دومین بحث مربوط به علت فیزیکی (بدنی) است
اگر شما احتمالا نزد یک رواندرمانگر و یا یک مشاور بروید، اصولا او بیشتر خاموش است و شما صحبت میکنید. درمانگران تعلیم دیدهاند که به طور نسبی منفعل باشند و تنها راهنماییکننده. به کلامی دیگر نوعی آینه انسانی باشند که تنها به گفتههای بیماران گوش فرا دهند.
بنابراین به نظر بعضی افراد این نوع روش درمان، یعنی گفتگو ایجاد محرومیت مینماید و خاصیتی ندارد. مراجعین از درمانگر خود میپرسند که آنها چه موضوعاتی را واقعا دوست دارند و چه نوع احساساتی دارند که مراجعین ندارند؟ چگونه با احساسات خود کنار میآیند؟ واقعا چه احساس فشاری میکنند وقتی فرد یا افرادی را برای درمان میبینند؟
بسیاری از مراجعین اغلب میپرسند آیا آنچه را که شما میگویید خودتان واقعا عمل میکنید؟ بله شخص من بعد از اینکه روز کاری به پایان برسد، روی ورقه کاغذی نتهای تکتک افرادی را که در طول جلسه درمانی برداشتهام. ملاحظه میکنم و نوع مقابله با آنها را برای جلسه بعد مینویسم و عمل میکنم. بسیاری از مواقع اگر موردی جدی باشد روی آن فکر میکنم و راههای مناسبی را برای ارائه به مراجع پیدا میکنم.
و اما چند مثال در این زمینه:
مثلا چگونه با خصومت و خشونت میتوان کنار آمد؟
افسردگی، اتهام، سردرد و خشم:
بیمار و یا شخص عصبانی را به حال خود رها نکنید. به او بگوئید که این محرومیتها و جنگ و دعواها ممکن است زمان درمان ما را آهسته پیش ببرد ولی این موضوع نباید روابط ما را بهم بزند و یا ما را از عاقبت مفید بودن باز دارد. با این روش در کوتاه مدت همه ناراحتیهای او مثل یک تکه یخ در تابستان به آب تبدیل میشود. در این حالت او به بحث با شما به صورت آرام مینشیند و ادامه میدهد. در واقع زمانیکه شما با بعضی از نکات انتقادی او توافق نمودید، او به سرعت به شما میپیوندد و نکات خوبی را به شما میگوید. این روش درستِ مواجه شدن با فرد عصبانی است. در اینجا شما شاد و خوشحال میشوید زیرا یک راه موثر و مفید برای مواجه شدن با فرد خشمگین پیدا کردهاید. پس ابتدا آرام باشید و اجازه دهید او هر چه میخواهد بگوید و فریاد بزند و بعد شما با بعضی از نکات مثبتی که او ارائه داده است توافق کنید تا او کمکم آرام شود. در واقع دنیا را باید از چشمان فرد عصبانی دید تا بتوان درجهای از همدردی و همحسی را برای او پیدا نمائید. این باعث میشود که عصبانیت و محرومیت خود شخص نیز کاهش پیدا کند و کمتر حالت دفاعی بگیرد. در این حالت میتوان میزان ناامیدی و خودباوری او را به خوبی دید و درک نمود. به محض اینکه شخص درمانگر آرام شود و احساس تسلط بر کار خود پیدا نماید، روابط او با مریض خشمگین به صورت مداوم رشد میکند. افکار هر فرد بر خلق و خوی او تاثیر میگذارد. بسیاری از اوقات افراد آنچه را که شما توقع دارید پاسخ بدهند، پاسخ نمیدهند. مثل باز کردن دری برای کسی و توقع تشکر داشتن از آن شخص. اگر پاسخ یک فرد غیرمنطقی باشد، این نشان دهنده شخصیت او است و نه شما، پس شما چرا ناراحت میشوید؟ اگر فردی به ادب و احترام و محبت شما پاسخ نداد این مشکل او است نه شما. اگر این نوع نگرش و برداشت را داشته باشیم زندگی راحتتر و شیرینتری خواهیم داشت.
با ناامیدی و عدم اطمینان چگونه باید کنار آمد:
شما به عنوان فرد کمککننده هیچ اجباری ندارید که بدترینها را برای دوستان و افراد دیگر تصور نمائید. این حق شما است که خود را به خاطر عملی که فردی دیگر انجام داده است سرزنش نکنید. شما مسئول اعمالی که فرد دیگری انجام داده است نیستید و فقط مسئول کارهای خودتان هستید. با این نوع افکار نگرانی و خشم شما فرو میریزد و شما در وضعیت آرامش و صلح باقی خواهید ماند. زمانی شخص احساس بیچارگی میکند که تصورات منفی بنماید.
در طول تاریخ انسان پیوسته در جستجوی دلایل افسردگی بوده است و این یک اختلال خلق و خوی جدید نیست، حتما در دوران بسیار دور مردم با شک و تردید فکر میکردند که علت خلق و خویهای پایین لااقل تا حدودی به عدم تعادل شیمیایی بدن دارد.
بقراط در B.C(355-460) فکر میکرد که موادی که از کلیهها یا طحال ترشح میشود عامل ایجاد خلق و خوی پایین میباشد. در سالهای اخیر پژوهشگران و دانشمندان، پژوهشهای زیادی را صرف کشف این Black Bile و یا Amines که مادهای است که از طحال ترشح میشود کردهاند. آنها میکوشند تا غیرعادی بودن مواد شیمیایی مغز را که عامل ایجاد افسردگی است مشخص نمایند. البته عواملی را پیدا کردهاند، با این وجود آن همه متخصص و کارشناسان شیمیایی اعصاب با آنهمه دقت در پژوهشها و یافتن وسایل دقیق حل مشکل، هنوز با کشف حقیقت فاصله زیادی دارند. دیر یا زود شیمیدانان اعصاب ممکن است وسایل فنی پیچیدهای را پیدا کنند و به ما اجازه دهند که ما خودمان به دلخواه مواد شیمیایی امینو مغزمان را تنظیم نمائیم. این خود معرف یکی از مسائل خارقالعاده و از لحاظ فلسفی حالت مغشوشکننده پیشرفت در تاریخ بشر خواهد بود. اما برای آینده نزدیک اهداف بسیار متعادل است. هدف ما هم اکنون افزایش فوقالعاده در تشخیص بیماری افسردگی و پیدا کردن روشهایی برای کمک کردن به این افراد است.
میتوان پرسید پایه و اساس اینکه افسردگی حاصل محتوای شیمایی است چیست؟
اول اینکه نشانههای فیزیکی (بدن) افسردگی این ایده را میپذیرد که یک نوع تغییر عضوی حداقل در بعضی از انواع افسردگیها وجود دارد. این تغییرات عملی در بدن شامل اضطراب، آشفتگی (افزایش فعالیت اعصاب مثل، دستپاچگی و نیز دستخط فرد) میباشد. به علاوه نوعی عقبماندگی (بیحرکتی، بیحسی، بیعلاقگی است که شخص حس میکند مثل اینکه یک تن آجر بر سر او ریخته شده و نمیتواند هیچ کاری بکند). ممکن هم هست که شخص تجربه تغییرات در خلق و خوی خود بنماید. (یعنی بدتر شدن علائم در صبح در بعضی از افسردگیها) با عوض شدن الگوی خواب (بیخوابی بسیار رایج است) یبوست، عدم طبیعی بودن اشتها (معمولا کاهش و بعضی مواقع افزایش اشتها) مساله دیگر اینکه توانایی تمرکز کردن از بین میرود و نیز عدم علاقه در رابطه جنسی و یا کاهش در آن پیدا میشود.
دومین بحث مربوط به علت فیزیکی (بدنی) است، که حداقل در بعضی از انواع افسردگیها و اختلالات مربوط به خلق و خو در میان یک خانواده و یا فامیل در جریان است. این نشان دهنده نقش عوامل ژنتیکی است. اگر فرد این ژنهای غیرطبیعی را به ارث ببرد، احتمال دارد که باعث نوعی اشکال و اختلال شیمیایی در بدن مثل بسیاری از اختلالات ژنتیکی شود. پژوهشهای جدید در این برهه از زمان روی تاثیرات مواد شیمیایی بر اختلالات خلق و خوی، چند دهه پیش شروع شده است.
ادامه دارد...
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو