رویدادهای ماه مه نخستین زنگ و پیشدرآمد آغازِ پایانِ آن دورانِ خوش بود.
رویدادهای "مه ۱۹۶۸" در فرانسه و رویدادهای ۱۳۵۷ در ایران
روزنامه "ژورنال دو تهران " در برگهای کمشُمارِ خود گاه یک نیم ستونی داشت با عنوانِ "... گرچه با اینحال میچرخد" (… et pourtant elle tourne) در کنارِ تصویر کره زمین. در ماه مه ۱۹۶۸، تنها باری بود که از آن ستون برای نوشتن مطلب کوتاهی در دو یا سه جمله، برای تبیین رویدادهای ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه، استفاده کردم. آن رویداد را به مثابه درنگ در برابر تمدنی برشمردم که انسان احساس میکرد دارد از کنترلش خارج میشود. درنگی و تآملی که مثبت بود اما به بهای از بین رفتنِ یک چهارم از ذخایر طلا و ارز فرانسه تمام شد.
فی الواقع "مه ۶۸ " را نقطه عطفی در تاریخ کشورهای صنعتی توسعه یافته میانگارم. به نظر عجیب آید که بگویم این انقلاب بر سیر رویدادهای ایران که منجر به دگرگونی اسلامی ۱۳۵۷ و تاسیس "جمهوری اسلامی" شد نیز موثر بود. اما من بر این باورم، چرا که آغازِ زیر سوال بردنِ الگوی رشد صنعتی و اقتصادیای بود که ایرانِ پهلوی آن راً هدف قرار داده بود. با این تفاوت عمده که "انقلاب مه ۱۹۶۸"، با نفی آن الگو، چشم به آیندهی یک نظام "پسامدرن" داشت در صورتی که "انقلاب اسلامی ۱۹۷۸-۷۹" بر عکس، در مقابل مسائل ناشی از صنعتی شدن و رشد اقتصادی، به گذشته پناه برد، و نگاه خود را معطوف به الگوی حکومت "صدر اسلام" نمود. هر دو دگرگونی فراملیتی بودند اما یکی در جهت فراگذشتن از نظام مدرنِ "دولتهای ملی" و جنگهای بینالدولتی، و با چشم انداز به سوی یک جامعهی جهانیِ همبستهی صلحجو و آزاد، دیگری اما به صورت بازگشت به نظام امتِ اسلام، جنگجو و جنگاور و با ذلیل شمردن تلاشهای صلح و سازشکاری.
آنان که به سال ۱۳۵۷ بالغ بودند و توجه میکردند شاید به یاد داشته باشند که رهبر انقلاب اسلامی وقتی صدام حمله کرد گفت "الخیر فی ما وقع" و تاکید میکرد که "ما مرد جنگیم" و اینکه جنگ را اگر لازم باشد بیست سال ادامه میدهیم، و شاید یه یاد داشته باشند که "قدس" را هم قرار بود با گذشتن از کربلا و به نیروی رزمندگان اسلام بگشائیم.؛ و به یاد داشته باشند که "سازشکاری" را "انقلابیون"ِ اسلامی محکوم و "قاطعیت" را تمجید میکردند. خب انقلاب ماه مه فرانسه، درست در جهت معکوس بود: ضد جنگ بود و ضد امر و نهی، به حدی که یکی از شعارهایشان این بود: "ممنوع کردن ممنوع"! هر دو الگوی مدرن را نفی میکردند، اما یکی به صورت فرار به جلو دیگری فرار به عقب.
رویدادهای "مه ۶۸"
همه چیز ظاهراً از یک سری درخواست دانشجویان از مدیریت دانشگاه "پاریس- نانتر" آغاز شد. میگویم "ظاهراً" چون رویدادهای دراماتیک دیگری نیز در همان سال در نقاط مختلف گیتی رخ داد که به گمانم بر جریانات فرانسه احتمالا باید موثر بوده باشد، که شرح همه آنها یک کتاب شود و فیالواقع کتابها و مقالههای پر شماری در شرح و تجزیه - تحلیل آن وقایع نگاشته شده است. یکی از مهمترین خصیصههای این رویدادها از دیدگاه من همانا فراملیتی و جهانی بودن آنها بود.
در ماه مارس گروهی از دانشجویان به رهبری یک دانشجوی آلمانی- یهودی تبار،"دانیل کوهن بندیت"، همراه با درخواستهائی اتاقهای این دانشگاه را اشغال کرده بودند. دانشگاه "نانتر" که در حومهی پاریس و منطقهای کارگری تاسیس شده بود، چپگرا بود، اما "کوهن بندیت" بیشتر به یک "آنارشیست" یا "حکومت ناگرا" شبیه بود تا به یک کمونیست. و آن شورش هم جنبه آنارشیستی داشت. وی امروز عضو حزب سبز در پارلمان اتحادیه اروپاست. یکی دیگر از ویژگیهای انقلاب مه ۱۹۶۸ گوناگونی ایدئولوژیها و طبقههای اجتماعی شرکتکننده و درخواستها و شعارها بود. اساساً انقلاب نسل جوان بود.
هدف و امکان این نیست که به شرح دقیق جزئیات این رویداد بپردازم. خلاصهاش اینکه در دوم ماه "مه" مسئولان دانشگاه نانتر در پاسخ به آن شورش کوچک دانشجویان به اقدامات حاد متوسل شدند، سردمدارانِ دانشجویانِ معترض را به دست پلیس بازداشت کردند، کلاسها را تعطیل اعلام کردند و دربهای دانشگاه را بستند! فردای آنروز، دانشجویان دانشگاه سوربون پاریس در همبستگی با دانشجویان نانتر- پاریس دست به تظاهرات زدند. مسئولان برای قلع و قم کردن این تظاهرات به اقدامات خشونتآمیز ادامه دادند. اما باز نتیجه معکوس گرفتند و تظاهرات اوج گرفت، شمار بیشتری از دانشجویان به آن پیوستند و دفاتر دانشگاه را اشغال کردند. آنموقع مثل امروز سانسور خبری یا "مهندسی خبری" نبود و در نتیجه دانشجویان کشورهای دیگر نیز خبردار شده به همبستگی با هممسلکان فرانسوی برخاستند، از جمله در "دانشگاه آزاد بروکسل" که دفاتر و کلاسهای دانشگاه را اشغال کردند. سپس در فرانسه معلمان و دانشآموزان نیز به این حرکت پیوستند و پاریس شاهد صحنههای زد و خورد میان ماموران انتظامی و تظاهرکنندگان شد که با کندن سنگفرشهای خیابان و پیادهروها به سنگربندی و پرتاب سنگ بر روی نیروهای پلیس پرداختند. اتومبییلهایی را واژگون کردند و آتش زدند. شمار مجروحان به بالای هزار نفر رسید و چند نفر از دو سو کشته شدند. در این میان اعتراضات به کارخانهها هم سرایت کرد. در اواسط ماه "مه" ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر در فرانسه دست از کار کشیده بودند و اقتصاد کشور فلج شده بود.
پایان ماجرا
رئیس جمهور فرانسه، ژنرال شارل دوگل، که قهرمان فرانسویان و رهبر "فرانسه آزاد" در زمان اشغال فرانسه توسط آلمانِ هیتلری بود، برای مدت ۶ ساعت و نیم مفقودالاثر شد! جلسه هیئت دولت را لغو کرده بود و حتی نخستوزیر، ژرژ پمپیدو، نمیدانست رئیسجمهور کجاست! گفته شد که او مدارک دفتر ریاست جمهوری را هم جمع کرده بود و به یکی از نزدیکان خود سپرده بود تا تظاهرکنندگان هوس اشغال کاخ ریاست جمهوری را نکنند! پیش از آن، سخنرانی تهدیدآمیز او از کاخ "الیزه" (کاخ ریاست جمهوری) در محکوم کردن این تظاهرات "لجام گسیخته" تاثیر معکوس گذاشته بود. بعدها دانسته شد که با هلیکوپتر به طور مخفیانه به مقر نیروهای نظامی فرانسه در آلمان رفته بود. وی پس از بازگشت و ظهور دوباره، اعلام کرد که مجلس نمایندگان را منحل میکند و در ماه ژوئن انتخابات جدیدی برگزار میشود. در این بین، تظاهراتی نیز در پاریس سازماندهی شد و با شرکت نیم میلیون نفر به هواداری از او صورت پذیرفت.
در انتخابات ماه ژوئن "گلیستها" اکژیت بزرگتری به دست آوردند. و غائله خوابید. باید افزود که نخستوزیر، ژرژ پمپیدو، با خونسردی و درایت با سندیکاهای کارگری در همان بحبوحه اعتصابات به گفتگو نشست و امتیازات مهمی چه به لحاظ افزایش حقوقهای بسیار سخاوتمند چه کاهش ساعت کار به ۴۰ ساعت در هفته و چه امتیازات دیگر به سندیکاهای کارگری تعهد کرد. کارگران دست از اعتصاب کشیدند و پس از انتخابات مجلس فرانسه که به پیروزی گلیستها انجامید، "انقلاب مه ۶۸ " در ماه ژوئن فرو نشست.
جهانی شدنِ رویدادها
فرانسه ی دوگل و ایرانِ محمد رضا شاه
درست پیش از "انقلاب ماه مه فرانسه"، رویدادهای مهم دیگری در جهان رخ داده بود، در ژانویه آنسال، بهار پراگ، به رهبری دوبچک در چکسلواکیِ، هوای آزادیخواهی و استقلال را در یک کشور کمونیست پدید آورده بود. از همان آغاز ماه ژانویه نیز نیروهای ویتنام شمالی و ویتکنگ به تهاجمی همه جانبه علیه نیروهای آمریکا و ویتنام جنوبی دست زده بودند (که در رادیو تلویزیون ملی ایران نیز با آب و تاب پخش میشد) و تظاهرات ضد جنگ و شکست تدریجی آمریکا آغاز شده بود. به قتل رسیدن مارتین لوتر کینگ در آمریکا در ماه آوریل پس از سخنرانیِ مشهورش نیز انعکاس جهانی یافت و همه اینها میتوانست تاثیرگذار بوده باشد. پدیده شگرف گروه "بیتلها" را نیز نباید نادیده گرفت زیرا که معیارها و هنجارهای زمانه را چه در موسیقی چه در رفتار و شکل و شمایل بر هم زدند.
تظاهراتِ عظیم و ظاهراً خودجوش ماه مه فرانسه نیز خود به کشورهای دیگر اروپا به ویژه بلژیک سرایت کرده بود. میگویم "ظاهراً" زیرا بعضی مفسران بر آنند که اغتشاشات از سوی آمریکا و انگلیس ترغیب شده بود. دوگل با پیوستن انگلستان به بازار مشترک اروپا (که بعدها به "اتحادیه اروپا" تبدیل شد) سخت مخالف بود و مانع آن شده بود. از سوی دیگر علیه نظام پولی بینالملل که در آن دلار آمریکا فرمانروائی میکرد (و هنوز هم میکند) سخن میگفت و به دنبال برقراری نظام پولی متفاوتی بود که در آن "طلا" معیار و پشتوانه ارزها باشد، نه دلار آمریکا. رئیس جمهور آمریکا لیندون جانسون، در آغاز همان سال، از ترس، طرحی به مجلس برد که قانون وابستگی دلار به طلا را که مطابق آن دولت آمریکا موظف به پرداخت طلا در مقابل اسکناس دلار بود لغو کند. فرانسه به رهبری دوگل توانسته بود نه تنها همه قرضهای ناشی از ترمیم خرابیهای جنگ را بپردازد بلکه ذخایر طلا و ارز بسیار مهمی برای خود و جهت تقویت "فرانک" (واحد پول فرانسه) و پیگیری سیاست تغییر نظام پولی بینالملل ذخیره کند. در آن یکماهِ اغتشاشات و اعتصابات، فرانسه یک چهارم از ذخایر طلا و ارز خود را از دست داد .
پرزیدنت شارل دوگل و محمد رضا شاه پشتیبان هم بودند و یکدیگر را بسیار ارج مینهادند و محترم میداشتند. دوگل ایران را ازهر نظر یک متفق تاریخی و حتا "فرهنگی" فرانسه میدانست و شاه متقابلا فرانسه را. و هر دو دولتِ ایران و فرانسه سیاستهای مشابه و مشترک استقلال نسبت به آمریکا و انگلیس و کاهش سلطه آن دو قدرت را دنبال میکردند. هر دو نیز با شوروی و بعضی کشورهای بلوک شرق روابط دوستانهای بر قرار کرده بودند. البته قدرت انگلیس ظاهراً رو به افول بود و ا م آمریکا در باتلاق جنگ ویتنام در گل مانده بود. در همان زمان که رویدادهای ماه مه کشور فرانسه را فلج کرده بود، کنفرانس صلح میان هیئت نمایندگان ویتنام شمالی و ا م آمریکا در پاریس طبق برنامه جریان گرفت.
یکی از نویسندگان نامدار فرانسه کتابی نوشته به نام "سی سال شکوهمند" که منظور اشاره به رشد و رفاه و شادمانی بی نظیر یا کم نظیر طی سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۵ بود. او از این سی سال با عنوان "انقلاب نامرئی" یاد میکند. منظورش فرانسه بود ولی کمابیش شامل ایران هم میشود. من در آن سالها که در سوئیس بودم (۱۹۴۹-۵۳) و تهران (۱۹۵۳-۶۳) و بروکسل (۱۹۶۳-۶۷) و تهران (۱۹۶۷-۷۳) شاهد آن جوِ بیهمتا در هر دو جا (ایران و اروپا) بودم. از ۱۹۷۳ تا دسامبر ۱۹۷۸ که در فرانسه بودم، دشواریها شروع شده بود؛ ابتدا در فرانسه بعد در ایران.
رویدادهای ماه مه نخستین زنگ و پیشدرآمد آغازِ پایانِ آن دورانِ خوش بود. در ایران، "ضد انقلاب" ارتجاعی اسلامی ۱۳۵۶-۵۸ به این جو خوش پایان داد. در هر دو جا از یک سو خوشی زده بود زیر دل جامعه و از سوی دیگر مشکلات نوینی پدید آمده بود، همراه با بلوغ نسلی نوین؛، و در ایران همراه با انفجار جمعیت. انقلاب صنعتی زندگانی مرفه بینظیری برای بشر فراهم آورده بود که حتی دو سه نسل قبل از آن "تصور"ش هم امکانپذیر نبود: رادیو و تلویزیون، اتومبیل و هواپیما، آب لولهکشی و برق (الکتریسیته)، تلفن، ... بشر از هیچکدام از اینها تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی برخوردار نبود. اما ناگهان از اواخر سال شصت و اوایل هفتاد میلادی، کشورهای صنعتی با پدیدهای تازه مواجه شدند که تا آنهنگام نسبت به آن بیخیال بودند: آلودگی محیط زیست.
(ادامه دارد)
روزنامه "ژورنال دو تهران " در برگهای کمشُمارِ خود گاه یک نیم ستونی داشت با عنوانِ "... گرچه با اینحال میچرخد" (… et pourtant elle tourne) در کنارِ تصویر کره زمین. در ماه مه ۱۹۶۸، تنها باری بود که از آن ستون برای نوشتن مطلب کوتاهی در دو یا سه جمله، برای تبیین رویدادهای ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه، استفاده کردم. آن رویداد را به مثابه درنگ در برابر تمدنی برشمردم که انسان احساس میکرد دارد از کنترلش خارج میشود. درنگی و تآملی که مثبت بود اما به بهای از بین رفتنِ یک چهارم از ذخایر طلا و ارز فرانسه تمام شد.
فی الواقع "مه ۶۸ " را نقطه عطفی در تاریخ کشورهای صنعتی توسعه یافته میانگارم. به نظر عجیب آید که بگویم این انقلاب بر سیر رویدادهای ایران که منجر به دگرگونی اسلامی ۱۳۵۷ و تاسیس "جمهوری اسلامی" شد نیز موثر بود. اما من بر این باورم، چرا که آغازِ زیر سوال بردنِ الگوی رشد صنعتی و اقتصادیای بود که ایرانِ پهلوی آن راً هدف قرار داده بود. با این تفاوت عمده که "انقلاب مه ۱۹۶۸"، با نفی آن الگو، چشم به آیندهی یک نظام "پسامدرن" داشت در صورتی که "انقلاب اسلامی ۱۹۷۸-۷۹" بر عکس، در مقابل مسائل ناشی از صنعتی شدن و رشد اقتصادی، به گذشته پناه برد، و نگاه خود را معطوف به الگوی حکومت "صدر اسلام" نمود. هر دو دگرگونی فراملیتی بودند اما یکی در جهت فراگذشتن از نظام مدرنِ "دولتهای ملی" و جنگهای بینالدولتی، و با چشم انداز به سوی یک جامعهی جهانیِ همبستهی صلحجو و آزاد، دیگری اما به صورت بازگشت به نظام امتِ اسلام، جنگجو و جنگاور و با ذلیل شمردن تلاشهای صلح و سازشکاری.
آنان که به سال ۱۳۵۷ بالغ بودند و توجه میکردند شاید به یاد داشته باشند که رهبر انقلاب اسلامی وقتی صدام حمله کرد گفت "الخیر فی ما وقع" و تاکید میکرد که "ما مرد جنگیم" و اینکه جنگ را اگر لازم باشد بیست سال ادامه میدهیم، و شاید یه یاد داشته باشند که "قدس" را هم قرار بود با گذشتن از کربلا و به نیروی رزمندگان اسلام بگشائیم.؛ و به یاد داشته باشند که "سازشکاری" را "انقلابیون"ِ اسلامی محکوم و "قاطعیت" را تمجید میکردند. خب انقلاب ماه مه فرانسه، درست در جهت معکوس بود: ضد جنگ بود و ضد امر و نهی، به حدی که یکی از شعارهایشان این بود: "ممنوع کردن ممنوع"! هر دو الگوی مدرن را نفی میکردند، اما یکی به صورت فرار به جلو دیگری فرار به عقب.
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید
همه چیز ظاهراً از یک سری درخواست دانشجویان از مدیریت دانشگاه "پاریس- نانتر" آغاز شد. میگویم "ظاهراً" چون رویدادهای دراماتیک دیگری نیز در همان سال در نقاط مختلف گیتی رخ داد که به گمانم بر جریانات فرانسه احتمالا باید موثر بوده باشد، که شرح همه آنها یک کتاب شود و فیالواقع کتابها و مقالههای پر شماری در شرح و تجزیه - تحلیل آن وقایع نگاشته شده است. یکی از مهمترین خصیصههای این رویدادها از دیدگاه من همانا فراملیتی و جهانی بودن آنها بود.
در ماه مارس گروهی از دانشجویان به رهبری یک دانشجوی آلمانی- یهودی تبار،"دانیل کوهن بندیت"، همراه با درخواستهائی اتاقهای این دانشگاه را اشغال کرده بودند. دانشگاه "نانتر" که در حومهی پاریس و منطقهای کارگری تاسیس شده بود، چپگرا بود، اما "کوهن بندیت" بیشتر به یک "آنارشیست" یا "حکومت ناگرا" شبیه بود تا به یک کمونیست. و آن شورش هم جنبه آنارشیستی داشت. وی امروز عضو حزب سبز در پارلمان اتحادیه اروپاست. یکی دیگر از ویژگیهای انقلاب مه ۱۹۶۸ گوناگونی ایدئولوژیها و طبقههای اجتماعی شرکتکننده و درخواستها و شعارها بود. اساساً انقلاب نسل جوان بود.
هدف و امکان این نیست که به شرح دقیق جزئیات این رویداد بپردازم. خلاصهاش اینکه در دوم ماه "مه" مسئولان دانشگاه نانتر در پاسخ به آن شورش کوچک دانشجویان به اقدامات حاد متوسل شدند، سردمدارانِ دانشجویانِ معترض را به دست پلیس بازداشت کردند، کلاسها را تعطیل اعلام کردند و دربهای دانشگاه را بستند! فردای آنروز، دانشجویان دانشگاه سوربون پاریس در همبستگی با دانشجویان نانتر- پاریس دست به تظاهرات زدند. مسئولان برای قلع و قم کردن این تظاهرات به اقدامات خشونتآمیز ادامه دادند. اما باز نتیجه معکوس گرفتند و تظاهرات اوج گرفت، شمار بیشتری از دانشجویان به آن پیوستند و دفاتر دانشگاه را اشغال کردند. آنموقع مثل امروز سانسور خبری یا "مهندسی خبری" نبود و در نتیجه دانشجویان کشورهای دیگر نیز خبردار شده به همبستگی با هممسلکان فرانسوی برخاستند، از جمله در "دانشگاه آزاد بروکسل" که دفاتر و کلاسهای دانشگاه را اشغال کردند. سپس در فرانسه معلمان و دانشآموزان نیز به این حرکت پیوستند و پاریس شاهد صحنههای زد و خورد میان ماموران انتظامی و تظاهرکنندگان شد که با کندن سنگفرشهای خیابان و پیادهروها به سنگربندی و پرتاب سنگ بر روی نیروهای پلیس پرداختند. اتومبییلهایی را واژگون کردند و آتش زدند. شمار مجروحان به بالای هزار نفر رسید و چند نفر از دو سو کشته شدند. در این میان اعتراضات به کارخانهها هم سرایت کرد. در اواسط ماه "مه" ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر در فرانسه دست از کار کشیده بودند و اقتصاد کشور فلج شده بود.
پایان ماجرا
رئیس جمهور فرانسه، ژنرال شارل دوگل، که قهرمان فرانسویان و رهبر "فرانسه آزاد" در زمان اشغال فرانسه توسط آلمانِ هیتلری بود، برای مدت ۶ ساعت و نیم مفقودالاثر شد! جلسه هیئت دولت را لغو کرده بود و حتی نخستوزیر، ژرژ پمپیدو، نمیدانست رئیسجمهور کجاست! گفته شد که او مدارک دفتر ریاست جمهوری را هم جمع کرده بود و به یکی از نزدیکان خود سپرده بود تا تظاهرکنندگان هوس اشغال کاخ ریاست جمهوری را نکنند! پیش از آن، سخنرانی تهدیدآمیز او از کاخ "الیزه" (کاخ ریاست جمهوری) در محکوم کردن این تظاهرات "لجام گسیخته" تاثیر معکوس گذاشته بود. بعدها دانسته شد که با هلیکوپتر به طور مخفیانه به مقر نیروهای نظامی فرانسه در آلمان رفته بود. وی پس از بازگشت و ظهور دوباره، اعلام کرد که مجلس نمایندگان را منحل میکند و در ماه ژوئن انتخابات جدیدی برگزار میشود. در این بین، تظاهراتی نیز در پاریس سازماندهی شد و با شرکت نیم میلیون نفر به هواداری از او صورت پذیرفت.
در انتخابات ماه ژوئن "گلیستها" اکژیت بزرگتری به دست آوردند. و غائله خوابید. باید افزود که نخستوزیر، ژرژ پمپیدو، با خونسردی و درایت با سندیکاهای کارگری در همان بحبوحه اعتصابات به گفتگو نشست و امتیازات مهمی چه به لحاظ افزایش حقوقهای بسیار سخاوتمند چه کاهش ساعت کار به ۴۰ ساعت در هفته و چه امتیازات دیگر به سندیکاهای کارگری تعهد کرد. کارگران دست از اعتصاب کشیدند و پس از انتخابات مجلس فرانسه که به پیروزی گلیستها انجامید، "انقلاب مه ۶۸ " در ماه ژوئن فرو نشست.
جهانی شدنِ رویدادها
فرانسه ی دوگل و ایرانِ محمد رضا شاه
درست پیش از "انقلاب ماه مه فرانسه"، رویدادهای مهم دیگری در جهان رخ داده بود، در ژانویه آنسال، بهار پراگ، به رهبری دوبچک در چکسلواکیِ، هوای آزادیخواهی و استقلال را در یک کشور کمونیست پدید آورده بود. از همان آغاز ماه ژانویه نیز نیروهای ویتنام شمالی و ویتکنگ به تهاجمی همه جانبه علیه نیروهای آمریکا و ویتنام جنوبی دست زده بودند (که در رادیو تلویزیون ملی ایران نیز با آب و تاب پخش میشد) و تظاهرات ضد جنگ و شکست تدریجی آمریکا آغاز شده بود. به قتل رسیدن مارتین لوتر کینگ در آمریکا در ماه آوریل پس از سخنرانیِ مشهورش نیز انعکاس جهانی یافت و همه اینها میتوانست تاثیرگذار بوده باشد. پدیده شگرف گروه "بیتلها" را نیز نباید نادیده گرفت زیرا که معیارها و هنجارهای زمانه را چه در موسیقی چه در رفتار و شکل و شمایل بر هم زدند.
تظاهراتِ عظیم و ظاهراً خودجوش ماه مه فرانسه نیز خود به کشورهای دیگر اروپا به ویژه بلژیک سرایت کرده بود. میگویم "ظاهراً" زیرا بعضی مفسران بر آنند که اغتشاشات از سوی آمریکا و انگلیس ترغیب شده بود. دوگل با پیوستن انگلستان به بازار مشترک اروپا (که بعدها به "اتحادیه اروپا" تبدیل شد) سخت مخالف بود و مانع آن شده بود. از سوی دیگر علیه نظام پولی بینالملل که در آن دلار آمریکا فرمانروائی میکرد (و هنوز هم میکند) سخن میگفت و به دنبال برقراری نظام پولی متفاوتی بود که در آن "طلا" معیار و پشتوانه ارزها باشد، نه دلار آمریکا. رئیس جمهور آمریکا لیندون جانسون، در آغاز همان سال، از ترس، طرحی به مجلس برد که قانون وابستگی دلار به طلا را که مطابق آن دولت آمریکا موظف به پرداخت طلا در مقابل اسکناس دلار بود لغو کند. فرانسه به رهبری دوگل توانسته بود نه تنها همه قرضهای ناشی از ترمیم خرابیهای جنگ را بپردازد بلکه ذخایر طلا و ارز بسیار مهمی برای خود و جهت تقویت "فرانک" (واحد پول فرانسه) و پیگیری سیاست تغییر نظام پولی بینالملل ذخیره کند. در آن یکماهِ اغتشاشات و اعتصابات، فرانسه یک چهارم از ذخایر طلا و ارز خود را از دست داد .
پرزیدنت شارل دوگل و محمد رضا شاه پشتیبان هم بودند و یکدیگر را بسیار ارج مینهادند و محترم میداشتند. دوگل ایران را ازهر نظر یک متفق تاریخی و حتا "فرهنگی" فرانسه میدانست و شاه متقابلا فرانسه را. و هر دو دولتِ ایران و فرانسه سیاستهای مشابه و مشترک استقلال نسبت به آمریکا و انگلیس و کاهش سلطه آن دو قدرت را دنبال میکردند. هر دو نیز با شوروی و بعضی کشورهای بلوک شرق روابط دوستانهای بر قرار کرده بودند. البته قدرت انگلیس ظاهراً رو به افول بود و ا م آمریکا در باتلاق جنگ ویتنام در گل مانده بود. در همان زمان که رویدادهای ماه مه کشور فرانسه را فلج کرده بود، کنفرانس صلح میان هیئت نمایندگان ویتنام شمالی و ا م آمریکا در پاریس طبق برنامه جریان گرفت.
یکی از نویسندگان نامدار فرانسه کتابی نوشته به نام "سی سال شکوهمند" که منظور اشاره به رشد و رفاه و شادمانی بی نظیر یا کم نظیر طی سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۵ بود. او از این سی سال با عنوان "انقلاب نامرئی" یاد میکند. منظورش فرانسه بود ولی کمابیش شامل ایران هم میشود. من در آن سالها که در سوئیس بودم (۱۹۴۹-۵۳) و تهران (۱۹۵۳-۶۳) و بروکسل (۱۹۶۳-۶۷) و تهران (۱۹۶۷-۷۳) شاهد آن جوِ بیهمتا در هر دو جا (ایران و اروپا) بودم. از ۱۹۷۳ تا دسامبر ۱۹۷۸ که در فرانسه بودم، دشواریها شروع شده بود؛ ابتدا در فرانسه بعد در ایران.
رویدادهای ماه مه نخستین زنگ و پیشدرآمد آغازِ پایانِ آن دورانِ خوش بود. در ایران، "ضد انقلاب" ارتجاعی اسلامی ۱۳۵۶-۵۸ به این جو خوش پایان داد. در هر دو جا از یک سو خوشی زده بود زیر دل جامعه و از سوی دیگر مشکلات نوینی پدید آمده بود، همراه با بلوغ نسلی نوین؛، و در ایران همراه با انفجار جمعیت. انقلاب صنعتی زندگانی مرفه بینظیری برای بشر فراهم آورده بود که حتی دو سه نسل قبل از آن "تصور"ش هم امکانپذیر نبود: رادیو و تلویزیون، اتومبیل و هواپیما، آب لولهکشی و برق (الکتریسیته)، تلفن، ... بشر از هیچکدام از اینها تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی برخوردار نبود. اما ناگهان از اواخر سال شصت و اوایل هفتاد میلادی، کشورهای صنعتی با پدیدهای تازه مواجه شدند که تا آنهنگام نسبت به آن بیخیال بودند: آلودگی محیط زیست.
(ادامه دارد)
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, January 9, 2019 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو