علت علاقهمندی من به فیلم و تحسین آن به خاطر رویکرد صلحطلبانه فیلم به تبعیض نژادی است
Green Book
کارگردان: پیتر فارلی
تهیهکننده: جیم برک
نویسنده: نیک واللونگابرایان هیز کوری پیتر فارلی
بازیگران: ویگو مورتنسن، تونی لیپ، دان شرلی، ماهرشالا علی، لیندا کاردلینی
موسیقی: کریس بوئرز
فیلمبرداری: شان پورتر
تدوین: پل جی. دون ویتو
شرکت دریم ورکس
توزیعکننده: یونیورسال استودیوز
تاریخ انتشار: ۱۱سپتامبر ۲۰۱۸ (جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو)۲۱نوامبر ۲۰۱۸ (آمریکا)
مدت:۱۳۰دقیقه
ساخت: آمریکا
بودجه: ۲۳ میلیون دلار
فروش: حدود پنجاه میلیون دلارتا الان
نامزد ۵ جایزه اسکار ۲۰۱۹ از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش دوم مرد، بهترین فیلمنامه اصلی و بهترین تدوین.
برنده ۳ جایزه گلدن گلوب از جمله بهترین فیلم کمدی موزیکال
برنده جایزه انتخاب مردم درجشنواره بین المللی فیلم تورنتو TIFF
چرابایدفیلم رادید؟
میدانم با شنیدن اسم پیترفارلی انتظار دیدن یک فیلم سرگرمکننده سطح پایین را خواهید داشت، مثل شبهای داغ تابستان یا سه کلهپوک (البته اعتراف کنم من از احمق و احمقتر لذت بردم و به نظرم کمدی جالبی بود). ولی اینجا نظرتان به کلی عوض میشود. شخصیت دانشرلی با غرور و لباسهایی خفتان مانند که شبیه پوشش مردم کارائیب است همراه با ردای آفریقایی که خودش را دکتر خطاب میکند ولی حتی دبیرستان را تمام نکرده، بدیع است و درعین حال توانست توجهها را برای مبارزه با نژادپرستی بسیج کند. وی به خاطر غرور و جاهطلبی همیشه در معرض حملههای نژادپرستانه بود. علت حضور تونی همین دلیل بود. البته او در موسیقی سبک جاز به عنوان پدیدهای غیرمعمول شناخته میشد و آشنایی او به موسیقی کلاسیک نیز زبانزد بود و البته علت ادامه ندادن موسیقی کلاسیک آن بود که وجود یک سیاه در ارکسترها تحمل نمیشد برای همین به جاز و پاپ روی آورد. ضمنا او کسی بود که اصولیترین قواعد نواختن موسیقی جاز و در واقع استاندارد نوازندگی آن را تغییر میداد و آن را به سبک و سیاق خود اجرا میکرد. او ضمنا به چندین زبان زنده دنیا مسلط و همچنین نقاشی چیره دست بود. وی در آپارتمانی به مدت 50 سال در بالای کارنیگهال زندگی میکرد جایی که تونی را ملاقات کرد.
یکی از نویسندگان فیلمنامه نیک واللونگا پسر تونی است و داستان بر پایه مصاحبههای او با پدرش و دانشرلی است. همچنین نامههایی که پدرش به مادرش مینوشت.
(کتاب سبز) از دسته آثار جادهای - رفاقتی محسوب میشود که قرار است تضاد دو شخصیت اصلی داستان منجر به تحول آنان شود. فیلمی که ارزشهای انسانی را برجسته میکند و به خودشناسی بزرگی میانجامد. در اینجا شرلی شخصیتی خودخواه و به شدت مبادی آداب است که نمیتواند رفتارهای سطح پائین را تحمل کند و در نقطه مقابل تونی قرار دارد که کاملاً دیدگاهی متفاوتی نسبت به شرلی دارد. او تحمل زیادی ندارد و اغلب مشکلاتش را با مشت زدن حل و فصل میکند. تونی همچنین توانایی زیادی در ادبیات و نوشتار ندارد و به همین جهت هنگامی که برای خانوادهاش نامه مینویسد معمولاً نمیتواند آنچه که حس میکند را انتقال دهد. تضادهای میان تونی و شرلی تنها به رنگ پوستشان خلاصه نمیشود، بلکه آنها در رویکردهای اجتماعی و باورهای شخصی نیز در نقطه مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
داستان فیلم: یک فیلم در سبک کمدی- درام به کارگردانی پیتر فارلی است که تور 1962 پیانیست کلاسیک و جاز آمریکایی- جامائیکایی، دان شرلی (ماهرشالا علی) به همراه یک بزن بهادر نیویورکی مقیم محله برونکس به نام تونی واللونگا ملقب به لیپ (ویگو مورتنسن)، که راننده و محافظ او بود را به تصویر میکشد. تونی که بعد از بازسازی نایتکلاب و نتیجتا بسته شدن بیکارشده بود برای مصاحبه با دکترشرلی که دنبال رانندهای برای 8 هفته کنسرت مرکز غرب و جنوب آمریکا میگشت معرفی شد. معرفهای خوب تونی، دان را متقاعد به استخدام او کرد.
وظیفه تونی چک کردن پیانو و قرار دادن یک بطری از نوشیدنی مورد علاقهی او در هر اتاق است. تونی در باره آرتا فرانکلین(خواننده و آهنگساز زن سیاه آمریکایی) و بو دیدلی(خواننده مرد سیاه آمریکایی) برای او تعریف میکند. در عوض شارلی تلاش میکند تا رفتار تونی، املا، دایره لغات و رژیم غذایی او را بهبود ببخشد. روز به روز، در شهرهایی مثل ماکون ایالت جورجیا و ممفیس ایالت تنیسی، دو نفر متفاوت با دو پس زمینهی شخصیتی و تحصیلی کاملا متضاد، درسهای مهمی دربارهی زندگی میآموزند و ما نیز شاهد آنها هستیم.
آنها از مرکز غرب شروع کرده به سمت جنوب میروند. تونی و دان تضادهایشان را آشکار میکنند. تونی از اینکه رفتارهای او مورد انتقاد است شاکیست و دان با رفتار تونی نامانوس است. به موازات پیش رفتن تور، تونی نه فقط با دیدن هوش دان شگفتزده میشود بلکه با دیدن تبعیض نژادی گسترده درجامعه و حتی به وسیله میزبانان در خارج از صحنه نمایش شوکزده میشود. او یکبار موفق به نجات دان از دست چند سفید که جان دان را تهدید میکنند میشود. در جایی دیگر، بعد از دیدن این مساله و مشکل دان با پلیس سر یک رابطه همجنسگرایانه با یک سفیدپوست برای رفتن به استخر YMCA از جان میخواهد بقیه تور را بدون او بیرون نرود. در همین ماجرا رشوه دادن تونی به ماموران برای دستگیر نکردن دان باعث ناراحتی او میشود که چرا به ماموران پاداش داده است. مدتی بعد دو افسر پلیس ماشین آنها را نیمه شب در شهر سانداون متوقف کرده و تونی بعد از اینکه به آنها خصوصا دان توهین میشود با مشتی مامور مربوطه را تنبیه میکند. زمانی که آنها در سلول زندانی هستند دان تقاضای تماس با وکیلش را میکند و از این فرصت برای تماس با رئیس دادگستری آمریکا رابرت کندی استفاده میکند که بلافاصله به فرماندار دستور رهایی او را میدهد. تونی از این تجربه بسیار راضی است و احتمالا به تعریف کردن برای دوستانش میاندیشد که چطور مامور بیادب را تنبیه کرده ولی آزاد است در حالیکه دان احساس تحقیر میکند و این باعث بحثی میگردد که در آخر تونی با عصبانیت خود را سیاهتر از دان میپندارد.
درحین سفر دان به تونی برای نگارش نامه به همسرش کمک میکندکه همسرش را شدیدا تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین تونی دان را تشویق میکند تا با برادرش تماس برقرارکند، اما دان مردد است چون توسط کار و موفقیتهایش احاطه شده است.
بازیگران چگونه بودند؟
نمیتوان از تاثیر دو بازیگر اصلی فیلم در موفقیت فیلم چشمپوشی کرد. ویگو مورتنسن در نقش تونی یک بازی ماندگار از خود ارائه داده که بار دیگر نامش را در میان نامزدهای اسکار قرار داد. وی که برای بازی در این نقش وزن زیادی اضافه کرده، بازی فوقالعادهای در نقش تونی داشته و میتوان گفت یکی از بهترین نقشآفرینیهای دوران بازیگریاش را تجربه کرده است. مقایسه با شخصیت ارباب حلقهها و نجیبزادگیش در آن فیلم یا یک گانگستر دو جانبه روس در فیلم وعدههای شرقی توانایی او را در نقشهای متفاوت بازگو میکند. ماهرشالا علی نیز بازی بسیار خوبی در نقش شرلی داشته است. بعد از بازی در نقش یک فروشنده مواد مخدر در مهتاب. اونامزدی اسکار را نیز برای این فیلم گرفته. او به خوبی توانسته مردی مغرور را به تصویر بکشد که در درونش طوفانی در جریان است اما با ظاهر موجه خود آن را پنهان میکند.
نقد فیلم:
فیلمنامه حوادث را در داستانی گیرا با ظرافت و حساسیت خاصی تقدیم مخاطبان میکند. "کتاب سبز" مثل یک پارچهی کشمیر لطیف و گرم است. اعتماد بین دو شخص داستان و ایجاد لحظههایی طنز مثل خوراندن مرغ سوخاری به شرلی و ایرادات نگارشی تونی زیبا است. در عین حال نشان دادن کارگران سیاهپوست درون مزارع پنبه جنوب که با توقف ناگهانی ماشین توسط تونی اتفاق می افتد مثل نقطه عطفی درفیلم است که به ریشههای شرلی و سهم سیاهان در ساختن آمریکا اشاره دارد حتما شما هم یک دوجین فیلم دیدهاید که سیاهان یا درحال سرقت و قاچاق مواد مخدرهستند، یا درنایتکلاب مشغول حوریان بهشتی یا درحال کتککاری در خیابان، اینجا جایی است که شما رویکرد دیگری میبینید. قسمت جالب دیگر جمعبندی تونی است که رفتار دان باعث دوری او از هم نژادهایش و نژادش باعث دوری او ازسفیدها میگردد، مسالهای که باعث تنهایی او گشته است.
در طول داستان ما به همراه این دو به مکانهای مختلفی میرویم که باور عمومی به حقیر پنداشتن جامعه سیاه پوستان در آن جریان دارد. باوری که نام فیلم نیز به نوعی از آن الهام گرفته که اشاره به کتابی به نام "کتاب سبز راننده سیاه پوست" دارد که توسط ویکتورهوگوگرین بیش از نیم قرن پیش در ایالات متحده چاپ میشد و در آن لیست هتلها و غذاها و در مجموع، سرویسهایی که سیاهپوستان میتوانستند از آن استفاده نمایند در آن ذکر میشد، کتابی که البته با مشتها و رشوههای تونی قطورتر میشود!!
(کتاب سبز) با فیلمنامهای محکم و پرداخت شده، به خوبی توانسته انتقادات خودش را از جامعه و باورهای اشتباه آن که بخش زیادی از آن حتی امروز نیز مشاهده میشود مطرح نماید و در عین حال دو شخصیت اصلی داستانش را به بلوغ برساند. دو شخصیتی که ابداً درک مناسبی از یکدیگر ندارند، اما رفته رفته متوجه میشوند که حضور هر کدامشان یک موهبت برای دیگری محسوب میشود. تونی در این سفر از شرلی میآموزد و تجربههای جدیدی به دست میآورد و شرلی نیز خیلی زود متوجه میشود که نمیتواند همیشه پشت ظاهر پرزرق و برق و مبادی آدابش پنهان شود و گاهی نیاز است که از جدول خارج شود و تن به مواردی دهد که برای او رد شدن از خط قرمز محسوب میشد.
جملات قصارداخل فیلم:
دان شرلی: روی این زمین خدا تو چکارمیکنی؟
تونی لیپ: نامه مینویسم.
دان شرلی: به نظر میاد یک نامه باجخواهی به صورت قطعات بریده شده است. مگه نه؟ دلورس عزیز خوب اینجور که تو عزیز رو نوشتی معنی حیوان میدهد(گوزن) خب درست شد.
دان شرلی: من همه شهروندان عالی مقام شهر را ملاقات کردم. آدمهایی که همشون لغات قلنبه سلمبه به کارمی برند. اما منو که میشناسی، میرم جلو. من خوب چرت وپرت میگم. دو تا T باید تو این کلمه استفاده کنی. همین که دارم نامه مینویسم دارم چیپس سیبزمینی میخورم و دارم تشنم میشه. جورابهام رو شستم و گذاشتم رو تلویزیون خشک بشن. من باید اطو رو میآوردم. میدونی چیه این خیلی رقت انگیز است درسته؟
اگر فیلم را ندیدید این قسمت را نخوانید:
فیلم با هوشمندی توانسته در میان اختلافات تونی و شیرلی، تصویری از جامعهای درحال گذر از نادیده گرفتن حقوق اقلیتها و جدال با آنان تا توجه واحترام به آنان نشان دهد سکوت چند لحظهای خانواده تونی به محض دیدن شرلی و بعد استقبال آنان نشان از بهبود دارد، بهبودی که تونی با دور انداختن لیوانهای استفاده شده توسط کارگران سیاه یا طعنه پدر همسرش مبنی بر چرا دخترم را با سیاهها تنها گذاشتی دور از ذهن به نظر میرسد. صحنه تسلیم شدن دان برای خوردن مرغ سوخاری در انتهای فیلم نیز نمونهای دیگر است.
در شب پایانی اجرای تور در بیرمنگام آلاباما مدیریت کانتری کلاب دان را از ورود به قسمت صرف غذا نهی میکند و به او برای غذا اتاقک انباری را پیشنهاد میدهد. وقتی دان از تونی برای اجرا یا عدم آن نظر میخواهد تونی به عدم آن رای میدهد و بیخیال رشوه میشود. تونی سپس دان را برای شام به یک کلاپ شبانه سیاهان میبرد، جایی که دان جمعیت کلاب را با موسیقیاش تهییج کرد. در بازگشت دان به محض دیدن خستگی تونی برای رسیدن او به شام کریسمس خودش رانندگی میکند تا فرمولهای رایج رسمی را برای رفاقت بشکند در آنجا بود که تونی دان را دعوت کرد، دعوتی که اول پذیرفته نشد ولی بعد از برگشت دان به آپارتمانش تصمیمش عوض شد و همسرتونی نیز برای کمک به نامهنگاری همسرش از او قدردانی کرد.
جایزه احتمالی:
با برنده شدن جایزه مهم داریل اف. زانوک (Producers Guild of America Awards 2018) در انجمن تهیهکنندگان میتوان ادعا کرد که فیلم سینمایی کتاب سبز به یکی از فیلمهای پرشانس اسکار ۲۰۱۹ تبدیل شده است. انجمن تهیهکنندگان آمریکا که ۸۲۰۰ عضو دارند در ۲۹ دوره گذشته توانسته ۲۰ بار برنده بخش بهترین فیلم مراسم اسکار را به درستی پیشبینی کند و از این نظر بسیاری معتقدند که به دست آوردن جایزه این انجمن میتواند بخت هر فیلم سینمایی را برای تصاحب جایزه بهترین فیلم اسکار به شکل قابل توجهی افزایش دهد.
حرف آخر:
علت علاقهمندی من به فیلم و تحسین آن به خاطر رویکرد صلحطلبانه فیلم به تبعیض نژادی است. شما در این فیلم سفید بد و سفید خوب، پلیس بد و پلیس خوب میبینید. آدمها خاکستری هستند و شما نسبت به کسی یا صنفی یا نژادی احساس تنفر نمیکنید، بلکه قدرت انسانها را در تغییر شرایط وخصوصا تغییرخودشان میبینید.
منبع درمورد زندگی دان شرلی:
https://www.nytimes.com/2018/11/02/movies/don-shirley-green-book.html?module=inline
کارگردان: پیتر فارلی
تهیهکننده: جیم برک
نویسنده: نیک واللونگابرایان هیز کوری پیتر فارلی
بازیگران: ویگو مورتنسن، تونی لیپ، دان شرلی، ماهرشالا علی، لیندا کاردلینی
موسیقی: کریس بوئرز
فیلمبرداری: شان پورتر
تدوین: پل جی. دون ویتو
شرکت دریم ورکس
توزیعکننده: یونیورسال استودیوز
تاریخ انتشار: ۱۱سپتامبر ۲۰۱۸ (جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو)۲۱نوامبر ۲۰۱۸ (آمریکا)
مدت:۱۳۰دقیقه
ساخت: آمریکا
بودجه: ۲۳ میلیون دلار
فروش: حدود پنجاه میلیون دلارتا الان
نامزد ۵ جایزه اسکار ۲۰۱۹ از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش دوم مرد، بهترین فیلمنامه اصلی و بهترین تدوین.
برنده ۳ جایزه گلدن گلوب از جمله بهترین فیلم کمدی موزیکال
برنده جایزه انتخاب مردم درجشنواره بین المللی فیلم تورنتو TIFF
چرابایدفیلم رادید؟
میدانم با شنیدن اسم پیترفارلی انتظار دیدن یک فیلم سرگرمکننده سطح پایین را خواهید داشت، مثل شبهای داغ تابستان یا سه کلهپوک (البته اعتراف کنم من از احمق و احمقتر لذت بردم و به نظرم کمدی جالبی بود). ولی اینجا نظرتان به کلی عوض میشود. شخصیت دانشرلی با غرور و لباسهایی خفتان مانند که شبیه پوشش مردم کارائیب است همراه با ردای آفریقایی که خودش را دکتر خطاب میکند ولی حتی دبیرستان را تمام نکرده، بدیع است و درعین حال توانست توجهها را برای مبارزه با نژادپرستی بسیج کند. وی به خاطر غرور و جاهطلبی همیشه در معرض حملههای نژادپرستانه بود. علت حضور تونی همین دلیل بود. البته او در موسیقی سبک جاز به عنوان پدیدهای غیرمعمول شناخته میشد و آشنایی او به موسیقی کلاسیک نیز زبانزد بود و البته علت ادامه ندادن موسیقی کلاسیک آن بود که وجود یک سیاه در ارکسترها تحمل نمیشد برای همین به جاز و پاپ روی آورد. ضمنا او کسی بود که اصولیترین قواعد نواختن موسیقی جاز و در واقع استاندارد نوازندگی آن را تغییر میداد و آن را به سبک و سیاق خود اجرا میکرد. او ضمنا به چندین زبان زنده دنیا مسلط و همچنین نقاشی چیره دست بود. وی در آپارتمانی به مدت 50 سال در بالای کارنیگهال زندگی میکرد جایی که تونی را ملاقات کرد.
یکی از نویسندگان فیلمنامه نیک واللونگا پسر تونی است و داستان بر پایه مصاحبههای او با پدرش و دانشرلی است. همچنین نامههایی که پدرش به مادرش مینوشت.
(کتاب سبز) از دسته آثار جادهای - رفاقتی محسوب میشود که قرار است تضاد دو شخصیت اصلی داستان منجر به تحول آنان شود. فیلمی که ارزشهای انسانی را برجسته میکند و به خودشناسی بزرگی میانجامد. در اینجا شرلی شخصیتی خودخواه و به شدت مبادی آداب است که نمیتواند رفتارهای سطح پائین را تحمل کند و در نقطه مقابل تونی قرار دارد که کاملاً دیدگاهی متفاوتی نسبت به شرلی دارد. او تحمل زیادی ندارد و اغلب مشکلاتش را با مشت زدن حل و فصل میکند. تونی همچنین توانایی زیادی در ادبیات و نوشتار ندارد و به همین جهت هنگامی که برای خانوادهاش نامه مینویسد معمولاً نمیتواند آنچه که حس میکند را انتقال دهد. تضادهای میان تونی و شرلی تنها به رنگ پوستشان خلاصه نمیشود، بلکه آنها در رویکردهای اجتماعی و باورهای شخصی نیز در نقطه مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
داستان فیلم: یک فیلم در سبک کمدی- درام به کارگردانی پیتر فارلی است که تور 1962 پیانیست کلاسیک و جاز آمریکایی- جامائیکایی، دان شرلی (ماهرشالا علی) به همراه یک بزن بهادر نیویورکی مقیم محله برونکس به نام تونی واللونگا ملقب به لیپ (ویگو مورتنسن)، که راننده و محافظ او بود را به تصویر میکشد. تونی که بعد از بازسازی نایتکلاب و نتیجتا بسته شدن بیکارشده بود برای مصاحبه با دکترشرلی که دنبال رانندهای برای 8 هفته کنسرت مرکز غرب و جنوب آمریکا میگشت معرفی شد. معرفهای خوب تونی، دان را متقاعد به استخدام او کرد.
وظیفه تونی چک کردن پیانو و قرار دادن یک بطری از نوشیدنی مورد علاقهی او در هر اتاق است. تونی در باره آرتا فرانکلین(خواننده و آهنگساز زن سیاه آمریکایی) و بو دیدلی(خواننده مرد سیاه آمریکایی) برای او تعریف میکند. در عوض شارلی تلاش میکند تا رفتار تونی، املا، دایره لغات و رژیم غذایی او را بهبود ببخشد. روز به روز، در شهرهایی مثل ماکون ایالت جورجیا و ممفیس ایالت تنیسی، دو نفر متفاوت با دو پس زمینهی شخصیتی و تحصیلی کاملا متضاد، درسهای مهمی دربارهی زندگی میآموزند و ما نیز شاهد آنها هستیم.
آنها از مرکز غرب شروع کرده به سمت جنوب میروند. تونی و دان تضادهایشان را آشکار میکنند. تونی از اینکه رفتارهای او مورد انتقاد است شاکیست و دان با رفتار تونی نامانوس است. به موازات پیش رفتن تور، تونی نه فقط با دیدن هوش دان شگفتزده میشود بلکه با دیدن تبعیض نژادی گسترده درجامعه و حتی به وسیله میزبانان در خارج از صحنه نمایش شوکزده میشود. او یکبار موفق به نجات دان از دست چند سفید که جان دان را تهدید میکنند میشود. در جایی دیگر، بعد از دیدن این مساله و مشکل دان با پلیس سر یک رابطه همجنسگرایانه با یک سفیدپوست برای رفتن به استخر YMCA از جان میخواهد بقیه تور را بدون او بیرون نرود. در همین ماجرا رشوه دادن تونی به ماموران برای دستگیر نکردن دان باعث ناراحتی او میشود که چرا به ماموران پاداش داده است. مدتی بعد دو افسر پلیس ماشین آنها را نیمه شب در شهر سانداون متوقف کرده و تونی بعد از اینکه به آنها خصوصا دان توهین میشود با مشتی مامور مربوطه را تنبیه میکند. زمانی که آنها در سلول زندانی هستند دان تقاضای تماس با وکیلش را میکند و از این فرصت برای تماس با رئیس دادگستری آمریکا رابرت کندی استفاده میکند که بلافاصله به فرماندار دستور رهایی او را میدهد. تونی از این تجربه بسیار راضی است و احتمالا به تعریف کردن برای دوستانش میاندیشد که چطور مامور بیادب را تنبیه کرده ولی آزاد است در حالیکه دان احساس تحقیر میکند و این باعث بحثی میگردد که در آخر تونی با عصبانیت خود را سیاهتر از دان میپندارد.
درحین سفر دان به تونی برای نگارش نامه به همسرش کمک میکندکه همسرش را شدیدا تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین تونی دان را تشویق میکند تا با برادرش تماس برقرارکند، اما دان مردد است چون توسط کار و موفقیتهایش احاطه شده است.
بازیگران چگونه بودند؟
نمیتوان از تاثیر دو بازیگر اصلی فیلم در موفقیت فیلم چشمپوشی کرد. ویگو مورتنسن در نقش تونی یک بازی ماندگار از خود ارائه داده که بار دیگر نامش را در میان نامزدهای اسکار قرار داد. وی که برای بازی در این نقش وزن زیادی اضافه کرده، بازی فوقالعادهای در نقش تونی داشته و میتوان گفت یکی از بهترین نقشآفرینیهای دوران بازیگریاش را تجربه کرده است. مقایسه با شخصیت ارباب حلقهها و نجیبزادگیش در آن فیلم یا یک گانگستر دو جانبه روس در فیلم وعدههای شرقی توانایی او را در نقشهای متفاوت بازگو میکند. ماهرشالا علی نیز بازی بسیار خوبی در نقش شرلی داشته است. بعد از بازی در نقش یک فروشنده مواد مخدر در مهتاب. اونامزدی اسکار را نیز برای این فیلم گرفته. او به خوبی توانسته مردی مغرور را به تصویر بکشد که در درونش طوفانی در جریان است اما با ظاهر موجه خود آن را پنهان میکند.
نقد فیلم:
فیلمنامه حوادث را در داستانی گیرا با ظرافت و حساسیت خاصی تقدیم مخاطبان میکند. "کتاب سبز" مثل یک پارچهی کشمیر لطیف و گرم است. اعتماد بین دو شخص داستان و ایجاد لحظههایی طنز مثل خوراندن مرغ سوخاری به شرلی و ایرادات نگارشی تونی زیبا است. در عین حال نشان دادن کارگران سیاهپوست درون مزارع پنبه جنوب که با توقف ناگهانی ماشین توسط تونی اتفاق می افتد مثل نقطه عطفی درفیلم است که به ریشههای شرلی و سهم سیاهان در ساختن آمریکا اشاره دارد حتما شما هم یک دوجین فیلم دیدهاید که سیاهان یا درحال سرقت و قاچاق مواد مخدرهستند، یا درنایتکلاب مشغول حوریان بهشتی یا درحال کتککاری در خیابان، اینجا جایی است که شما رویکرد دیگری میبینید. قسمت جالب دیگر جمعبندی تونی است که رفتار دان باعث دوری او از هم نژادهایش و نژادش باعث دوری او ازسفیدها میگردد، مسالهای که باعث تنهایی او گشته است.
در طول داستان ما به همراه این دو به مکانهای مختلفی میرویم که باور عمومی به حقیر پنداشتن جامعه سیاه پوستان در آن جریان دارد. باوری که نام فیلم نیز به نوعی از آن الهام گرفته که اشاره به کتابی به نام "کتاب سبز راننده سیاه پوست" دارد که توسط ویکتورهوگوگرین بیش از نیم قرن پیش در ایالات متحده چاپ میشد و در آن لیست هتلها و غذاها و در مجموع، سرویسهایی که سیاهپوستان میتوانستند از آن استفاده نمایند در آن ذکر میشد، کتابی که البته با مشتها و رشوههای تونی قطورتر میشود!!
(کتاب سبز) با فیلمنامهای محکم و پرداخت شده، به خوبی توانسته انتقادات خودش را از جامعه و باورهای اشتباه آن که بخش زیادی از آن حتی امروز نیز مشاهده میشود مطرح نماید و در عین حال دو شخصیت اصلی داستانش را به بلوغ برساند. دو شخصیتی که ابداً درک مناسبی از یکدیگر ندارند، اما رفته رفته متوجه میشوند که حضور هر کدامشان یک موهبت برای دیگری محسوب میشود. تونی در این سفر از شرلی میآموزد و تجربههای جدیدی به دست میآورد و شرلی نیز خیلی زود متوجه میشود که نمیتواند همیشه پشت ظاهر پرزرق و برق و مبادی آدابش پنهان شود و گاهی نیاز است که از جدول خارج شود و تن به مواردی دهد که برای او رد شدن از خط قرمز محسوب میشد.
جملات قصارداخل فیلم:
دان شرلی: روی این زمین خدا تو چکارمیکنی؟
تونی لیپ: نامه مینویسم.
دان شرلی: به نظر میاد یک نامه باجخواهی به صورت قطعات بریده شده است. مگه نه؟ دلورس عزیز خوب اینجور که تو عزیز رو نوشتی معنی حیوان میدهد(گوزن) خب درست شد.
دان شرلی: من همه شهروندان عالی مقام شهر را ملاقات کردم. آدمهایی که همشون لغات قلنبه سلمبه به کارمی برند. اما منو که میشناسی، میرم جلو. من خوب چرت وپرت میگم. دو تا T باید تو این کلمه استفاده کنی. همین که دارم نامه مینویسم دارم چیپس سیبزمینی میخورم و دارم تشنم میشه. جورابهام رو شستم و گذاشتم رو تلویزیون خشک بشن. من باید اطو رو میآوردم. میدونی چیه این خیلی رقت انگیز است درسته؟
اگر فیلم را ندیدید این قسمت را نخوانید:
فیلم با هوشمندی توانسته در میان اختلافات تونی و شیرلی، تصویری از جامعهای درحال گذر از نادیده گرفتن حقوق اقلیتها و جدال با آنان تا توجه واحترام به آنان نشان دهد سکوت چند لحظهای خانواده تونی به محض دیدن شرلی و بعد استقبال آنان نشان از بهبود دارد، بهبودی که تونی با دور انداختن لیوانهای استفاده شده توسط کارگران سیاه یا طعنه پدر همسرش مبنی بر چرا دخترم را با سیاهها تنها گذاشتی دور از ذهن به نظر میرسد. صحنه تسلیم شدن دان برای خوردن مرغ سوخاری در انتهای فیلم نیز نمونهای دیگر است.
در شب پایانی اجرای تور در بیرمنگام آلاباما مدیریت کانتری کلاب دان را از ورود به قسمت صرف غذا نهی میکند و به او برای غذا اتاقک انباری را پیشنهاد میدهد. وقتی دان از تونی برای اجرا یا عدم آن نظر میخواهد تونی به عدم آن رای میدهد و بیخیال رشوه میشود. تونی سپس دان را برای شام به یک کلاپ شبانه سیاهان میبرد، جایی که دان جمعیت کلاب را با موسیقیاش تهییج کرد. در بازگشت دان به محض دیدن خستگی تونی برای رسیدن او به شام کریسمس خودش رانندگی میکند تا فرمولهای رایج رسمی را برای رفاقت بشکند در آنجا بود که تونی دان را دعوت کرد، دعوتی که اول پذیرفته نشد ولی بعد از برگشت دان به آپارتمانش تصمیمش عوض شد و همسرتونی نیز برای کمک به نامهنگاری همسرش از او قدردانی کرد.
جایزه احتمالی:
با برنده شدن جایزه مهم داریل اف. زانوک (Producers Guild of America Awards 2018) در انجمن تهیهکنندگان میتوان ادعا کرد که فیلم سینمایی کتاب سبز به یکی از فیلمهای پرشانس اسکار ۲۰۱۹ تبدیل شده است. انجمن تهیهکنندگان آمریکا که ۸۲۰۰ عضو دارند در ۲۹ دوره گذشته توانسته ۲۰ بار برنده بخش بهترین فیلم مراسم اسکار را به درستی پیشبینی کند و از این نظر بسیاری معتقدند که به دست آوردن جایزه این انجمن میتواند بخت هر فیلم سینمایی را برای تصاحب جایزه بهترین فیلم اسکار به شکل قابل توجهی افزایش دهد.
حرف آخر:
علت علاقهمندی من به فیلم و تحسین آن به خاطر رویکرد صلحطلبانه فیلم به تبعیض نژادی است. شما در این فیلم سفید بد و سفید خوب، پلیس بد و پلیس خوب میبینید. آدمها خاکستری هستند و شما نسبت به کسی یا صنفی یا نژادی احساس تنفر نمیکنید، بلکه قدرت انسانها را در تغییر شرایط وخصوصا تغییرخودشان میبینید.
منبع درمورد زندگی دان شرلی:
https://www.nytimes.com/2018/11/02/movies/don-shirley-green-book.html?module=inline
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, فوریه 6, 2019 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Pedram Nazemzadeh پدرام ناظمزاده فارغالتحصیل رشته عمران و مدیریت است؛ وی در حال حاضر در تورنتو در زمینه ساختمان و کنترل پروژه فعالیت میکند. Pedram_nazemzadeh@yahoo.com |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو