ایران استار: شاید بسیاری از مردم ایران یا ایرانیانی که این روزها در کانادا هستند ندانند یا فراموش کرده باشند که ۱۴ مرداد ماه یک مناسبت تاریخی مهم در ایران است؛ تاریخ امضاء فرمان مشروطیت. شاید برای بسیاری از ایرانیان به خاطر فشارهای متنوعی که این روزها بر زندگیشان میرود، این مناسبت چندان مهم نباشد اما باید یادآوری کنیم که پس از مشروطه مفهوم رعیت در ایران به مردم تبدیل شد و شاه از جایگاه سایه خدا تنزل پیدا کرد. هر چند که پس از ۱۱۴ سال هنوز بسیاری از مطالبات مشروطه خواهانه مردم محقق نشده است.
۱۱۴ سال مشروطه خواهی در ایران؛ از فرمان مظفرالدین شاه تا خلع محمدعلی شاه
۱۴ مرداد ۱۱۴ سال پیش یعنی در سال ۱۲۸۵ مظفرالدین شاه قاجار در بستر بیماری به امضاء فرمان مشروطیت تن داد و مرقوم کرد:
«در این موقع که رأی همایون ملوکانه ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و آسودگی قاطبه اهالی ایران و تشیید و تأیید مبانی دولت، اصلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود، چنان مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین شاهزادگان و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود... و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات مهمه قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برسانند که به صحه مبارکه موشح و به موقع اجرا گذارده شود.»
در واقع این فرمان تشکیل نخستین مجلس شورای ملی در ایران بود که البته عمر مظفرالدین شاه آن قدر طول نکشید که تشکیل آن را هم ببیند.
بلافاصله پس از مرگ مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه فرزند وی در ۱۲۸۵ خورشیدی به سلطنت رسید و تا سال ۱۲۸۸ که مجبور به برکناری شد یکسره بر مسیر مخالفت با مشروطیت رفت و حتی کار به جایی رسید که مجلس شورای ملی را به توپ بست و تعدادی از آزادیخواهان را برای پایان دادن به عمر مشروطه به قتل رساند. از این دوره در تاریخ ایران با نام استبداد صغیر یاد می شود
صبح روز پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۲۸۷ غوغای عجیبی در تهران برخاست. دستهای از سربازان فریادکشان و نعرهزنان به خیابانها ریختند و «بگیر ببند» راه انداختند. به هر کسی رسیدند وی را کتک زدند و تیر هوایی شلیک کردند. پشت سر آنها یک عراده توپ در جهت مجلس شورای ملی به راه افتاد. همان موقع یک تیپ قزاق پیاده میدان توپخانه را اشغال کرد. در گرماگرم این حوادث محمدعلی شاه در کالسکه سلطنتی ششاسبهاش با مشاور روسیاش «شاپشال» و کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق، به سوی قزاقخانه و سپس باغ شاه در تهران حرکت کرد.
همان روز اسبابآلات جنگی به باغ شاه برده شد و سیمهای تلگراف به کلی قطع شد تا خبری به شهرستانها نرسد و در میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین به عنوان دو چهره رو شنفکر به قتل رسیدند.
البته مشروطه خواهان بیکار ننشستند و با تجمیع قوای سردار اسعد بختیاری و محمدولی خان تکابنی و رشادتهای ستارخان و باقرخان از تبریز تهران را فتح کردند و محمدعلی شاه مجبور شد به سفارت روسیه در تهران پناهنده شود و مشروطهخواهان نیز پس از وی پسر خردسالش احمدشاه را به سلطنت انتخاب کردند. محمدعلیشاه در سال ۱۳۰۴ در ایتالیا درگذشت و او را در کربلا به خاک سپردند.
ریشهها، سرخوردگیها و اختلافها
فشار اقتصادی و فساد درباریان و اطرافیان شاه و تحقیر مردم زیر مفهوم رعیت و قرار دادن شاه به عنوان سایه خدا همگی دست به دست هم دادند تا موج اعتراضی گستردهای با شعارهای مبتنی بر برابری و آزادی علیه نهاد پادشاهی شکل بگیرد و با همراهی روشنفکران و بعضی روحانیون به این نقطه ختم شود که اختیارات پادشاه کاهش یابد و مشروطه شود. تشکیل مجلس شورای ملی یکی از مهمترین نتایج پیروی مشروطه خواهان بود.
بنابه گفته کسروی، بسیاری از مردم ابتدا تصور کردند مشروطه همان چیزی است که مشکلات آنها را حل خواهد کرد اما مدتی بعد در اثر عملکرد سوء مشروطهخواهان تندرو در قالب احزاب، انجمنها و مطبوعات کار به جایی رسید که اکثر مردم از مشروطه انزجار و نفرت شدید پیدا کردند به گونهای که احتشامالسلطنه که خود از رؤسای مجلس اول مشروطه بود، میگوید: احتمال داشت همان بیست تا سیهزار تن مردمی که در طهران برای تحصیل مشروطه قیام کردند و در سفارت انگلیس تحصن اختیار نمودند به زودی برای تعطیل مجلس و برچیدن بساط انجمنها و جراید هرزه و هتاک قیام نمایند. این وضعیت، کشور را به هرج و مرجی کُشنده سوق داد و موج بلوا و آشوب آنچنان کام مردم را تلخ و از مشروطه بیزار ساخت که به گفته ناظم الاسلام کرمانی نویسنده تاریخ بیداری ایرانیان، هنگام انحلال مجلس، عموم اهل طهران خوشحالی میکردند و از شاه تعریف میکردند، جز معدودی قلیل کالکبریت الاحمر به این دلیل که بر مردم سخت گذشت. یکی خیانت بعضی وکلا و ناطقین و رشوه گرفتن رؤسا، مردم را خیلی رنجانید. جراید گاران هم از وظیفه و حدود خود خارج شده، گویا طبیعت فشاری فوق العاده به آسودگی و راحت مخلوق آورد، از این جهت از خرابی مجلس و اقدامات شاه خرسند و خوشحال و راضی بودند.
از طرفی اختلاف نظر و درک از مفهوم مشروطه میان روحانیت و روشنفکران هم در تضعیف مروطه بی تاثیر نبود.
دکتر عباس میلانی استاد علوم سیاسی و رئیس مرکز مطالعات ایرانیِ دانشگاه استنفورد درباره فرجام این اختلاف نطرها گفته است:
«ما نوع برخوردی که در مشروطه با اسلام شد و از هم پاشیدن وحدت اولیهی روشنفکران، متأثر از نفوذ روحانیون هم بود. آنها نقش مهمی در بسیج نیروها داشتند و با این تفاهم در این وحدت شرکت کردند که جامعهی آینده، جامعهای یکسره عرفی از نوع اروپا نخواهد شد. نائینی هم وقتی صحبت میکند نمیگوید که بیاییم یک جامعهی یکسره عرفی بر اساس الگوی مونتسکیو درست کنیم. میگوید این الگو اجتنابناپذیر است و دوام ما آخوندها مستلزم این است که این الگو را با شکل خودمان سازش بدهیم. بنابراین روشنفکران برای حفظ این ائتلاف دو امتیاز مهم دادند: یکی اینکه مذهب رسمی تعیین کردند و دیگر اینکه به یک هیئت پنج نفری روحانی حق وتو دادند. یعنی گام اول در جهت تضعیف حاکمیت ملی در همان قانون اساسی برداشته شده است. شما وقتی حق میدهید که هر قانونِ برخاسته از مجلس که ندای ملت است، باید از زیر نظر پنج آخوند بگذرد، در واقع سوراخ بزرگی در حاکمیت ملی جامعه ایجاد کردهاید. همان سوراخ بزرگ موجب انقلاب ۱۳۵۷ شد که خیلی شبیه انقلاب مشروطه است با این تفاوت که در مشروطه، شیخ فضلالله نوری به دار کشیده شد و در سال ۱۳۵۷ ادامهدهندهی راه شیخ فضلالله نوری، رهبر شد و آخوندهای دیگر را که ادامهی راه نائینی بودند به دار کشید یا حبس خانگی کرد و یا هزار و یک نوع تهمت به آنها زد و پدر روشنفکرها را هم در آوردند. شورای نگهبان شکلِ تشدیدشده همان سنگ بنای نادرست اول و هیئت پنج نفری است. قانون اساسی دموکراتیک چنین حق وتوئی به کسی نمیدهد. حق نظارت را به دادگاه عالیه میدهد و آن دادگاه عالی مبنایش این نیست که یک سری قوانین مقدس داریم که خدشهناپذیرند و اگر به تشخیص ما رأی مردم با این قانون تضاد داشته باشد ما حق وتو داریم! وقتی شما مطبوعات و مذاکرات آن دوران را میخوانید میبینید آنها که این قانون را تصویب کردند دقیقاً به این نتیجه رسیدند که اگر این امتیازِ تاکتیکی را ندهند آن اتحاد میشکند و اتحادی که شیخ فضلالله نوری با روسیه و مخالفین مشروطه ایجاد کرده بود برنده میشود. البته آن هیئت پنج نفره هرگز ایجاد نشد».
به هرحال اگر به مشروطه به عنوان آغاز یک راه نگاه کنیم آنگاه این اختلاف نظرها و انحرافها را باید بخشی طبیعی مسیر یک جامعه در رسیدن به آزادی و عدالت بدانیم و امیدوار باشیم که تلاشهای مشروطه خواهانه با همه فرازها و نشیبهای آن هیچگاه متوقف نشود.
۱۱۴ سال مشروطه خواهی در ایران؛ از فرمان مظفرالدین شاه تا خلع محمدعلی شاه
۱۴ مرداد ۱۱۴ سال پیش یعنی در سال ۱۲۸۵ مظفرالدین شاه قاجار در بستر بیماری به امضاء فرمان مشروطیت تن داد و مرقوم کرد:
«در این موقع که رأی همایون ملوکانه ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و آسودگی قاطبه اهالی ایران و تشیید و تأیید مبانی دولت، اصلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود، چنان مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین شاهزادگان و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود... و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات مهمه قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برسانند که به صحه مبارکه موشح و به موقع اجرا گذارده شود.»
در واقع این فرمان تشکیل نخستین مجلس شورای ملی در ایران بود که البته عمر مظفرالدین شاه آن قدر طول نکشید که تشکیل آن را هم ببیند.
بلافاصله پس از مرگ مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه فرزند وی در ۱۲۸۵ خورشیدی به سلطنت رسید و تا سال ۱۲۸۸ که مجبور به برکناری شد یکسره بر مسیر مخالفت با مشروطیت رفت و حتی کار به جایی رسید که مجلس شورای ملی را به توپ بست و تعدادی از آزادیخواهان را برای پایان دادن به عمر مشروطه به قتل رساند. از این دوره در تاریخ ایران با نام استبداد صغیر یاد می شود
صبح روز پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۲۸۷ غوغای عجیبی در تهران برخاست. دستهای از سربازان فریادکشان و نعرهزنان به خیابانها ریختند و «بگیر ببند» راه انداختند. به هر کسی رسیدند وی را کتک زدند و تیر هوایی شلیک کردند. پشت سر آنها یک عراده توپ در جهت مجلس شورای ملی به راه افتاد. همان موقع یک تیپ قزاق پیاده میدان توپخانه را اشغال کرد. در گرماگرم این حوادث محمدعلی شاه در کالسکه سلطنتی ششاسبهاش با مشاور روسیاش «شاپشال» و کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق، به سوی قزاقخانه و سپس باغ شاه در تهران حرکت کرد.
همان روز اسبابآلات جنگی به باغ شاه برده شد و سیمهای تلگراف به کلی قطع شد تا خبری به شهرستانها نرسد و در میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین به عنوان دو چهره رو شنفکر به قتل رسیدند.
البته مشروطه خواهان بیکار ننشستند و با تجمیع قوای سردار اسعد بختیاری و محمدولی خان تکابنی و رشادتهای ستارخان و باقرخان از تبریز تهران را فتح کردند و محمدعلی شاه مجبور شد به سفارت روسیه در تهران پناهنده شود و مشروطهخواهان نیز پس از وی پسر خردسالش احمدشاه را به سلطنت انتخاب کردند. محمدعلیشاه در سال ۱۳۰۴ در ایتالیا درگذشت و او را در کربلا به خاک سپردند.
ریشهها، سرخوردگیها و اختلافها
فشار اقتصادی و فساد درباریان و اطرافیان شاه و تحقیر مردم زیر مفهوم رعیت و قرار دادن شاه به عنوان سایه خدا همگی دست به دست هم دادند تا موج اعتراضی گستردهای با شعارهای مبتنی بر برابری و آزادی علیه نهاد پادشاهی شکل بگیرد و با همراهی روشنفکران و بعضی روحانیون به این نقطه ختم شود که اختیارات پادشاه کاهش یابد و مشروطه شود. تشکیل مجلس شورای ملی یکی از مهمترین نتایج پیروی مشروطه خواهان بود.
بنابه گفته کسروی، بسیاری از مردم ابتدا تصور کردند مشروطه همان چیزی است که مشکلات آنها را حل خواهد کرد اما مدتی بعد در اثر عملکرد سوء مشروطهخواهان تندرو در قالب احزاب، انجمنها و مطبوعات کار به جایی رسید که اکثر مردم از مشروطه انزجار و نفرت شدید پیدا کردند به گونهای که احتشامالسلطنه که خود از رؤسای مجلس اول مشروطه بود، میگوید: احتمال داشت همان بیست تا سیهزار تن مردمی که در طهران برای تحصیل مشروطه قیام کردند و در سفارت انگلیس تحصن اختیار نمودند به زودی برای تعطیل مجلس و برچیدن بساط انجمنها و جراید هرزه و هتاک قیام نمایند. این وضعیت، کشور را به هرج و مرجی کُشنده سوق داد و موج بلوا و آشوب آنچنان کام مردم را تلخ و از مشروطه بیزار ساخت که به گفته ناظم الاسلام کرمانی نویسنده تاریخ بیداری ایرانیان، هنگام انحلال مجلس، عموم اهل طهران خوشحالی میکردند و از شاه تعریف میکردند، جز معدودی قلیل کالکبریت الاحمر به این دلیل که بر مردم سخت گذشت. یکی خیانت بعضی وکلا و ناطقین و رشوه گرفتن رؤسا، مردم را خیلی رنجانید. جراید گاران هم از وظیفه و حدود خود خارج شده، گویا طبیعت فشاری فوق العاده به آسودگی و راحت مخلوق آورد، از این جهت از خرابی مجلس و اقدامات شاه خرسند و خوشحال و راضی بودند.
از طرفی اختلاف نظر و درک از مفهوم مشروطه میان روحانیت و روشنفکران هم در تضعیف مروطه بی تاثیر نبود.
دکتر عباس میلانی استاد علوم سیاسی و رئیس مرکز مطالعات ایرانیِ دانشگاه استنفورد درباره فرجام این اختلاف نطرها گفته است:
«ما نوع برخوردی که در مشروطه با اسلام شد و از هم پاشیدن وحدت اولیهی روشنفکران، متأثر از نفوذ روحانیون هم بود. آنها نقش مهمی در بسیج نیروها داشتند و با این تفاهم در این وحدت شرکت کردند که جامعهی آینده، جامعهای یکسره عرفی از نوع اروپا نخواهد شد. نائینی هم وقتی صحبت میکند نمیگوید که بیاییم یک جامعهی یکسره عرفی بر اساس الگوی مونتسکیو درست کنیم. میگوید این الگو اجتنابناپذیر است و دوام ما آخوندها مستلزم این است که این الگو را با شکل خودمان سازش بدهیم. بنابراین روشنفکران برای حفظ این ائتلاف دو امتیاز مهم دادند: یکی اینکه مذهب رسمی تعیین کردند و دیگر اینکه به یک هیئت پنج نفری روحانی حق وتو دادند. یعنی گام اول در جهت تضعیف حاکمیت ملی در همان قانون اساسی برداشته شده است. شما وقتی حق میدهید که هر قانونِ برخاسته از مجلس که ندای ملت است، باید از زیر نظر پنج آخوند بگذرد، در واقع سوراخ بزرگی در حاکمیت ملی جامعه ایجاد کردهاید. همان سوراخ بزرگ موجب انقلاب ۱۳۵۷ شد که خیلی شبیه انقلاب مشروطه است با این تفاوت که در مشروطه، شیخ فضلالله نوری به دار کشیده شد و در سال ۱۳۵۷ ادامهدهندهی راه شیخ فضلالله نوری، رهبر شد و آخوندهای دیگر را که ادامهی راه نائینی بودند به دار کشید یا حبس خانگی کرد و یا هزار و یک نوع تهمت به آنها زد و پدر روشنفکرها را هم در آوردند. شورای نگهبان شکلِ تشدیدشده همان سنگ بنای نادرست اول و هیئت پنج نفری است. قانون اساسی دموکراتیک چنین حق وتوئی به کسی نمیدهد. حق نظارت را به دادگاه عالیه میدهد و آن دادگاه عالی مبنایش این نیست که یک سری قوانین مقدس داریم که خدشهناپذیرند و اگر به تشخیص ما رأی مردم با این قانون تضاد داشته باشد ما حق وتو داریم! وقتی شما مطبوعات و مذاکرات آن دوران را میخوانید میبینید آنها که این قانون را تصویب کردند دقیقاً به این نتیجه رسیدند که اگر این امتیازِ تاکتیکی را ندهند آن اتحاد میشکند و اتحادی که شیخ فضلالله نوری با روسیه و مخالفین مشروطه ایجاد کرده بود برنده میشود. البته آن هیئت پنج نفره هرگز ایجاد نشد».
به هرحال اگر به مشروطه به عنوان آغاز یک راه نگاه کنیم آنگاه این اختلاف نظرها و انحرافها را باید بخشی طبیعی مسیر یک جامعه در رسیدن به آزادی و عدالت بدانیم و امیدوار باشیم که تلاشهای مشروطه خواهانه با همه فرازها و نشیبهای آن هیچگاه متوقف نشود.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: سهشنبه, اوت 4, 2020 - 09:15