فرهنگ علم و معرفت و حکمت و ادب شرق و غرب ندارد و قابل تجزیه و انحصار و اختصاص نیست، تمامی اقوام عالم از این حیث به یکدیگر مرتبطند
دکتر محمد اقبال لاهوری (Mohammad, iqbal Lahuri) متخصص در فلسفه و ادبیات ایرانی در 22 فوریه سال 1873 میلادی در شهر سیالکوت (Sialcot) به دنیا آمد. این شهر در شمال شرقی پاکستان که در آن زمان بخشی از خاک هندوستان محسوب میشد و بعد از استقلال هند به نام پاکستان نامیده شد واقع شده است. (واژه پاکستان مرکب از دو کلمه پارسی "پاک" و"ستان" است) و پاک هم از حروف اول کلمات پنجاب و ایالت سرحد شمال غربی و کشمیر) برگزیده شده و با کلمه "ستان" ترکیب گردیده و نام کشور جدید پاکستان را به وجود آورده است. محمد اقبال در زادگاه خود تحصیل کرد و زبان عربی را از دانشمند معروف "سید محمد حسین" بهره گرفت و در سال 1895 به شهر لاهور عزیمت نمود و در کالج "گاورمنت" (Goverment) به ادامه تحصیل پرداخت و در سال 1897 لیسانس و دو سال بعد فوق لیسانس فلسفه گرفت. وی در سال 1905 به انگلستان رفت. در "ترینیتی کالج" به ادامه تحصیل پرداخت و در ضمن با پروفسور ادوارد براون و نیکلسن آشنائی پیدا کرد و در سال 1907 از دانشگاه مونیخ در آلمان در رشته فلسفه درجه دکتری گرفت و همزمان به تحصیل در رشته حقوق هم پرداخت. پس از بازگشت به لاهور در (گاورمنت کالج) به عنوان رئیس گروه فلسفه برگزیده شد و مجوز وکالت در دادگاههای لاهور را هم گرفت و به کار وکالت پرداخت و به عضویت حزب "مسلم لیگ" هند درآمد. در سال 1931 م. به لندن عزیمت نمود. او در این سفر از مصر و فلسطین هم دیدار کرد و درسومین کنفرانس لندن شرکت نمود. در بازگشت از پاریس و اسپانیا، در سال 1933 از افغانستان دیدار نمود. اقبال در 21 آوریل 1938 میلادی درگذشت و در لاهور به خاک سپرده شد.(1).
هوشنگ اتحاد در کتاب خود ضمن شرح حال محمد تقی بهار (ملکالشعراء بهار) نوشته مفصلی درباره دکتر محمد اقبال لاهوری دارد که گلچینی از آن را در اینجا به عرض خوانندگان گرامی میرسانم. ایشان مرقوم فرمودهاند که: محمد اقبال لاهوری (1873-1938) شاعر توانای پاکستانی که در شبه جزیره هندوستان به زبان فارسی شعر میسرود، بر همه استادان مقدم خود پیشی گرفت و با عشق و تسلطی که به ادبیات فارسی داشت پیوند جدید استواری در میان فرهنگ فارسی و هندی ایجاد نمود. علاوه بر اینها فکر و رقت خیال و باریکاندیشیها و تنوع احساسات و افکار او به حق شایسته تحسین واعجاب است. وی از پیشروان و اصلاحطلبان بزرگ مسلمانان هند و از بانیان پاکستان شمرده میشود. کمی بعد از قول مرحوم مجتبی مینوی تهرانی نوشته است:"من تا وقتی که تالیفات و تصنیفات محمد اقبال را نخوانده بودم نمیدانستم که چرا مسلمانان هند درباره او این اندازه غلو ومبالغه میکنند، اما اکنون که با زادگان طبع او آشنا شدهام عقیده ایشان را موجه میبینم، به عبارت آُخری مبالغه نیست و آنچه درباره او معتقدند به جا است. محمد اقبال شاعری بود که هم به زبان خود وهم به زبان بیگانهای- زبان فارسی- به خوبی شعر میگفت و هم به زبانی از زبانهای اروپائی که انگلیسی باشد کتابهای دقیق علمی و فلسفی مینوشت، در حالی که شغل و پیشه او وکالت عدلیه بود، غالب شعرهای او به فارسی بود و به این جهت گاهی مورد عتاب و گلایه هموطنانش واقع میشد ولی اقبال گفته است:
هندیام، از پارسی بیگانهام
ماه نو باشم تُهی پیمانهام
حسنانداز بیان از من مجو
خوانسار و اصفهان از من مجو
گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرینتر است
فکر من از جلوهاش مسحور گشت
خامه من شاخ نخل طور گشت
پارسی از رفعت اندیشهام
در خورد با فطرت اندیشهام
خرده بر مینا مگیر ای هوشمند
دل به ذوق خردهٔ مینا ببند
محمد اقبال 22 فوریه در سیالکوت پنجاب به دنیا آمد. پدرش نورمحمد در این شهر تجارت داشت و پدر و مادرش نسبت به برهمنان کشمیر میرسانیدند. پس از تحصیل در شهر لاهور که مرکز شعر و ادب پنجاب بود، در کالج دولتی آنجا فلسفه خواند و سپس به استادی فلسفه و زبان انگلیسی دردانشگاه پنجاب برگزیده شد و بعدها درسال 1905 به اروپا رفت و ابتدا در لندن به تکمیل مطالعات فلسفی خود پرداخت و در رشته فلسفه شرق گواهینامه عالی دریافت نمود و بعد از آن به آلمان رفت و از دانشگاه مونیخ درجه دکتری فلسفه گرفت. پس از آنکه به تحصیلات خود در اروپا خاتمه داد به پنجاب برگشت و به وکالت دعوی پرداخت و گفتن و نوشتن شعر و نثر را وسیله بیدار کردن هموطنان خود قرار داد و در ابتدای کار تلاش خود را صرف بیدار کردن هندیان و آگاه کردن آنها از نعمت آزادی و ترغیب آنها به برانداختن یوغ اسارت و اطاعت کرد. درآبان 1376 خورشیدی مصادف با یکصد وبیستمین سالگرد تولد اقبال، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران مراسمی به افتخار این بزرگمرد با حضور ادیبان و استادان برگزار کرد. تاجیکستانیها هم در برگزاری مراسم تجلیل از او قدم پیش نهادند و روز سیام آبان همان سال در پایتخت تاجیکستان همایش بینالمللی ترتیب دادند و تصمیم گرفتند کلیه اشعار فارسی او را به منظور استفاده عام به خط سیریلیک به طبع برسانند. وی در عهد جوانی به زبان اردو مقالاتی نوشته و اشعاری سروده بود، اما همینکه با زبان فارسی بهتر آشناشد این زبان را وسیله ایراد مقاصد خود ساخت و چون در زبان فارسی قدرت تام وتمام حاصل کرده بود این زبان را برای شعر گفتن اختیار کرد (2).
مرحوم دانشمند معزز ایرانی مجتبی مینوی تهرانی در جائی نوشته است که:"فرهنگ علم و معرفت و حکمت و ادب شرق و غرب ندارد و قابل تجزیه و انحصار و اختصاص نیست تمامی اقوام عالم از این حیث به یکدیگر مرتبطند و از آداب تمدن گرفته تا اکتشافات واختراعات بزرگ وکوچک و قصص و حتی لغات همه چیز را از یک دیگر اقتباس کردهاند و هرچه در این عالم از فکر و کوشش بشر به وجود آمده میراث کلیه افراد بشر است (3) پس دیگر اینکه اقبال هندوستانی یا پاکستانی است از جنبه هنر و شعر و نبوغ به همه شرقیان هم تعلق دارد و او زبان فارسی را برای این دلیل برای بیان افکار خود برگزید که این زبان زبان فرهنگ وتمدن وهنر متعالی ایران و هند و پاکستان و افغانستان و تاجیکستان و ترکیه و عراق و ازبکستان و قفقاز و بیشتر کشورهای خرد و بزرگ شرق بوده است. استاد دکتر شفیعی کدکنی در سخنرانی خود درباره زبان فارسی گفته است: وقتی یکی از اعضائ کمپانی هند شرقی که تبعه انگلیس بوده زبان فارسی فراگرفته و به سبک هندی بیدل دهلوی شعر گفته و چه قدر هم عالی گفته که آدم باورش نمیشود ولی همینها که بر هند مسلط شدند گفتند گور بابای زبان فارسی شما هندیها زبان فارسی برایتان خوب نیست شما بیایید زبان اردورا که یک زبان محلی است بگیرید و بزرگش کنید. همین کار را هم کردند زیرا انگلیسیها میدانستند که زبان فارسی شاهنامه دارد، مثنوی دارد، سعدی دارد، حافظ دارد، نظامی دارد، میتواند با شکسپیر کشتی بگیرد (برابری کند) ولی زبان اردو چیزی ندارد که با شکسپیر کشتی کند (برابری کند). بعد از مدتی بچه هندی (فکرکرد) گور بابای این زبان اردو من که میتوانم شکسپیر بخوانم چرا این شعرهای ضعیف را بخوانم اصلا زبانم را انگلیسی میکنم چنانکه کردند. ببینید آنهائی که روی زبانهای محلی ما فشار میآورند که من (شفیعی کدکنی) به لهجه کدکنی بهتر است شعر بگویم. او میداند که چه کار میکند، او میداند که در لهجه کدکنی شاهنامه وجود ندارد، مثنوی وجود ندارد، نظامی وجود ندارد، سعدی وجود ندارد، این لهجه خیلی هم بزرگ شود چهار تا داستان کوتاه و دو سه تا شعر بندتنبانی میراثش خواهد شد. آن بچه هم میگوید من فاتحه این را خواندم، من شکسپیر میخوانم، من پوشکین میخوانم. الآن شما فکر میکنید روسها چه کار میکنند در آسیای میانه، در سرزمین آسیای میانه روسها الآن سیاستشان همین است. هر قومیت کوچکی را پر وبال میدهند، میگویند خلق قزاق و... بگوئید گور بابای ادبیات فارسی و سعدی و حافظ. شما بیائید لهجه خودتان را موسیقی خودتان را (فرابگیرید) وما برایتان کف میزنیم، ما برایتان در مسکو دپارتمان تشکیل میدهیم، مطالعات قوم قزاق و چی وچی ...آن بچه قزاق مدتی که خواند میگوید این زبان و فرهنگ قزاقی چیزی ندارد، من داستایوسکی و چخوف و پوشکین میخوانم، لرمانتف میخوانم. فاتحه میخوانم بر زبان و فرهنگ ملی خودم، روس میشود. این گفته من نیست که بگویند من یک شونیست فارس هستم، زبان فارسی در همه کره زمین با رباعیات خیام و مثنوی جلالالدین و شاهنامه و سعدی و حافظ و نظامی و... شناخته میشود. در همه دنیا شکسپیر با آن نمیتواند کشتی بگیرد، پوشکین با آن نمیتواند کشتی بگیرد. اما با این لهجه محلی که تشویقت میکنند بعد از مدتی نوه تو نبیره تو نه میگوید به این زبان محلی خودم من روس میشوم، انگلیسی میشوم، شکسپیر میخوانم، لرماتف میخوانم، پوشکین میخوانم. این را ما هیچ بهش توجه نمیکنیم. ما نمیخواهیم هیچ زبان محلی را خدای نکرده از بین ببریم، چون این زبانهای محلی پشتوانه فرهنگی ما هستند ما اگر این زبانهای محلی را حفظ نکنیم بخش اعظمی از فرهنگ مشترکمان را عملا نمیفهمیم، ولی این زبان بینالاقوامی که قرنها و قرنها و قرنها این اقوام درش همکاری وهمیاری دارند، هیچ قومی بر هیچ قوم دیگری تقدم ندارد در ساختن امواج این دریای بزرگ. پوتین اجازه نمیدهد به اینها که خط نیاکانشان را یاد بگیرند. نمیخواهد گلستان سعدی و بوستان سعدی و نظامی بخوانند. سنگ قبر پدر بزرگشان را نمیتوانند بخوانند. انگلستان این شبه قاره هندرا همین طوری کرد، اول زبان فارسی را ازبین برد بعد گفت شما اردو بخوانید، اردو چه دارد که با شکسپیر کشتی بگیرد خیلی مهم است ما این را باید بدانیم این زبان بینالاقوامی ما منحصر در فارسیزبانان نیست، همه اقوام مساهمتکنندگان (سهمداران) در خلاقیت این فرهنگ و زبان هستند.(4).
اکنون دوستان خواننده توجه دارند که بسیاری از شرقشناسانی که در این سلسله گفتارها معرفی شدهاند به ویژه کسانی که از سوی کشورهای استعمارگر و دارای منافع غیر انسانی در شرق مامور مطالعه و تحقیق در زبانهای محلی و تقویت گویشهای کوچک این سرزمینهای وسیع مورد مطالعه بودهاند، اگرچه خودشان تعمد در برنامه شرقشناسی خود نداشته باشند ولی چه بسا بطور آکادمیک اسباب و آلت تجاوز و ستمگری واقعی در دست برنامهنویسان دولتهای متبوعه خود بودهاند. ایران ما و کشورهای همسایه دارای اشتراکات تاریخی و فرهنگی و سیاسی و دینی بودهاند، مانند اشتراک ما با جمهوری آذربایجان و عراق و لبنان از لحاظ مذهبی و با افغانستان در خصوص تاریخ ادبی وفرهنگی و زبانی و باترکیه از جنبه اشتراک در شخصیتهای تاریخی و فرهنگی چون مولوی و ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان و قزاقستان و قرقیزستان و ارمنستان و گرجستان و تاتارستان وپاکستان و هندوستان از پیشینه زبان فارسی با نامهای دری وتاجیکی پیشینه مشترک داریم و خیل شرقشناسان مانند سیل مخرب برای گسستن این وجوه مشترک تاریخی و ادبی و فرهنگی و دینی به این کشورها سرازیر شدهاند و میلیونها اسناد وکتب خطی و اشیائ مکشوفه از حفاری وباستانشناسی را از این سرزمینها ربوده و به غرب انتقال داده و وسیله برای تضفیف مشترکات فرهنگی و تاریخی این سرزمینها قرار دادهاند تا سلطه خود را بر ما شرقیان آسان نمایند و نیازی به اعزام سپاه و قوای نظامی نداشته باشند و خودمان را به جان هم بیندازند و تا هم دیگررا نابود کنیم.
نگاهی اجمالی به آثار دکتر محمد اقبال:
1- سیر فلسفه در ایران(رساله دکتری) چاپ 1908 که به وسیله امیر حسین آریانپور به فارسی ترجمه و در سال 1356 هم چاپ شده است.
2- احیای فکر دینی در اسلام چاپ 1914 که ترجمه فارسی آنرا احمد آرام در سال 1356 انجام داده و چاپ کرده است.
3- اسرار خودی به زبان فارسی چاپ 1915.
4- رموز بیخودی به زبان فارسی چاپ 1918.
5- پیام مشرق به زبان فارسی چاپ 1923.
6- آئینه عجم به فارسی چاپ 1927.
7- زبور عجم به زبان فارسی چاپ 1937.
8- جاویدنامه به فارسی چاپ 1945.
9- مثنوی مسافر چاپ 1934 به فارسی.
10- پس چه باید کرد ای اقوام شرق به فارسی، چاپ 1936.
11- ارمغان حجاز به فارسی وارد و چاپ 1938.
و دهها کتاب به زبان اردو و انگلیسی درباره هند و ایران و اسلام و دهها کتاب و رساله از ایرانیان و هندیان و پاکستانیان هم درباره آثار و عقاید و احوال او نوشته شده و چاپ شدهاند.
منابع وماخذ:
1- محمد رستمی: ایرانشناسان و ادبیات فارسی صص591-520 چاپ تهران 1390 از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و گروه مؤلفان و مترجمان: فرهنگ خاورشناسان جلد 1 صص397-399 چاپ تهران 1376 از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
2- هوشنگ اتحاد: پژوهشگران معاصر ایران، جلد دوم صص391-395 چاپ تهران 1379انتشارات فرهنگ معاصر.
3- مجتبی مینوی تهرانی: پانزده گفتار صص228-229 چاپ تهران چاپ 1383 از انتشارات "توس".
4- سخنرانی استاد دکتر شفیعی کدکنی به مناسبت سالروز درگذشت او در فیس بوک، مورخ 12اکتبر 2018.
هوشنگ اتحاد در کتاب خود ضمن شرح حال محمد تقی بهار (ملکالشعراء بهار) نوشته مفصلی درباره دکتر محمد اقبال لاهوری دارد که گلچینی از آن را در اینجا به عرض خوانندگان گرامی میرسانم. ایشان مرقوم فرمودهاند که: محمد اقبال لاهوری (1873-1938) شاعر توانای پاکستانی که در شبه جزیره هندوستان به زبان فارسی شعر میسرود، بر همه استادان مقدم خود پیشی گرفت و با عشق و تسلطی که به ادبیات فارسی داشت پیوند جدید استواری در میان فرهنگ فارسی و هندی ایجاد نمود. علاوه بر اینها فکر و رقت خیال و باریکاندیشیها و تنوع احساسات و افکار او به حق شایسته تحسین واعجاب است. وی از پیشروان و اصلاحطلبان بزرگ مسلمانان هند و از بانیان پاکستان شمرده میشود. کمی بعد از قول مرحوم مجتبی مینوی تهرانی نوشته است:"من تا وقتی که تالیفات و تصنیفات محمد اقبال را نخوانده بودم نمیدانستم که چرا مسلمانان هند درباره او این اندازه غلو ومبالغه میکنند، اما اکنون که با زادگان طبع او آشنا شدهام عقیده ایشان را موجه میبینم، به عبارت آُخری مبالغه نیست و آنچه درباره او معتقدند به جا است. محمد اقبال شاعری بود که هم به زبان خود وهم به زبان بیگانهای- زبان فارسی- به خوبی شعر میگفت و هم به زبانی از زبانهای اروپائی که انگلیسی باشد کتابهای دقیق علمی و فلسفی مینوشت، در حالی که شغل و پیشه او وکالت عدلیه بود، غالب شعرهای او به فارسی بود و به این جهت گاهی مورد عتاب و گلایه هموطنانش واقع میشد ولی اقبال گفته است:
هندیام، از پارسی بیگانهام
ماه نو باشم تُهی پیمانهام
حسنانداز بیان از من مجو
خوانسار و اصفهان از من مجو
گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرینتر است
فکر من از جلوهاش مسحور گشت
خامه من شاخ نخل طور گشت
پارسی از رفعت اندیشهام
در خورد با فطرت اندیشهام
خرده بر مینا مگیر ای هوشمند
دل به ذوق خردهٔ مینا ببند
محمد اقبال 22 فوریه در سیالکوت پنجاب به دنیا آمد. پدرش نورمحمد در این شهر تجارت داشت و پدر و مادرش نسبت به برهمنان کشمیر میرسانیدند. پس از تحصیل در شهر لاهور که مرکز شعر و ادب پنجاب بود، در کالج دولتی آنجا فلسفه خواند و سپس به استادی فلسفه و زبان انگلیسی دردانشگاه پنجاب برگزیده شد و بعدها درسال 1905 به اروپا رفت و ابتدا در لندن به تکمیل مطالعات فلسفی خود پرداخت و در رشته فلسفه شرق گواهینامه عالی دریافت نمود و بعد از آن به آلمان رفت و از دانشگاه مونیخ درجه دکتری فلسفه گرفت. پس از آنکه به تحصیلات خود در اروپا خاتمه داد به پنجاب برگشت و به وکالت دعوی پرداخت و گفتن و نوشتن شعر و نثر را وسیله بیدار کردن هموطنان خود قرار داد و در ابتدای کار تلاش خود را صرف بیدار کردن هندیان و آگاه کردن آنها از نعمت آزادی و ترغیب آنها به برانداختن یوغ اسارت و اطاعت کرد. درآبان 1376 خورشیدی مصادف با یکصد وبیستمین سالگرد تولد اقبال، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران مراسمی به افتخار این بزرگمرد با حضور ادیبان و استادان برگزار کرد. تاجیکستانیها هم در برگزاری مراسم تجلیل از او قدم پیش نهادند و روز سیام آبان همان سال در پایتخت تاجیکستان همایش بینالمللی ترتیب دادند و تصمیم گرفتند کلیه اشعار فارسی او را به منظور استفاده عام به خط سیریلیک به طبع برسانند. وی در عهد جوانی به زبان اردو مقالاتی نوشته و اشعاری سروده بود، اما همینکه با زبان فارسی بهتر آشناشد این زبان را وسیله ایراد مقاصد خود ساخت و چون در زبان فارسی قدرت تام وتمام حاصل کرده بود این زبان را برای شعر گفتن اختیار کرد (2).
مرحوم دانشمند معزز ایرانی مجتبی مینوی تهرانی در جائی نوشته است که:"فرهنگ علم و معرفت و حکمت و ادب شرق و غرب ندارد و قابل تجزیه و انحصار و اختصاص نیست تمامی اقوام عالم از این حیث به یکدیگر مرتبطند و از آداب تمدن گرفته تا اکتشافات واختراعات بزرگ وکوچک و قصص و حتی لغات همه چیز را از یک دیگر اقتباس کردهاند و هرچه در این عالم از فکر و کوشش بشر به وجود آمده میراث کلیه افراد بشر است (3) پس دیگر اینکه اقبال هندوستانی یا پاکستانی است از جنبه هنر و شعر و نبوغ به همه شرقیان هم تعلق دارد و او زبان فارسی را برای این دلیل برای بیان افکار خود برگزید که این زبان زبان فرهنگ وتمدن وهنر متعالی ایران و هند و پاکستان و افغانستان و تاجیکستان و ترکیه و عراق و ازبکستان و قفقاز و بیشتر کشورهای خرد و بزرگ شرق بوده است. استاد دکتر شفیعی کدکنی در سخنرانی خود درباره زبان فارسی گفته است: وقتی یکی از اعضائ کمپانی هند شرقی که تبعه انگلیس بوده زبان فارسی فراگرفته و به سبک هندی بیدل دهلوی شعر گفته و چه قدر هم عالی گفته که آدم باورش نمیشود ولی همینها که بر هند مسلط شدند گفتند گور بابای زبان فارسی شما هندیها زبان فارسی برایتان خوب نیست شما بیایید زبان اردورا که یک زبان محلی است بگیرید و بزرگش کنید. همین کار را هم کردند زیرا انگلیسیها میدانستند که زبان فارسی شاهنامه دارد، مثنوی دارد، سعدی دارد، حافظ دارد، نظامی دارد، میتواند با شکسپیر کشتی بگیرد (برابری کند) ولی زبان اردو چیزی ندارد که با شکسپیر کشتی کند (برابری کند). بعد از مدتی بچه هندی (فکرکرد) گور بابای این زبان اردو من که میتوانم شکسپیر بخوانم چرا این شعرهای ضعیف را بخوانم اصلا زبانم را انگلیسی میکنم چنانکه کردند. ببینید آنهائی که روی زبانهای محلی ما فشار میآورند که من (شفیعی کدکنی) به لهجه کدکنی بهتر است شعر بگویم. او میداند که چه کار میکند، او میداند که در لهجه کدکنی شاهنامه وجود ندارد، مثنوی وجود ندارد، نظامی وجود ندارد، سعدی وجود ندارد، این لهجه خیلی هم بزرگ شود چهار تا داستان کوتاه و دو سه تا شعر بندتنبانی میراثش خواهد شد. آن بچه هم میگوید من فاتحه این را خواندم، من شکسپیر میخوانم، من پوشکین میخوانم. الآن شما فکر میکنید روسها چه کار میکنند در آسیای میانه، در سرزمین آسیای میانه روسها الآن سیاستشان همین است. هر قومیت کوچکی را پر وبال میدهند، میگویند خلق قزاق و... بگوئید گور بابای ادبیات فارسی و سعدی و حافظ. شما بیائید لهجه خودتان را موسیقی خودتان را (فرابگیرید) وما برایتان کف میزنیم، ما برایتان در مسکو دپارتمان تشکیل میدهیم، مطالعات قوم قزاق و چی وچی ...آن بچه قزاق مدتی که خواند میگوید این زبان و فرهنگ قزاقی چیزی ندارد، من داستایوسکی و چخوف و پوشکین میخوانم، لرمانتف میخوانم. فاتحه میخوانم بر زبان و فرهنگ ملی خودم، روس میشود. این گفته من نیست که بگویند من یک شونیست فارس هستم، زبان فارسی در همه کره زمین با رباعیات خیام و مثنوی جلالالدین و شاهنامه و سعدی و حافظ و نظامی و... شناخته میشود. در همه دنیا شکسپیر با آن نمیتواند کشتی بگیرد، پوشکین با آن نمیتواند کشتی بگیرد. اما با این لهجه محلی که تشویقت میکنند بعد از مدتی نوه تو نبیره تو نه میگوید به این زبان محلی خودم من روس میشوم، انگلیسی میشوم، شکسپیر میخوانم، لرماتف میخوانم، پوشکین میخوانم. این را ما هیچ بهش توجه نمیکنیم. ما نمیخواهیم هیچ زبان محلی را خدای نکرده از بین ببریم، چون این زبانهای محلی پشتوانه فرهنگی ما هستند ما اگر این زبانهای محلی را حفظ نکنیم بخش اعظمی از فرهنگ مشترکمان را عملا نمیفهمیم، ولی این زبان بینالاقوامی که قرنها و قرنها و قرنها این اقوام درش همکاری وهمیاری دارند، هیچ قومی بر هیچ قوم دیگری تقدم ندارد در ساختن امواج این دریای بزرگ. پوتین اجازه نمیدهد به اینها که خط نیاکانشان را یاد بگیرند. نمیخواهد گلستان سعدی و بوستان سعدی و نظامی بخوانند. سنگ قبر پدر بزرگشان را نمیتوانند بخوانند. انگلستان این شبه قاره هندرا همین طوری کرد، اول زبان فارسی را ازبین برد بعد گفت شما اردو بخوانید، اردو چه دارد که با شکسپیر کشتی بگیرد خیلی مهم است ما این را باید بدانیم این زبان بینالاقوامی ما منحصر در فارسیزبانان نیست، همه اقوام مساهمتکنندگان (سهمداران) در خلاقیت این فرهنگ و زبان هستند.(4).
اکنون دوستان خواننده توجه دارند که بسیاری از شرقشناسانی که در این سلسله گفتارها معرفی شدهاند به ویژه کسانی که از سوی کشورهای استعمارگر و دارای منافع غیر انسانی در شرق مامور مطالعه و تحقیق در زبانهای محلی و تقویت گویشهای کوچک این سرزمینهای وسیع مورد مطالعه بودهاند، اگرچه خودشان تعمد در برنامه شرقشناسی خود نداشته باشند ولی چه بسا بطور آکادمیک اسباب و آلت تجاوز و ستمگری واقعی در دست برنامهنویسان دولتهای متبوعه خود بودهاند. ایران ما و کشورهای همسایه دارای اشتراکات تاریخی و فرهنگی و سیاسی و دینی بودهاند، مانند اشتراک ما با جمهوری آذربایجان و عراق و لبنان از لحاظ مذهبی و با افغانستان در خصوص تاریخ ادبی وفرهنگی و زبانی و باترکیه از جنبه اشتراک در شخصیتهای تاریخی و فرهنگی چون مولوی و ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان و قزاقستان و قرقیزستان و ارمنستان و گرجستان و تاتارستان وپاکستان و هندوستان از پیشینه زبان فارسی با نامهای دری وتاجیکی پیشینه مشترک داریم و خیل شرقشناسان مانند سیل مخرب برای گسستن این وجوه مشترک تاریخی و ادبی و فرهنگی و دینی به این کشورها سرازیر شدهاند و میلیونها اسناد وکتب خطی و اشیائ مکشوفه از حفاری وباستانشناسی را از این سرزمینها ربوده و به غرب انتقال داده و وسیله برای تضفیف مشترکات فرهنگی و تاریخی این سرزمینها قرار دادهاند تا سلطه خود را بر ما شرقیان آسان نمایند و نیازی به اعزام سپاه و قوای نظامی نداشته باشند و خودمان را به جان هم بیندازند و تا هم دیگررا نابود کنیم.
نگاهی اجمالی به آثار دکتر محمد اقبال:
1- سیر فلسفه در ایران(رساله دکتری) چاپ 1908 که به وسیله امیر حسین آریانپور به فارسی ترجمه و در سال 1356 هم چاپ شده است.
2- احیای فکر دینی در اسلام چاپ 1914 که ترجمه فارسی آنرا احمد آرام در سال 1356 انجام داده و چاپ کرده است.
3- اسرار خودی به زبان فارسی چاپ 1915.
4- رموز بیخودی به زبان فارسی چاپ 1918.
5- پیام مشرق به زبان فارسی چاپ 1923.
6- آئینه عجم به فارسی چاپ 1927.
7- زبور عجم به زبان فارسی چاپ 1937.
8- جاویدنامه به فارسی چاپ 1945.
9- مثنوی مسافر چاپ 1934 به فارسی.
10- پس چه باید کرد ای اقوام شرق به فارسی، چاپ 1936.
11- ارمغان حجاز به فارسی وارد و چاپ 1938.
و دهها کتاب به زبان اردو و انگلیسی درباره هند و ایران و اسلام و دهها کتاب و رساله از ایرانیان و هندیان و پاکستانیان هم درباره آثار و عقاید و احوال او نوشته شده و چاپ شدهاند.
منابع وماخذ:
1- محمد رستمی: ایرانشناسان و ادبیات فارسی صص591-520 چاپ تهران 1390 از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و گروه مؤلفان و مترجمان: فرهنگ خاورشناسان جلد 1 صص397-399 چاپ تهران 1376 از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
2- هوشنگ اتحاد: پژوهشگران معاصر ایران، جلد دوم صص391-395 چاپ تهران 1379انتشارات فرهنگ معاصر.
3- مجتبی مینوی تهرانی: پانزده گفتار صص228-229 چاپ تهران چاپ 1383 از انتشارات "توس".
4- سخنرانی استاد دکتر شفیعی کدکنی به مناسبت سالروز درگذشت او در فیس بوک، مورخ 12اکتبر 2018.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, نوامبر 21, 2018 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Mohammad Akhtari محمد علی اختری سردفتر باز نشسته اسنادرسمی ، ساکن تورنتو است 905-758-9325 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو