علت فوت زود هنگام او ابتلای او به بیماری "سل" بوده است
شرق شناسی (بخش 45)
استاریکف، الکسی آرکادیوویچ
همانطور که در اوائل این سلسله مقالات بارها تذکر دادهام نوشتن این گفتارها هم قدردانی از خاورشناسانی است که به دعوت وجدان علمی خود و بدون یکسونگری در پیشرفت علم خاورشناسی کوشیدهاند و هم تذکر این مطلب است که همه خاورشناسان بدون درنظر گرفتن ملیت آنها محض خاطر علم و یا وجدان به این کار نپرداختهاند، بلکه تعدادی برای اینکه نشان بدهند همه پیشرفتها در تمدن و فرهنگ از سوی فرزانگان دین توراتی بوده و برای یافتن و بافتن مدارک باستانشناسی و زبانشناسی در افکار و نحلههای فلسفی ومذاهب و فرهنگهای شرقی در چهارچوب برتری نژادی قوم یهود که بزعم آنها قوم برگزیده خدا است کوشیدهاند و آگاهانه و مغرضانه وارد حرفه مطالعات شرقی شدهاند و هیچ علاقه باطنی به هیچ ملت شرقی یا تمدن و اتفاقات تاریخی شرقی ندارند و هر جا تمدن و فرهنگ شرقی را یافتهاند به اسم گروهها و اشخاص مندرج در تورات نسبت دادهاند چون خاورشناسان اولیه از گروه کشیشان مسیحی مانند ژوزف وولف و خاورشناسان یهودی همچون گلد زیهر و برنارد لوئیس و آرمینیوس و امبری و... از این گروهند وگروهی هم در دسته مخالف گروه قبلی قرار دارند و تحقیقاتشان هدفدار و مغرضانه برای بزرگنمائی شرقیان برای نشان دادن اینکه همه پیشرفتها متعلق به اروپائیان وآسیائیان آریائی است و بیشتر اینگونه خاورشناسان تعصب نژادی را در مطالعات و تالیفات خود دخالت دادهاند و عدهای هم در صدد اثبات برتری غرب برشرق و اروپا مرکز پنداری هستند و اصولا مطالعاتشان توام با پیداکردن و هموار کردن راه تسلط غربیها بر شرقیان است و متاسفانه تعداد این گروه از همه بیشتر است و سرانجام گروهی هم بررسیهای خاورشناسی آنها در چهارچوب اندیشههای سیاسی و دینی محصور است و تعداد اندکی به صرف وجدان علمی و دانش دوستی بشر دوستی را مد نظر دارند و اما در ادامه بخشهای پیشین در باره خاورشناسان روسی اینک میپردازیم به شرح حال و آثار آلکسی آرکادیوویچ استاریکف .تا به بینیم او چه راهی برگزیده و چه پژوهشهائی داشته است.
استاریکف، الکسی آرکادیو ویچ(Starikov. Alexy Arkadiewich) 1892-1962 تخصص ادبیات ایران و زبانشناسی. ایشان در 30 نوامبر 1892 در شهر مسکو متولد شد در سال 1915دوره تخصصی زبانهای شرقی را در انستیتو لازارسکی و درسال 1916دانشکده حقوق دانشگاه دولتی مسکو را به پیایان رسانید. از 1938تا 1956 استاد شرقشناسی در دانشکده شرقشناسی را بعهده داشت. همزمان 1943 تا 1956در دانشکده زبانشناسی تدریس میکرد و از 1956تا 1962زبانهای شرقی را در دانشکده زبانهای شرقی دانشگاه دولتی مسکو تدریس مینمود. وی مترجم شاهنامه فردوسی به زبان روسی است و مقدمه او بر شاهنامه درباره خلاقیت هنری و ادبی فردوسی از بهترین نوشتههای روسی در باره فردوسی است. ایشان در یکم مارس 1962 درگذشت. (1) این کتاب باعنوان (شاهنامه و فردوسی)بصورت سلسله مقالات در مجله پیام نوین سال 1346 توسط رضا آذرخشی ترجمه و چاپ گردیده است و بعدا توسط شرکت سهامی کتابهای جیبی بصورت کتاب مستقل درآمد و بار دیگر هم در سال 1395از سوی انتشارات علمی و فرهنگی تجدید چاپ شد و در سال 1393 هم از طرف انتشارات "آمه" چاپ گردیده است. در سایت اینترنتی "ای کتاب" در شرح مندرجات کتاب آمده است: میراث باستانی هر قوم پشتوانه تاریخی اوست که در فرهنگ، تمدن،کتیبهها و تفکر جمعی آنها نهفته است. اگر نگاه بر گذشته واقع بینانه و بیغرض و برمبنای تحقیق و شناخت علمی باشد، مفید و چراغ آینده میتواند باشد. این دیدگاه پیآمدهای روزگار خود را در فرهنگ قومی برجای میگذارد. حکیم ابوالقاسم فردوسی اندیشمندی است که پرچمدار تفکر ایرانی است به عبارت دیگر حلقه پیوند اندیشه ایرانی باستان و اسلام توسط فردوسی ایجاد میشود. طرزفکر، احساس، رشد اجتماعی، سطح فرهنگی، دلبستگی، طبقه اجتماعی،تمکن و تحول مالی و دغدغه از میان رفتن فرهنگ و تفکر ایرانی از مهمترین عواملی هستند که محرک و انگیزه حکیم فردوسی را برای تلاش در راه نجات گذشته و اندیشه ایران تشکیل میدهد (2) .در سایت "بهان بوک /Behan Book "در باره کار استاریکوف که "شاهنامه و فردوسی"است نوشتهاند: الکسی ارکادیوویچ استاریکوف، پژوهشگر سرآمد روسی در کتاب "فردوسی وشاهنامه"زندگی این شاعر بزرگ را در بستر اجتماعی و سیاسی زمانهاش مطالعه کرده و سپس میراث ادبی او شاهنامه را از منظر زیبائیشناسی، ادبی، تاریخی و اخلاقی مورد بررسی نقادانه قرار میدهد. استاریکوف معتقد است در گذشته چندین سدهای ملوکالطوایفی، در جریان بسیار سریع تشکیل دولتهای بیثبات، فقط ملتها بودند که با احساس و ادراک وحدت خود زندگی میکردند، به سلسلههای ملوک وسلاطین که یکی پس از دیگری تسلط مییافتند و غالبا بیگانه هم بودند و در چنین شرایطی هرچند دعوت به وحدت به مقصد مبارزه برای منافع خاندان سلطنتی مورد استفاده واقع میشده است. لیکن اختلافات و مبارزات بین ملوک و امرا همیشه برای تودههای ملت، بیگانه و نامطبوع بوده است. اما در سدهی دهم میلادی "شاهنامه" در لحظهای تاریخی ترقی و تعالی ادراک ملیت و غرور ملی، در عصر به پایان رساندن مبارزات آزادی خواهانه ملل ایران علیه خلافت اعراب به وجود آمده است که این زمان دوران شکل گرفتن ملیت ایران خاوری بوده است که تا حد معینی در تاسیس دولت سامانیان در بخارا و ایجاد زبان ادبی فارسی که بعدها زبان ادبی عمومی ایران شده و در رونق و شکفتگی درخشان ادبیات خراسان و ماوراءالنهر تظاهر و تجلی کرده است.(3). خوانندگان زیرک توجه دارند که در همین مقاله کوتاه که سایت (بهان بوک)برای معرفی عقاید استاریکوف آورده (اگر مترجم یا نویسنده خودش قصد و غرض ضدایرانی نداشته باشد)در چند کلمه بطور زیرکانه هدف استعماری روسیه را گنجاندهاند یکی در جمله مبارزات آزادی خواهان "ملل" ایران علیه خلافت اعراب به وجود آمده است .که خاورشناس استاریکوف غیر مستقیم ملت یگانه ایران را به "ملل ایران" تعبیر میکند. و در جمله بعدی یعنی جمله "که این زمان دوران شکل گرفتن "ملیت ایران خاوری" بوده است. در این جا هم خاورشناس استاریکوف بنا به تئوری کمونیستی که ایران مرکب چند ملت جداگانه است جمله " ملیت ایران خاوری" نوشته یعنی ملیت ایران باختری و شمالی و جنوبی و مرکزی با هم تفاوت دارد. اگر نویسنده چه استاریکوف باشد چه نویسنده سایت "بهان بوک" غرضی نداشت باید مینوشت"ملیت در خاور ایران" بهرحال نویسنده هر که باشد نیت ضد ایرانی او در جمله "و در رونق و شکفتگی درخشان ادبیات خراسان و ماوراءالنهر" تظاهر وتجلی کرده است .و قصد تجزیهطلبانه خاورشناسانه خود را به صراحت بروز داده است و خراسان را با ماوراءالنهر جدای از هم و جدای از سایر مناطق سرزمین ایران قلمداد فرمودهاند. برای اطلاع خوانندگان عزیز لازم است بگویم که وقتی اسلام در ایران وارد شد و اعراب به مناطق مختلف کشور ما تسلط پیدا کردند برای اینکه مهد و گهواره ملت ایران و زبان فارسی را تجزیه کنند بخشی از خراسان بزرگ را تحت عنوان ساختگی آسیای میانه در تاریخها و جغرافیا هم ذکر کردند و همین عنوان را دانشمندان دیگر خاورشناسان روسیه برای بلعیدن مناطق شمال خاوری ایران یعنی بخارا وسمرقند (مرکز دولت ایرانی سامانی) و خوارزم(مرکز خوارزم شاهیان) و مرو و چاچ (تاشکند)و نساء(اشک اباد پایتخت اشکانیان) وشهر سبز و نخشب و گرگانج قدیم دستآویز برای مهاجمان روسی قرار دادند و همین حیله را هم خاورشناسان انگلیسی برای جدا کردن بخشهای خاوری ایران بکار بردند و برای هر طایفهای از طویف ایران تاریخ جداگانه و ملیت مخصوص با زبان وفرهنگ و دین دیگر تراشیدند و با آثار خاورشناسی و آکادمیک فریبکارانه در افکار عمومی مردم پراکندند. مطلب دیگری که گفتن آن ضروری است این است که استاریکوف در کتاب "فردوسی وشاهنامه" اعتراف دارد که در شاهنامه بعد از ذکر اسکندر ذکری از جانشینان او در ایران یعنی سلطنت سلوکیها هیچگونه اشارهای نشده است و اگر چنین مسئلهای صحت داشته حتما فردوسی هم ذکری از آنان مینمود و در بودن جانشینانی برای اسکندر در شرق و شمال ایران تردید نموده است (4) و این نشاندهنده این است که بعضی از خاورشناسان غربی حمله اسکندر و لشکرکشی او به شرق ایران و هند را از خود ساخته و به تاریخ شرق چسباندهاند که اسکندر را بصورت قهرمان اروپائی-یونانی جلوه دهند و برتری فرهنگ اروپائی را بر فرهنگ وتمدن شرق (ایران وهند و مصر وچین) در اذهان شرقیان مرکوز دارند و برای اروپا وغرب در مقابل شرق قهرمان به تراشند (5).
نگاهی به آثار استاریکوف در باره ایران:
1-ترجمهای از غزلیات جلال الدین رومی به زبان روسی چاپ 1924.
2- ترجمه روسی غزلهای سنائی غزنوی. چاپ 1924.
3- ترجمه روسی غزلهای سلمان ساوجی چاپ 1924
4- رساله دکتری او در باره باغهای بهشت و داستان سیاه از آثار ادبی حماسی امیر خسرو دهلوی چاپ 1945. 5- شاهنامه فردوسی (با همکاری)چاپ 1960. که این کتاب توسط رضا آذرخشی طی شمارههای مجله"پیام نوین" ارگان انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی در سال 1346 چاپ شده و بعدها هم بطوریکه در متن مقاله اشاره کردهام بارها در ایران به چاپ رسیده است.
6-.پیرامون تاریخ فقهاللغة شرق در دانشگاه مسکو .چاپ1950.
7- زبانشناسی شرقی در دانشگاه مسکو چاپ 1960.
8- عشقی ومنظومه "ایدهآل" وی چاپ 1961. و کتابهای دیگری که برای رعایت اختصار از آوردن نام آنها خودداری شد.
یوری نیکولا یویچمار (Euroy Nicolaovich , Marr .) در 19 ژاویه سال 1893 میلادی در پیترزبورگ زاده شد و در یکی از مدارس متوسطه پیترزبورگ به تحصیل پرداخت. پدرش نیکالا ماّر-عضو فرهنگستان و موسس اصول جدید زبانشناسی بود و در دانشگاه پیترزبورگ تدریس میکرد و خانهاش مجمع فضلاء و دانشمندان روس بود. یوریمار هنگامی که در کلاس هشتم درس میخواند چون شوهر عمهاش "بارُُتلد" خاورشناس روسی بود به همراه او به کشورهای آلمان و فرانسه و انگلستان و آمریکا مسافرت نمود. بعد هم به استامبول سفر کرد و در سالهای بعد در دانشکده زبانهای شرقی پیتزر بورگ تحصیل نمود و در ضمن از بارتولد هم شوهر عمهاش بهره برد و در ضمن تحصیل از طرف دانشگاه برای مطالعات علمی به سوریه و لبنان (شهرهای بیروت و دمشق) اعزام شد در طی سالهای 1918تا 1920 در شهر تفلیس گرجستان به تدریس پرداخت. در سال 1921 به پیترزبورگ که حالا به "لنین گراد" تغییر نام داده شده بود برگشت و در موزه آسیائی فرهنگستان علوم شوروی به تدریس زبانهای شرقی پرداخت و در سال 1925 عازم ایران شد و مدت یکسال و نیم در ایران بود و با اساتید و رجال ادبی ایران آشنا گردید و زبان فارسی را چنان کامل فراگرفت که میتوانست بزبان فارسی شعر بگوید و چون سابقه بیماری سل داشت درسال 1927با همسرش به گرجستان رفت و در آسایشگاه کوهستانی "عباس تومان" به گذران زندگی پرداخت. وی در سال 1934میلادی (1313خورشیدی ) برای شرکت در جشن وکنگره فردوسی به ایران آمد و در اواخر عمر مدیریت"شعبه شرق نزدیک بنگاه علمی شناسائی قفقاز" را به عهده گرفت، و متاسفانه یکسال بعد در سال 1935 در سن 42 سالگی درگذشت. علت فوت زود هنگام او ابتلای او به بیماری "سل" بوده است. آثار "مار" درباره حماسههای "نظامی، "خاقانی"، "فرخی بروجنی" و اشعار"بومی فخری" و "زبان محاورهای گرجی در فریدن" وگلستان به خط اختراعی "میرزا ملکم خان" و مقالات بسیاری هم در باره فردوسی، الفبای تحلیل فارسی، فرهنگ فارسی- روسی ودیگر مقالات میباشد و کتابی هم دارد بنام "شرح سفر به ایران" که هنوز چاپ نشده است و در تاریخ ایران دوران صفویه هم کار کرد.(6).تعداد آثار او را60 کتاب ومقاله و رساله شمردهاند وی در ضمن شرکت در کنگره فردوسی در سال 1934 در ایران سخنرانی در باره "وزن شعر شاهنامه" ایراد نمود و چنین فرمود "شاهنامه اثری است که آفتاب نظم پارسی درآن به اوج کمال و ترقی خود رسیده است منظومهای است که آن را میتوان گنجینه فصاحت زبان پارسی و خزینه سخنوری نامید. یادگاری است که همه داستانها و قصص آن با انواع صنایع و قدرت شعری آراسته شده. این کتاب تا زبان پارسی وجود دارد، یا به عبارت دیگرتا زمانی که این عالم برپا است باقی و راهنمای شعر او نویسندگان خواهد بود. شاهکاری که نه تنها ایران بلکه کلیهی بشر متمدن، حق دارد خود را به آن مفتخر و سرافراز آن شمارد".
منابع وماخذ:
1- گروه موالفان و مترجمان: فرهنگ خاورشناسان جلد اول ص239 چاپ تهران 1376 از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
2- سایت "آی کتاب" مقاله "فردوسی وشاهنامه"تالیف استاریکوف، ترجمه رضا آذرخشی.
3- سایت "بهان بوک /Behan Book " مقاله "فردوسی وشاهنامه"نوشته استاریکوف، ترجمه رضا آذرخشی.
4- مجید یکتائی:تاریخشناسی ص206 ذیل صفحه از انتشارات کاخ تهران 1351.
5- ماخذ یالا ص191تا207 در بخش گفتار بیست ویکم "مقدونیه کجا است".
6- محمد رستمی کتاب ایرانشناسان و ادبیات فارسی ص 321تا323 چاپ تهران 1390 از انتشارات، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
7- سایت "همایش شاهنامه" مقاله محسن مهدی بهشت جمعه 27بهمن 1391.
استاریکف، الکسی آرکادیوویچ
همانطور که در اوائل این سلسله مقالات بارها تذکر دادهام نوشتن این گفتارها هم قدردانی از خاورشناسانی است که به دعوت وجدان علمی خود و بدون یکسونگری در پیشرفت علم خاورشناسی کوشیدهاند و هم تذکر این مطلب است که همه خاورشناسان بدون درنظر گرفتن ملیت آنها محض خاطر علم و یا وجدان به این کار نپرداختهاند، بلکه تعدادی برای اینکه نشان بدهند همه پیشرفتها در تمدن و فرهنگ از سوی فرزانگان دین توراتی بوده و برای یافتن و بافتن مدارک باستانشناسی و زبانشناسی در افکار و نحلههای فلسفی ومذاهب و فرهنگهای شرقی در چهارچوب برتری نژادی قوم یهود که بزعم آنها قوم برگزیده خدا است کوشیدهاند و آگاهانه و مغرضانه وارد حرفه مطالعات شرقی شدهاند و هیچ علاقه باطنی به هیچ ملت شرقی یا تمدن و اتفاقات تاریخی شرقی ندارند و هر جا تمدن و فرهنگ شرقی را یافتهاند به اسم گروهها و اشخاص مندرج در تورات نسبت دادهاند چون خاورشناسان اولیه از گروه کشیشان مسیحی مانند ژوزف وولف و خاورشناسان یهودی همچون گلد زیهر و برنارد لوئیس و آرمینیوس و امبری و... از این گروهند وگروهی هم در دسته مخالف گروه قبلی قرار دارند و تحقیقاتشان هدفدار و مغرضانه برای بزرگنمائی شرقیان برای نشان دادن اینکه همه پیشرفتها متعلق به اروپائیان وآسیائیان آریائی است و بیشتر اینگونه خاورشناسان تعصب نژادی را در مطالعات و تالیفات خود دخالت دادهاند و عدهای هم در صدد اثبات برتری غرب برشرق و اروپا مرکز پنداری هستند و اصولا مطالعاتشان توام با پیداکردن و هموار کردن راه تسلط غربیها بر شرقیان است و متاسفانه تعداد این گروه از همه بیشتر است و سرانجام گروهی هم بررسیهای خاورشناسی آنها در چهارچوب اندیشههای سیاسی و دینی محصور است و تعداد اندکی به صرف وجدان علمی و دانش دوستی بشر دوستی را مد نظر دارند و اما در ادامه بخشهای پیشین در باره خاورشناسان روسی اینک میپردازیم به شرح حال و آثار آلکسی آرکادیوویچ استاریکف .تا به بینیم او چه راهی برگزیده و چه پژوهشهائی داشته است.
استاریکف، الکسی آرکادیو ویچ(Starikov. Alexy Arkadiewich) 1892-1962 تخصص ادبیات ایران و زبانشناسی. ایشان در 30 نوامبر 1892 در شهر مسکو متولد شد در سال 1915دوره تخصصی زبانهای شرقی را در انستیتو لازارسکی و درسال 1916دانشکده حقوق دانشگاه دولتی مسکو را به پیایان رسانید. از 1938تا 1956 استاد شرقشناسی در دانشکده شرقشناسی را بعهده داشت. همزمان 1943 تا 1956در دانشکده زبانشناسی تدریس میکرد و از 1956تا 1962زبانهای شرقی را در دانشکده زبانهای شرقی دانشگاه دولتی مسکو تدریس مینمود. وی مترجم شاهنامه فردوسی به زبان روسی است و مقدمه او بر شاهنامه درباره خلاقیت هنری و ادبی فردوسی از بهترین نوشتههای روسی در باره فردوسی است. ایشان در یکم مارس 1962 درگذشت. (1) این کتاب باعنوان (شاهنامه و فردوسی)بصورت سلسله مقالات در مجله پیام نوین سال 1346 توسط رضا آذرخشی ترجمه و چاپ گردیده است و بعدا توسط شرکت سهامی کتابهای جیبی بصورت کتاب مستقل درآمد و بار دیگر هم در سال 1395از سوی انتشارات علمی و فرهنگی تجدید چاپ شد و در سال 1393 هم از طرف انتشارات "آمه" چاپ گردیده است. در سایت اینترنتی "ای کتاب" در شرح مندرجات کتاب آمده است: میراث باستانی هر قوم پشتوانه تاریخی اوست که در فرهنگ، تمدن،کتیبهها و تفکر جمعی آنها نهفته است. اگر نگاه بر گذشته واقع بینانه و بیغرض و برمبنای تحقیق و شناخت علمی باشد، مفید و چراغ آینده میتواند باشد. این دیدگاه پیآمدهای روزگار خود را در فرهنگ قومی برجای میگذارد. حکیم ابوالقاسم فردوسی اندیشمندی است که پرچمدار تفکر ایرانی است به عبارت دیگر حلقه پیوند اندیشه ایرانی باستان و اسلام توسط فردوسی ایجاد میشود. طرزفکر، احساس، رشد اجتماعی، سطح فرهنگی، دلبستگی، طبقه اجتماعی،تمکن و تحول مالی و دغدغه از میان رفتن فرهنگ و تفکر ایرانی از مهمترین عواملی هستند که محرک و انگیزه حکیم فردوسی را برای تلاش در راه نجات گذشته و اندیشه ایران تشکیل میدهد (2) .در سایت "بهان بوک /Behan Book "در باره کار استاریکوف که "شاهنامه و فردوسی"است نوشتهاند: الکسی ارکادیوویچ استاریکوف، پژوهشگر سرآمد روسی در کتاب "فردوسی وشاهنامه"زندگی این شاعر بزرگ را در بستر اجتماعی و سیاسی زمانهاش مطالعه کرده و سپس میراث ادبی او شاهنامه را از منظر زیبائیشناسی، ادبی، تاریخی و اخلاقی مورد بررسی نقادانه قرار میدهد. استاریکوف معتقد است در گذشته چندین سدهای ملوکالطوایفی، در جریان بسیار سریع تشکیل دولتهای بیثبات، فقط ملتها بودند که با احساس و ادراک وحدت خود زندگی میکردند، به سلسلههای ملوک وسلاطین که یکی پس از دیگری تسلط مییافتند و غالبا بیگانه هم بودند و در چنین شرایطی هرچند دعوت به وحدت به مقصد مبارزه برای منافع خاندان سلطنتی مورد استفاده واقع میشده است. لیکن اختلافات و مبارزات بین ملوک و امرا همیشه برای تودههای ملت، بیگانه و نامطبوع بوده است. اما در سدهی دهم میلادی "شاهنامه" در لحظهای تاریخی ترقی و تعالی ادراک ملیت و غرور ملی، در عصر به پایان رساندن مبارزات آزادی خواهانه ملل ایران علیه خلافت اعراب به وجود آمده است که این زمان دوران شکل گرفتن ملیت ایران خاوری بوده است که تا حد معینی در تاسیس دولت سامانیان در بخارا و ایجاد زبان ادبی فارسی که بعدها زبان ادبی عمومی ایران شده و در رونق و شکفتگی درخشان ادبیات خراسان و ماوراءالنهر تظاهر و تجلی کرده است.(3). خوانندگان زیرک توجه دارند که در همین مقاله کوتاه که سایت (بهان بوک)برای معرفی عقاید استاریکوف آورده (اگر مترجم یا نویسنده خودش قصد و غرض ضدایرانی نداشته باشد)در چند کلمه بطور زیرکانه هدف استعماری روسیه را گنجاندهاند یکی در جمله مبارزات آزادی خواهان "ملل" ایران علیه خلافت اعراب به وجود آمده است .که خاورشناس استاریکوف غیر مستقیم ملت یگانه ایران را به "ملل ایران" تعبیر میکند. و در جمله بعدی یعنی جمله "که این زمان دوران شکل گرفتن "ملیت ایران خاوری" بوده است. در این جا هم خاورشناس استاریکوف بنا به تئوری کمونیستی که ایران مرکب چند ملت جداگانه است جمله " ملیت ایران خاوری" نوشته یعنی ملیت ایران باختری و شمالی و جنوبی و مرکزی با هم تفاوت دارد. اگر نویسنده چه استاریکوف باشد چه نویسنده سایت "بهان بوک" غرضی نداشت باید مینوشت"ملیت در خاور ایران" بهرحال نویسنده هر که باشد نیت ضد ایرانی او در جمله "و در رونق و شکفتگی درخشان ادبیات خراسان و ماوراءالنهر" تظاهر وتجلی کرده است .و قصد تجزیهطلبانه خاورشناسانه خود را به صراحت بروز داده است و خراسان را با ماوراءالنهر جدای از هم و جدای از سایر مناطق سرزمین ایران قلمداد فرمودهاند. برای اطلاع خوانندگان عزیز لازم است بگویم که وقتی اسلام در ایران وارد شد و اعراب به مناطق مختلف کشور ما تسلط پیدا کردند برای اینکه مهد و گهواره ملت ایران و زبان فارسی را تجزیه کنند بخشی از خراسان بزرگ را تحت عنوان ساختگی آسیای میانه در تاریخها و جغرافیا هم ذکر کردند و همین عنوان را دانشمندان دیگر خاورشناسان روسیه برای بلعیدن مناطق شمال خاوری ایران یعنی بخارا وسمرقند (مرکز دولت ایرانی سامانی) و خوارزم(مرکز خوارزم شاهیان) و مرو و چاچ (تاشکند)و نساء(اشک اباد پایتخت اشکانیان) وشهر سبز و نخشب و گرگانج قدیم دستآویز برای مهاجمان روسی قرار دادند و همین حیله را هم خاورشناسان انگلیسی برای جدا کردن بخشهای خاوری ایران بکار بردند و برای هر طایفهای از طویف ایران تاریخ جداگانه و ملیت مخصوص با زبان وفرهنگ و دین دیگر تراشیدند و با آثار خاورشناسی و آکادمیک فریبکارانه در افکار عمومی مردم پراکندند. مطلب دیگری که گفتن آن ضروری است این است که استاریکوف در کتاب "فردوسی وشاهنامه" اعتراف دارد که در شاهنامه بعد از ذکر اسکندر ذکری از جانشینان او در ایران یعنی سلطنت سلوکیها هیچگونه اشارهای نشده است و اگر چنین مسئلهای صحت داشته حتما فردوسی هم ذکری از آنان مینمود و در بودن جانشینانی برای اسکندر در شرق و شمال ایران تردید نموده است (4) و این نشاندهنده این است که بعضی از خاورشناسان غربی حمله اسکندر و لشکرکشی او به شرق ایران و هند را از خود ساخته و به تاریخ شرق چسباندهاند که اسکندر را بصورت قهرمان اروپائی-یونانی جلوه دهند و برتری فرهنگ اروپائی را بر فرهنگ وتمدن شرق (ایران وهند و مصر وچین) در اذهان شرقیان مرکوز دارند و برای اروپا وغرب در مقابل شرق قهرمان به تراشند (5).
نگاهی به آثار استاریکوف در باره ایران:
1-ترجمهای از غزلیات جلال الدین رومی به زبان روسی چاپ 1924.
2- ترجمه روسی غزلهای سنائی غزنوی. چاپ 1924.
3- ترجمه روسی غزلهای سلمان ساوجی چاپ 1924
4- رساله دکتری او در باره باغهای بهشت و داستان سیاه از آثار ادبی حماسی امیر خسرو دهلوی چاپ 1945. 5- شاهنامه فردوسی (با همکاری)چاپ 1960. که این کتاب توسط رضا آذرخشی طی شمارههای مجله"پیام نوین" ارگان انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی در سال 1346 چاپ شده و بعدها هم بطوریکه در متن مقاله اشاره کردهام بارها در ایران به چاپ رسیده است.
6-.پیرامون تاریخ فقهاللغة شرق در دانشگاه مسکو .چاپ1950.
7- زبانشناسی شرقی در دانشگاه مسکو چاپ 1960.
8- عشقی ومنظومه "ایدهآل" وی چاپ 1961. و کتابهای دیگری که برای رعایت اختصار از آوردن نام آنها خودداری شد.
یوری نیکولا یویچمار (Euroy Nicolaovich , Marr .) در 19 ژاویه سال 1893 میلادی در پیترزبورگ زاده شد و در یکی از مدارس متوسطه پیترزبورگ به تحصیل پرداخت. پدرش نیکالا ماّر-عضو فرهنگستان و موسس اصول جدید زبانشناسی بود و در دانشگاه پیترزبورگ تدریس میکرد و خانهاش مجمع فضلاء و دانشمندان روس بود. یوریمار هنگامی که در کلاس هشتم درس میخواند چون شوهر عمهاش "بارُُتلد" خاورشناس روسی بود به همراه او به کشورهای آلمان و فرانسه و انگلستان و آمریکا مسافرت نمود. بعد هم به استامبول سفر کرد و در سالهای بعد در دانشکده زبانهای شرقی پیتزر بورگ تحصیل نمود و در ضمن از بارتولد هم شوهر عمهاش بهره برد و در ضمن تحصیل از طرف دانشگاه برای مطالعات علمی به سوریه و لبنان (شهرهای بیروت و دمشق) اعزام شد در طی سالهای 1918تا 1920 در شهر تفلیس گرجستان به تدریس پرداخت. در سال 1921 به پیترزبورگ که حالا به "لنین گراد" تغییر نام داده شده بود برگشت و در موزه آسیائی فرهنگستان علوم شوروی به تدریس زبانهای شرقی پرداخت و در سال 1925 عازم ایران شد و مدت یکسال و نیم در ایران بود و با اساتید و رجال ادبی ایران آشنا گردید و زبان فارسی را چنان کامل فراگرفت که میتوانست بزبان فارسی شعر بگوید و چون سابقه بیماری سل داشت درسال 1927با همسرش به گرجستان رفت و در آسایشگاه کوهستانی "عباس تومان" به گذران زندگی پرداخت. وی در سال 1934میلادی (1313خورشیدی ) برای شرکت در جشن وکنگره فردوسی به ایران آمد و در اواخر عمر مدیریت"شعبه شرق نزدیک بنگاه علمی شناسائی قفقاز" را به عهده گرفت، و متاسفانه یکسال بعد در سال 1935 در سن 42 سالگی درگذشت. علت فوت زود هنگام او ابتلای او به بیماری "سل" بوده است. آثار "مار" درباره حماسههای "نظامی، "خاقانی"، "فرخی بروجنی" و اشعار"بومی فخری" و "زبان محاورهای گرجی در فریدن" وگلستان به خط اختراعی "میرزا ملکم خان" و مقالات بسیاری هم در باره فردوسی، الفبای تحلیل فارسی، فرهنگ فارسی- روسی ودیگر مقالات میباشد و کتابی هم دارد بنام "شرح سفر به ایران" که هنوز چاپ نشده است و در تاریخ ایران دوران صفویه هم کار کرد.(6).تعداد آثار او را60 کتاب ومقاله و رساله شمردهاند وی در ضمن شرکت در کنگره فردوسی در سال 1934 در ایران سخنرانی در باره "وزن شعر شاهنامه" ایراد نمود و چنین فرمود "شاهنامه اثری است که آفتاب نظم پارسی درآن به اوج کمال و ترقی خود رسیده است منظومهای است که آن را میتوان گنجینه فصاحت زبان پارسی و خزینه سخنوری نامید. یادگاری است که همه داستانها و قصص آن با انواع صنایع و قدرت شعری آراسته شده. این کتاب تا زبان پارسی وجود دارد، یا به عبارت دیگرتا زمانی که این عالم برپا است باقی و راهنمای شعر او نویسندگان خواهد بود. شاهکاری که نه تنها ایران بلکه کلیهی بشر متمدن، حق دارد خود را به آن مفتخر و سرافراز آن شمارد".
منابع وماخذ:
1- گروه موالفان و مترجمان: فرهنگ خاورشناسان جلد اول ص239 چاپ تهران 1376 از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
2- سایت "آی کتاب" مقاله "فردوسی وشاهنامه"تالیف استاریکوف، ترجمه رضا آذرخشی.
3- سایت "بهان بوک /Behan Book " مقاله "فردوسی وشاهنامه"نوشته استاریکوف، ترجمه رضا آذرخشی.
4- مجید یکتائی:تاریخشناسی ص206 ذیل صفحه از انتشارات کاخ تهران 1351.
5- ماخذ یالا ص191تا207 در بخش گفتار بیست ویکم "مقدونیه کجا است".
6- محمد رستمی کتاب ایرانشناسان و ادبیات فارسی ص 321تا323 چاپ تهران 1390 از انتشارات، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
7- سایت "همایش شاهنامه" مقاله محسن مهدی بهشت جمعه 27بهمن 1391.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, فوریه 21, 2018 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Mohammad Akhtari محمد علی اختری سردفتر باز نشسته اسنادرسمی ، ساکن تورنتو است 905-758-9325 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو