فقط پیامی که میخواهم به جامعه ایرانی بدهم این است که، از هموطنان ایرانی ساکن انتاریو خواهش دارم در انتخابات حتماً شرکت کنند و به هر حزب و شخصی که دوست دارند رای بدهند و با شرکت در انتخابات حضور جامعه ایرانی را در صحنه سیاسی و اجتماعی کانادا نشان دهند.
مشارکت در انتخابات و رای دادن نه تنها نشان از شناخت مسئولیت و تعهد شهروندی است بلکه میزان آگاهی و شعور اجتماعی و سیاسی مردم یک جامعه را نسبت به سرنوشت خود نشان میدهد. انسجام و پیوستگی هر جامعهای بستگی به قانون و نحوه اجرای آن دارد. آحاد مختلف جامعه با انتخاب نمایندگان صاحب صلاحیت به این افراد اجازه میدهند تا با تصویب و اجرای قوانین و مقرراتی که جامعه برای رشد و شکوفایی خود احتیاج دارد، موجبات تعالی و قانون مندی در روابط اجتماعی را فراهم سازند.
اینک بار دیگر در آستانه یک انتخابات استانی در انتاریو هستیم، انتخاباتی که از حساسیت خاصی به علت شرایط زمانی و مسائل داخلی کانادا و حتی جهان برخوردار است. با رشد و شکوفایی کمی و کیفی که در کامیونیتی ایرانیان تورنتو در این چند سال اخیر بوجود آمده است و نسلهای مختلف مهاجر با کسب تجربیات چندین ساله به شناخت و حضور قابل توجه و چشمگیری در جامعه کانادا بویژه تورنتو رسیدهاند، حداقل توقع از افراد کامیونیتی ایرانی شناخت ضرورت وظایف شهروندی و در راس آنها، مشارکت در انتخابات استانی انتاریو است.
یکی از وظایف عمده رسانههای گروهی تهیه و انتشار مطالب و مباحثی درباره احزاب، کاندیدها و افرادی است که برای انتخاب شدن بعنوان نماینده مردم در پارلمان مورد تایید قرار میگیرند. در حقیقت رسانههای گروهی با توجه به اینکه افراد کامیونیتی برای شناخت و انتخاب نمایندگان ممکن است وقت و فرصت کافی نداشته باشند، در یک برنامهریزی درست و بیطرفانه اطلاعات و مطالب واقعی و روشنگرانه را به جامعه مخاطب خود ارائه میدهند تا آنها با مطالعه و تفکر، افراد و احزاب مورد نظر خود را شناسایی کنند و اصلح آنها را انتخاب نمایند.
در جهت اجرای این رسالت مطبوعاتی و انجام وظیفه نسبت به افراد کامیونیتی ایرانی، نشریه ایران استار برای شناخت بهتر از سیستم پارلمانی، احزاب و نمایندگان مبادرت به یک برنامهریزی کلی و اساسی نموده است تا با افراد باصلاحیت درگفتگوی صریح و بیپرده بنشیند و دیدگاهها، خط مشیها و عملکردهای مختلف احزاب، دولت ها و سیاستمداران را مورد بحث و ارزیابی قرار دهد تا جامعه ایرانی از مسائل گوناگون مطرح شده وقوف کامل پیدا کند و آنگاه با شناخت درست در انتخابات مشارکت نماید و نماینده یا نمایندگان اصلح را انتخاب کند.
در اجرای فرایند ذکر شده، با دکتر رضا مریدی که چندین دوره نماینده منطقه ریچموند هیل در پارلمان انتاریو بودهاند به گفتگو نشستیم و در یک صحبت صریح و بیپرده به واکاوی خط مشیهای حزب لیبرال و اقداماتی که این حزب در مدت تصدی دولت در طول پانزده سال در انتاریو انجام داده است، پرداختیم. حال این شما و این هم مباحث مطرح شده در این گفتگو:
- آقای دکتر مریدی. از اینکه به من فرصت دادید تا امروز با هم گفتگویی داشته باشیم سپاسگزارم. صحبتهای این بار ما با توجه به انتخابات استان انتاریو در رابطه با مسائل و مباحث مربوط به حزب لیبرال و چگونگی مشارکت شما در انتخابات است بنابراین با توجه به نوع سوالات من اسم این مصاحبه را "گفتگوی صریح و بیپرده" گذاشتهام. هدف از این بحث مطرح کردن مطالبی است تا جامعه ایرانی تورنتو از دیدگاههای حزب لیبرال و نقطه نظرات شما مطلع شوند و با شناخت کامل در انتخابات امسال مشارکت نمایند. لطفا در آغاز، مختصری از تحصیلات، تجربیات و فعالیت خود برای خوانندگان ما صحبت کنید و به این سوال اساسی من جواب دهید با توجه به جایگاه علمی و دانشگاهی که جنابعالی داشتید چه انگیزه و جذابیتی کارهای سیاسی و حزبی داشت که شما را از کرسی استادی دانشگاه به حضور در پارلمان و فعالیتهای حزبی کشید؟
- خیلی سپاسگزارم از شما که زحمت کشیده و این مصاحبه را برنامهریزی کردهاید. در رابطه با سابقه کار و زندگی من بسیاری از خوانندگان شما با این موضوع کم وبیش آشنایی دارند. بطور مختصر عرض میکنم که من از لحاظ تحصیلات دارای چهار مدرک دانشگاهی هستم . دو مدرک از آنها را از دانشگاه تهران گرفتهام. درجه لیسانس و فوقلیسانس فیزیک. همچنین در دانشگاه برونر لندن تحصیل کردهام و از آنجا فوق لیسانس و دکترا در رشته فیزیک گرفتم. تحقیقات علمی زیادی کردهام. نتایج این تحقیقات علمی باعث شد که سه موسسه بزرگ دنیا، دو تا از آنها در انگلستان انستیتو فیزیک بریتانیا و انستیتو مهندسی برق انگلستان من را به عنوان فلوFELLOW پذیرفتند و این بالاترین موقعیتی است که در سطوح علمی میتواند به یک فرد اختصاص داده شود. همینطور موسسه یا انجمن فیزیک آمریکا هم من را به عنوان عضو ارشد پذیرفتند. مقالات متعددی در تحقیقات علمی چاپ کردهام. شاید در بیش از چهل کنفرانس علمی بینالمللی در کشورهای مختلف سخنرانی کردهام. در زمینه دانشگاهی هم در زادگاه عزیزمان ایران چندین سال استاد دانشگاه بودم. بعنوان رئیس گروه فیزیک و سرپرست دانشکده علوم و رئیس کتابخانه مرکزی و عضو شورای دانشگاه در دانشگاه الزهرا فعلی و فرح پهلوی سابق خدمت کردم. در کانادا هم هفده سال در موسسه حفاظت در مقابل اشعه اتمی کانادا مشغول به کار بودم که آخرین سمت من دانشمند ارشد و معاون این موسسه بود.
در مورد انگیزه من به کارهای سیاسی باید بگویم که من اصولاً از دوران نوجوانی به مسائل اجتماعی و سیاسی علاقمند بودم. وقتی که به کانادا آمدم مشاهده کردم که کانادا کشوری چند ملیتی است. اقوام گوناگون اینجا زندگی میکنند. البته تجربه زندگی در خارج از ایران هم داشتم. در انگلستان سالها زندگی کرده بودم و میدانستم که زندگی خارج از ایران چگونه است. ولی دیدم که در کانادا زندگی متفاوت از آن چیزی است که من در انگلستان تجربه کرده بودم. در کانادا که مملکت چند ملیتی است، ملتهای گوناگون در آن زندگی میکنند. این کامیونیتیها شناخته شده هستند و در هرم قدرت دستی دارند. ولی ایرانیها آنطور که باید و شاید شناخته شده نبودند و اگر هم بودند آنطور که شایسته است در قدرت نفوذی نداشتند. بنابراین فکر کردم اگر جامعه ایرانی ما در کانادا بخواهد جا بیفتد و شناخته شده باشد و موقعیتی که شایسته آن است پیدا کند چارهای نیست جز آنکه در این کشور بزرگ که خانه بزرگ ما است، ما ایرانیها هم در مدیریت آن نقشی را باید به عهده بگیریم. برای همین کار به حزب لیبرال پیوستم و بعد از فعالیتهایی که انجام دادم، در سال 2003 برای شرکت در انتخابات به درخواست حزب لیبرال تشویق شدم تا کاندید شوم، من آن را نپذیرفتم ولی باز در سال 2006 آنها به سراغ من آمدند و من در مجموع این کار را قبول کردم و از حوزه ریچموندهیل که محل سکونتم هم بود کاندید شدم و در سال 2007 با اکثریت مطلق و با اختلاف 5000 رای با نفر دوم و داشتن حدود نصف کل آرای صندوقها، انتخاب شدم و باز در سال 2011و2014 نیز مجدد برنده انتخابات گردیدم.
آقای دکتر دلیل اینکه وارد حزب لیبرال شدید چه بود؟ چرا به حزبهای دیگر نپیوستید؟ دیدگاههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حزب لیبرال را توضیح دهید.
من اول جواب سوال دوم را عرض میکنم، حزب لیبرال از لحاظ تفکر و خط مشی سیاسی در طیف وسط یا میانه قرار میگیرد. از لحاظ اقتصادی این حزب، مانیفستش این است که اقتصاد باید شکوفا باشد، پیشرفت پایدار داشته باشد و رفاه اجتماعی را در جامعه به وجود آورد. از نقطه نظر مسایل اجتماعی هم حزب لیبرال معتقد است که وظیفه دارد برای کسانی که به نظر آنها از لحاظ امکانات ضعیف هستند، دولت کمک کند. در حقیقت حزب لیبرال هر دو طرف قضیه را توجه دارد. یعنی جامعهای که میسازیم هم باید از یک سری امکانات حداقل برخوردار باشند و آنهایی که توانشان کم است دولت باید کمک کند ولی در عین حال اقتصاد هم باید شکوفا شود. چون اقتصاد شکوفاست که میتواند به دولت کمک کند که دولت بتواند از پس هزینه خود برآید. من این تفکر میانه را با دیدگاههای خود بیشتر نزدیک دیدم و به همین علت حزب لیبرال را انتخاب کردم.
حزب لیبرال چه تفاوتهای دیدگاهی با احزاب محافظهکار وNDP دارد؟
حزب محافظهکار تفکرش این است که دولت کاری به کار مردم نداشته باشد. هر کسی دنبال کار خودش باشد. کسانی که احتیاج به کمک دارند باید خودشان کوشش کنند تا زندگی بهتری داشته باشند. شرکتهای بزرگ هم هر کاری که خواستند بکنند. در حالیکه تفکر حزبNDP این است که همه کارها را باید دولت انجام دهد. برای آنها شرکتها هم چندان اهمیتی ندارند. دولت باید برای مردم هر کاری که دارند انجام دهد. به نظر من نه دیدگاه محافظهکارها و نه دیدگاه NDP، دیدگاه لیبرال بهتر است که هر دو جنبه کار را در نظر میگیرد. یعنی دولت یک سری وظایفی دارد که باید انجام دهد و این وظایف بدون اخذ مالیات از شرکتها و سرمایهدارها ممکن نیست. دولت باید کمک کند اقتصاد شکوفا شود و همچنین مراقب افرادی باشد که احتیاج به کمک دارند. حزب NDP فقط یک طرف قضیه را میبیند. محافظهکارها نیز میگویند ما به مردم کاری نداریم، اگر کسی گرفتاری دارد خودش مسئول آن است. ولی لیبرالها میگویند نه ما مسئول زندگی مردم هستیم و اگر کسی مشکل دارد ما باید آن را حل کنیم. مثلاً به آنها خانه بدهیم، مخارجشان را تامین کنیم.
آقای دکتر، چند درصد افرادی که به شما رای میدهند ایرانی هستند؟ چون با کامیونیتیهای دیگر هم ارتباط قابل توجهی دارید.
در حوزه انتخابیه ریچموندهیل، در سال 2007 حدود 5،6 درصد جمعیت ایرانی بودند. ولی الان فکر میکنم این درصد به 10،12 درصد رسیده است. بقیه جمعیت از ملیتهای گوناگون هستند.
غیر از ایرانی ها کامیونیتی های دیگری که به شما رای می دهند، کدام هستند؟
مردم مختلف از کامیونیتی های گوناگون هستند.
یعنی شما غیر از رای ایرانی ها از کامیونیتیهای دیگر هم رای دارید؟
بله، طبیعتاً همینطور است. البته رای جامعه ایرانی بسیار تعیینکننده است و این خیلی مهم است. به این نکته باید توجه کرد اگر چه جمعیت ایرانی در این منطقه اکنون 10،12 درصد است ولی با توجه به اینکه در انتخابات معمولاً حدود 50، 60 درصد مردم رای میدهند و بقیه رای نمیدهند. ولی اگر همان ده درصد ایرانیها همه بیایند و رای بدهند، عملاً این درصد میشود 20 درصد. من از جامعه ایرانی بسیار ممنونم که در انتخابات 2007 و 2011 و 2014 همگی آمدند و رای دادند و با رای دادن خودشان در واقع آن ده درصد به بیست درصد تبدیل شد.
با توجه به حضوری که من در جامعه دارم، سوالاتی که از شما میپرسم در حقیقت انعکاس نظریات مردم است. بنابراین درصددم که پارهای از این نظریات را امروز با شما در میان بگذارم. این روزها در گوشه و کنار شهر تورنتو و حتی در بعضی از رسانهها، دیدگاه منفی از عملکرد لیبرالها بوجود آمده است. بعضی از افراد عملکرد دولت فعلی را تایید نمینمایند و حرفها و صحبتهایی میکنند. وضعیت اقتصادی و نوسانات قیمت و فروش مسکن و اخذ وام بانکی نگرانیهایی ایجاد کرده است، نظر شما در این باره چیست؟
باید توجه داشته باشیم که در کانادا دموکراسی است. مطبوعات هم به عنوان رکن اصلی دموکراسی فعالند. دولتها کارهایی که انجام میدهند طبیعتاً یک گروهی از آن ناراضیاند. یعنی همه از کاری که دولت میکند راضی نیستند و بعضی کارهایی که ما به عنوان حزب لیبرال انجام دادهایم گروهی از آن رضایت نداشتند. فرض کنید در ارتباط با آموزش مسائل مربوط به سکس، مذهبیون با آن موافق نبودند. چون در مدارس به بچهها آموزش شناخت جنسیت میدهند. ما در ایران اینگونه مسائل نداشتیم. مثلاً اگر در ایران من از مادر بزرگم میپرسیدم من از کجا به دنیا آمدهام میگفت شما را خدا به ما عنایت کرده. بهرحال هر کسی یک بهانه در این باره میآورد. ولی اکنون در عصری زندگی میکنیم که هر کدام از این بچهها دستشان یک تلفن همراه است و با فشار یک دکمه تمامی اطلاعات را میگیرند. بچه ها از 6 ساله گرفته تا بزرگتر. در مدارس یک سری برنامههای منسجمی تنظیم شده است که معلمها به درستی مسائل جنسیت را به بچه ها آموزش میدهند. بنابراین بعضی از گروههای مذهبی از این موضوع دلخورند و آن را کار ناشایستی میدانند. حالا تصور کنید بهتر است یک بچه اینگونه مسائل را از معلماش یاد بگیرد یا از کامپیوتر که ممکن است حاوی اطلاعات ناجور و عکسهای ناپسند باشد. بنابراین ناراضیها شروع به تبلیغات منفی کردند.
-در رابطه با مسائل اقتصادی چگونه است؟
در رابطه مسائل اقتصادی حزب لیبرال خوب عمل کرده، به طوریکه الان رشد اقتصادی 7/2 درصد است که بالاترین حد نه تنها در تمامی استانهای کانادا بلکه بیشتر از بسیاری از کشورهای صنعتی غربی است. درصد بیکاری در استان انتاریو الان 6/5 درصد است که بهترین است در 25 سال گذشته تاکنون. اقتصاد ما از نقطه نظر سرمایهگذاری خارجی استان انتاریو در قاره آمریکا رتبه اول را دارد در حالیکه کالیفرنیا در رتبه دوم است.
- اجازه بدهید من سوالم را تکمیل کنم و بپرسم که حزب لیبرال حدود 15 سال است که در استان انتاریو حکومت میکند، کارهای شاخصی که در این مدت برای مردم انجام گرفته و قابل لمس است، چیست؟
بله،حزب لیبرال نزدیک به پانزده سال است که در انتاریو مسئول امور است. در این مدت کارهای زیادی صورت گرفته، یکی از کارهای بسیار مهم از نظر آموزش و پرورش این است که قبل از این حزب، حدود 64 درصد دانش آموزان از دبیرستان فارغالتحصیل شدهاند ،حدود 36 درصد آنها دبیرستان را نمیتوانستند تمام کنند، الان 86 درصد دانش آموزان فارغالتحصیل از دبیرستان میشوند و در عرض این پانزده سال، یک روز معلمین اعتصاب نکردهاند. در حالیکه قبل از ما در دوره حزب قبلی نزدیک سیمیلیون ساعت دانشآموزان به علت اعتصاب معلمان آموزش درسی را از دست دادهاند. از نقطه نظر دانشگاهی شهریه رایگان برای دانشجویانی که از خانوادههای کمدرآمد هستند، در نظر گرفته شده و حدود 230 هزار نفر از تحصیلات رایگان در کالجها و دانشگاهها دارند استفاده میکنند. خوشبختانه این قانون وقتی تصویب شد که من مسئولیت دانشگاهها را عهدهدار بودم. در بخش اقتصادی همانطوریکه عرض کردم رشد اقتصادی بالایی داریم و از نقطه نظر سرمایهگذاری در تاسیسات زیربنایی، در دوره محافظهکارها اقدامی صورت نگرفته بود برای استان انتاریو، مثلاً اتوبان 407 را محافظهکارها فروختند. ولی در عرض این پانزده سال مترو از شهر به فرودگاه تکمیل شده، بین دانشگاه یورک و شهر وان ساب وی آن به بهرهبرداری رسیده، زیر خیابان اگلینتون در حال احداث مترو هستیم، سابوی اسکاربرو در حال امتداد است. پروژه سابوی ریچموند هیل در حال مطالعه نهایی است. توسعه و تعریض اتوبوسرانی اتوبان هایویسون انجام شده. برقی شدن GO ترنها در حال انجام است. در شهر اتاوا احداث سابوی در دست اقدام است. در شهر برامتون و میسیساگا، قطار روی زمینی در حال اجراست و اقدامات خیلی زیاد دیگر.
- در گزارشهای منتشر شده، میزان تورم رشد پیدا کرده، علت اصلی آن چیست؟ گویا به همین دلیل ممکن است نرخ بهره بانکی نیز افزایش پیدا کند؟ آیا افزودن نرخ بهره بانکی تنها راه کنترل تورم است یا راه حلهای دیگری برای کنترل تورم وجود دارد؟ چون در طی چند ماه گذشته نرخ بهره بانکی چندین باره افزایش پیدا کرده و میزان مبلغ اقساط بدهی مردم زیاد شده است و به زندگی بسیاری فشار آمده است. همچنین با توجه به بودجه استانی که در حال بحث و بررسی است، شاخصههایی که مردم میزان کمک دولت را لمس میکنند، چیست؟
این سوالات شما، سوالات عمیق و کلیدی است، مشکل است بتوان بطور مختصر به آنها جواب کاملی داد. در مورد اول نرخ بهره را بانک مرکزی کانادا تعیین میکند. دولت فدرال و دولتهای استانی در آن نقشی ندارند. بانک مرکزی یک موسسه کاملاً مستقل است. همانطوریکه اطلاع دارید مدت چند ماه قبل قیمت خانه خیلی بالا رفته بود و دولت مجبور شد که از آن جلوگیری کند، تا اقتصاد حالت ترکیدگی پیدا نکند. اتفاقی که در آمریکا در چندین سال پیش افتاد. به خاطر همین یک مقداری بهرهها را بالا بردند که افزایش قیمت خانهها که هر ماهه رشد نامتعارف داشت را کنترل کنند و از انفجار قیمت جلوگیری شود. در رابطه با پارامترهای مطرح شده در برنامه و بودجه امسال چندین نکته وجود دارد، یکی اینکه حدود 240 میلیارد دلار در تاسیسات زیربنایی سرمایهگذاری خواهد شد که این موضوع در پیشرفت اقتصاد بسیار موثر است. در رابطه با عامه مردم رئوس برنامه طوری است که مهد کودک مجانی برای بچههای دو ونیم تا چهار ساله برگزار خواهد شد. با این حساب خانوادههای جوان سالی در حدود 15 تا 17 هزار دلار صرفه جویی میکنند. حرکت دوم، از نوزادان تا 25 سالگی داروی مورد نیاز و برای سنین ارشد از 65 سال به بالا، مجانی تامین میگردد. برای گروه سنین ارشدها که میخواهند در منزل خودشان زندگی کنند سالی 700 دلار کمک میشود که این رقم هزینه برف روبی، باغبانی، نظافت منزل را شامل میگردد. همچنین برای دندانپزشکی همه افراد از 25 سال به بالا که دارای بیمه محل کار نیستند، خانوادههای دو نفره 500 دلار و خانواده با یک بچه 600 دلار و با دو بچه 700 دلار میتوانند از کمک دولتی برخوردار گردند. در ضمن میزان 22 درصد کاهش مالیاتی برای بیزینسهای کوچک در نظر گرفته شده، تغییر دستمزد حداقل به 14 دلار در ساعت که از اول ژانویه 2018 شروع شده و این رقم در سال آینده به 15 دلار افزایش پیدا میکند.
طبق اطلاعات اخذ شده، دولت فعلی انتاریو تا سال 2025 دارای کسر بودجهای معادل 7 میلیارد دلار است. همچنین در حال حاضر دولت حدود 300 میلیارد دلار به بانکها و موسسات دیگر کانادا بدهکار است. اولاً بفرمایید این کسر بودجه و بدهی نسبتاً سنگین چگونه بوجود آمده، ثانیاً دولت از چه محلهایی میخواهد آنها را پرداخت کند؟
ما بودجه سال گذشته را متوازن کردیم، حتی افزایش بودجه هم داشتیم چیزی حدود 600، 700 میلیون دلار. این کسر بودجه در انتاریو از موقعی شروع شد که رکود اقتصادی بوجود آمد.یعنی در سالهای 2008 و 2009 رکود اقتصادی شدیدی که بوجود آمد، دولت دو راه بیشتر نداشت، یا باید خدمات را به مردم کم میکرد مثلا، بخشی از خدمات پزشکی را حذف مینمود یا تعداد معلمهای مدارس را کاهش میداد، ولی دولت این کارها را نکرد از بانکها قرض گرفت و در امور زیربنایی و ساختاری خرج کرد که انجام این کار هم برای جامعه لازم بود و هم موجب افزایش تعداد مشاغل در استان شد و اقتصاد را به حرکت درآورد، مردم بیشتری سر کار رفتند، در نتیجه سال به سال دولت این کسر بودجه را به مرور کاهش داد تا آنکه در سال پیش این ستون از بدهیها نه تنها به صفر رسید بلکه افزایش بودجه هم داشتیم.
امسال در بودجه جدید اگر میبینید کسر بودجه دیده شده بخاطر آن است که دولت در صدد است یک سری خدمات جدید به مردم ارائه دهد.یک نکتهای میخواهم به شما عرض کنم و آن این است که بعضیها وقتی صحبت کسری بودجه یا بدهی دولت را میشنوند باید بدانند دولتها روش ادارهشان با شرکتها متفاوت است. دولتها باید یک بالانسی از لحاظ درآمد و هزینه داشته باشند در این طور موارد دولتها میآیند از بانکها قرض و سرمایهگذاری میکنند تا اقتصاد را به حرکت درآورند. دولتهای کشور غربی را در نظر بگیرید از آمریکا گرفته تا اروپا و کانادا و دولتهای استانی، همه آنها بدهی دارند. این بدهی به کی هست؟ به بانک خودشان است. بانک هم مال سهامداران و مردم هستند بهره بانکی هم که بابت این قرضها داده مشود باز در اقتصاد همان کشور گردش پیدا میکند. بنابراین بدهیهای دولتها متفاوت از بدهی است که یک شرکت ممکن است داشته باشد. به همین علت است که دولتها تا یک حدی میتوانند این بدهیها را بالا ببرند. بدهی که دولت انتاریو دارد کمتر از یک درصد تولید ناخالص ملی ما است، این بدهی در حال حاضر حدود سیصد میلیارد دلار است. بدهی دولت فدرال حدود 600، 700 میلیارد دلار است. همانطوریکه میدانید در کشورهای جهان سوم اغلب بدهیهای آنها از کشورها یا منابع خارجی است. بهره پولی هم که میدهند، به جیب کشورهای خارجی میرود. ولی در کشورهای غربی این پول در داخل آن کشورها گردش پیدا میکند.
با افزایش تعداد مهاجران، طبعا جامعه احتیاج به امکانات بیشتر بهداشتی، بیمارستانی، ایاب و ذهاب شهری دارد. اکنون ما در شهرها مشکل حمل و نقل و ترافیک سنگین داریم. چه برنامهای برای توسعه بیمارستانها، افزایش تعداد پزشکان، کم کردن زمان انتظار بیماران در مراکز بهداشتی و توسعه مترو و ایجاد امکانات حمل ونقل عمومی دارید؟
سوال بسیار خوبی را مطرح کردید، دولتهای سابق انتاریو در زمینه کارهای زیر بنایی سرمایهگذاری لازم را انجام نداده بودند بویژه در زمینه حمل و نقل. ولی دولت فعلی از وقتی که آمد اقدام به سرمایهگذاری در سیستم حمل و نقل شهری کرد و اعتقاد داشت که این سرمایهگذاری باید مدام و پیوسته باشد. بنابراین در بودجه سال جاری 230 میلیارد دلار برای تاسیسات زیربنایی اختصاص داده شده و به همین علت پروژه سابوی زیر خیابان اگلینتون، سابوی به ریچموند هیل و پروژه سابوی شهرهای اتاوا و اسکاربرو در دست اقدام است. امتداد خط قطار GO انجام گرفته. تعریض خیابان هایویسون انجام شده و خیابان یانگ در دست اجراست.
- چرا اجرای این پروژهها به کندی صورت میگیرد؟
در این رابطه باید بگویم که این پروژهها هم از لحاظ تامین منابع و هم اجرا طول میکشد تا به اجرای کامل در آید.
- در حال حاضر ساب وی شهر ریچموندهیل در چه وضعیتی است؟
این پروژه در دست کارهای مطالعاتی است و هنوز عملیات اجرایی آن شروع نشده است. مشکل اصلی که اکنون سیستم متروی تورنتو دارد. در ایستگاه تقاطع بین یانگ و بلور، ظرفیت زیادی را تحمل میکند. بنابراین اگر ساب وی به ریچموندهیل ادامه پیدا کند، برآورد شده که در هر مسیر سه هزار نفر به بار ترافیک انسانی اضافه میشود که ایستگاه بلور کشش آن را ندارد. برای حل این مشکل باید پروژهای مورد مطالعه قرار گیرد که به آن Relief Line میگویند، که این پروژه در ایستگاه بلور خط مترو را به صورت یک دایره بستهای در میآورد، یعنی به صورت کمربندی دور میزند.که اگر این کار اجرا شود گشایشی در آن ایستگاه ایجاد میشود. در حال حاضر قرار است ادامه سابوی به ریچموندهیل و ایجاد سیستم جدید ایستگاه بلور همزمان ایجاد شود.
در مورد بیمارستانها، دولت فعلی 11 میلیارد دلار بودجه برای تاسیس بیمارستانهای جدید و تعمیر و بازسازی بیمارستانهای موجود در نظر گرفته است. همچنین 16 میلیارد دلار بودجه برای ساخت مدارس جدید و تعمیر مدارس موجود پیشبینی شده است.
چرا دولت در رابطه با انتخاب و تایید پزشک انعطاف بیشتری اعمال نمیکند. اکنون پزشکهای بسیاری از کشورهای مختلف به کانادا آمدهاند که خیلی از آنها دارای تخصص و تجربه کاری زیادی هستند. نمیشود این هفت خوان امتحانات پذیرش پزشکها را یک مقدار مناسبتر و سادهتر کرد که بیمارستانها و مراکز بهداشتی با کمبود پزشک مواجه نباشند و زمان انتظار پذیرش بیمارها کمتر شود.
باید به اطلاع برسانم که استاندارد مسائل پزشکی در کانادا با کشورهای دیگر تفاوت دارد. کسی که قرار است اینجا کار پزشکی انجام دهد باید از نظر تجربه، تحصیلات و بویژه قوانین موجود در این زمینه و همچنین از نقطه نظر فرهنگ و مقتضیات کانادایی آشنا باشد. شاید این مسئله جای تعجب باشد ولی فرض کنید در ایران اگر کسی مریض شود و پیش دکتر برود که معمولاً با همراه میرود، اگر طرف مریض سخت هم باشد، دکتر میگوید هیچ مشکلی نیست، دواهایتان را به موقع میل کنید تا سلامتی خود را بدست آورید. به قول معروف پزشک به بیمار خودش روحیه میدهد ولی موقعی که میخواهند از اتاق خارج شوند، دکتر به همراه میگوید شما چند دقیقه باشید، بعد به او میگوید که شخص بیمار، مریضی سختی دارد، چند مدت بیشتر زنده نیست. در کانادا درست این مسئله برعکس است.دکتر باید واقعیت را به خود بیمار بگوید و به کس دیگر حق ندارد بگوید، حتی اگر از نزدیکان مریض باشد. این یک اختلاف فرهنگی در رفتار پزشکی است که باید در نرمافزار ذهنی پزشکان پذیرفته شود.
آقای دکتر، اکنون پانزده سال است که لیبرالها در استان انتاریو دولت را در دست دارند. در این مدت نسبتاً طولانی مگر مسائلی مثل هزینه دندانپزشکی، مهدکودک، رایگان شدن دارو برای افراد زیر 25 سالگی و برنامههای دیگر از گذشته تاکنون اولویت مطرح شدن نداشت که در یک سال آخر باقی مانده به انتخابات جدید مورد توجه قرار میگیرد. چه دلیلی داشت که این طرحها از چند سال جلوتر در برنامه اجرایی دولت قرار نگرفت که تاکنون به نتیجهای رسیده باشد. بعضیها شبهه دارند که چون زمان انتخابات نزدیک شده دولت به خاطر جذب رای مردم این کارها را با عجله و شتاب در آخرین سال دوره خود در دست اقدام قرار داده است. لطفاً این موضوع را برای مردم روشن کنید.
عرض کنم که این کارها نه تنها از 5 سال پیش بلکه شاید از ده سال پیش هم میشد انجام شود، ولی نشد. ولی واقعیت امر این است که این موارد مطالبی بود که همواره در ذهن و فلسفه ایدئولوژی حزب لیبرال بود که با این گونه کمکها جامعه انتاریو را به یک حالت متعادل برساند. در گذشته هم دولت کارهایی انجام داده از جمله ایجاد کودکستانهای مجانی برای بچهها تا 5/2 ساله که این طرح 5/1 میلیارد دلار هزینه دربر داشت. برنامه جدید توسعه کودکستانها را دولت 4،5 سال پیش مطرح کرد آن موقع دولت امکانات مالی لازم را نداشت. ولی اکنون میخواهیم این طرح را اجرا کنیم، این بار از 5/2 تا 4 سال هم اضافه شدهاند. بنابراین در گذشته هم این گونه کارها مطرح بود ولی آن موقع دولت در فضای رکود اقتصادی بود و دولت کسر بودجه زیادی داشت و نمیتوانست کاری انجام دهد. اکنون وضعیت دولت بهتر شده است و توان اجرای این طرحها وجود دارد، چون بودجه متعادل شده و 600 میلیون دلار هم اضافه داریم. بنابراین الان موقع آن رسیده که به یک سری از کارهای که درگذشته امکانات مالی اجازه اجرا نمیداد، بپردازیم. البته این مطلب آن طور نیست که کارهای مورد نیاز اجتماعی مطلقاً انجام نشده باشد. مثلاً همین شهریه مجانی دانشگاه در دو سال پیش موقعی که من وزیر بودم انجام شد.
آقای دکتر، مدتی است شاهد هستیم که هر از گاهی در انتاریو شرکتهایی اعلام ورشکستگی میکنند، این شرکتها ممکن است کانادایی باشند یا امریکایی یا از کشورهای دیگر. مثل شرکتهای:
Sears، Toys R Us، Target و... وقتی که این واحدها از گردش اقتصادی کانادا خارج میشوند، بسیاری از نیروهای انسانی بیکار میشوند و حتی این قضیه ممکن است منجر به فرار سرمایه و خروج نیروهای متخصص از کانادا شود، در این خصوص چه استراتژی دارید که این مسائل اتفاق نیفتد؟
ببینید در سیستم اقتصاد کاپیتالیستی(سرمایهداری) شرکتها میآیند و میروند یعنی این تغییر و تحولات مطرح است. مثلاً اگر شرکتی مثل سیرز از کانادا میرود شرکتهای دیگر رشد میکنند و میآیند بالا. در 2008 که بزرگترین رکود اقتصادی دنیا اتفاق افتاد دیدیم در همین استان انتاریو 230 هزار شغل را از دست دادیم. خیلی از شرکتها ورشکست شدند، بستند و رفتند. ولی بعداً به علت سیاست درست دولت انتاریو یعنی با ایجاد شغل و کار، توانستیم 850 هزار شغل ایجاد کنیم، 230 هزار تا از دست داده بودیم ولی 850 هزار تا ایجاد کردیم و این شغلها اغلب در صنایع تکنولوژی بالا یعنی High Tech بوجود آمدند. بعضی شغلها را ما در صنایع Low Tech از دست دادیم ولی روی صنایع پیشرفته کار کردیم و شغلهای جدید را در صنایع High Tech بوجود آوردیم. یعنی در سیستمهای اقتصادی ما، شغلها تغییر پیدا میکنند. ولی در اینجا نقش دولت چیست؟ نقش دولت این است که مثلاً آن فردی که در کارخانه داشت پیج و مهره میبست یا کار بخصوصی انجام میداد و اکنون آن کار تعطیل شده و کارگر بیکار شده، دولت در آن موقع 300 میلیون دلار بودجه گذاشت و به بازآموزی مجدد کارگرانی که از کار منفک شده بودند، پرداخت. حتی تا سیصد میلیون دلار هزینه کرد و به بعضی از افراد تا 25 هزار دلار پول داد که آنها به یک کالج بروند و شغل و حرفه دیگری را یاد بگیرند که آن حرفه در بازار طالب داشت. هنوز هم اینگونه برنامهها در حال اجرا است. یعنی اگر کارگری بیکار شود دولت کمک میکند تا او در حرفه دیگر که مورد نیاز جامعه است آموزش ببیند و مشغول بکار شود.
به قول معروف از هر چه بگذریم، سخن دوست خوشتر است،.برگردیم به جامعه ایرانیان که تعداد آنها روز به روز در حال افزایش است. این جامعه مسائل مختلف دارد، اصولاً مهاجرت مشکلات خاص خودش را دارد. در حال حاضر به طور مشخص چه توجه خاصی نسبت به ایرانیان تورنتو دارید؟ ما الان به شدت مسئله کنسولگری و اداری ایرانیان را در جامعه حس میکنیم. برای ویزا، پاسپورت ایرانی، وکالت نامه، مردم یا باید بروند واشنگتن یا اینکه از طریق پست چندین ماه منتظر باشند. در این زمینه شما بعنوان نماینده بخش قابل توجهی از ایرانیان تورنتو چه اقداماتی انجام دادهاید؟ یک دفتر حافظ منافعی، یا دفتر کنسولگری، چیزی در این حدود چرا ایجاد نمیکنید که کامیونیتی ایرانیان این همه گرفتاری تحمل نکنند. چرا در این باره اقدامی اساسی صورت نگرفته است؟
شما سوال خیلی خوبی را مطرح کردید. وقتی رابطه سیاسی ایران و کانادا قطع شد، طبق سنت بینالمللی کشورها وقتی روابطشان قطع می شود، سفارت یک کشوری مورد توافق را به عنوان کشور حافظ منافع تعیین میکنند. دولت کانادا، دولت ایتالیا را به عنوان حافظ منافع خود در ایران تعیین کرد و دولت ایران ظاهراً دولت عمان را معرفی کرد که این کشور اصلاً در کانادا سفارت ندارد. بهرحال این رابطه قطع بود تا زمان انتخابات فدرال. در دوره حکومت حزب فدرال به رهبری آقای ترودو، در آن موقع که آقای ترودو رهبر حزب لیبرال بود و نخست وزیر نشده بود، من با آشنایی که از قبل با ایشان داشتم دو بار ایشان را دعوت کردم تا در ایام عید نوروز و در سال 2015 و 2014 در تورنتو از ساعت 12 ظهر تا ده، یازده شب در میان جامعه ایرانی بودند و از جاهای مختلف مثل بنیاد پریا، رستوران شیراز، سوپر مارکت پارسیان، پلازای ایرانیان،سازمان زنان و جاهای دیگر و جشن نوروز در دو سه تا برنامه بازدید و مشارکت کردند و در همان بحبوحه انتخابات که برای تبلیغات انتخاباتی به تورنتو آمدند، من موضوع برقراری ارتباط یا ایجاد دفتر حفاظت منافع را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم که موضوع قطع روابط با کشورهای خارجی نمیتواند تا الیالابد ادامه داشته باشد. مسئله حقوق بشر در ایران بسیار مهم است ولی ما مسائل حقوق بشر و مسائل دیپلماتیک را باید با هم جلو ببریم. نتیجه این شد که حزب لیبرال بعد از انتخابات تصمیم سیاسی گرفت که با ایران رابطه دیپلماتیک برقرار کند. ببخشید که بحث طولانی میشود ولی چون این موضوع در جامعه ما خوب عنوان نشده و متاسفانه بعضیها در مورد موضع شخص من مسائلی را مطرح کردهاند در مطبوعات وبعضی محافل، باید آن را روشن کنم. بعد از آن که مدتی گذشت، من دیدم خبری نشد، همه از من میپرسیدند که این موضوع چی شد. آقای دیان آن موقع وزیر امور خارجه بود. من آقای دیان را هم قبلاً می شناختم به ایشان تلفن کردم و ملاقاتی با هم داشتیم، به من گفتند مذاکرات در حال انجام است و روابط دیپلماتیک موضوعی نیست که با هو و جنجال بشود آن را پیگیری کرد، بنابراین به صورت خیلی آرام و آهسته داریم با دولت ایران مذاکره میکنیم به نتیجه هم قطعاً خواهیم رسید. بعد از آن من آمدم در نشریه شهروند یک گزارشی در این باره نوشتم و چاپ شد که خلاصه صحبتهای من با آقای دیان بود. بعد از آن البته قرار بود ملاقاتی انجام شود که آن را ایشان لغو کردند. سپس متعاقب این کار حرکاتی شروع شد تا آن که رسید به زمان حال که متاسفانه هنوز این کار نتیجهای نداده است. باید عرض کنم بعد از این که ملاقاتی که من ترتیب داده بودم که آقای دیان بیایند و با جامعه ایرانی گفتگو بکنند؛ متاسفانه آن ملاقات لغو شد.
به چه علت لغو شد؟
نمیدانم علتش چه بود و من هم نمیخواهم وارد جزئیات این کار بشوم ولی بعداً به شکل دیگری این ملاقات انجام شد و یک عدهای شروع کردند به امضا جمع کردن و تشکیل دادن پیتیشن یا گروهی جلوی دفتر حوزه انتخابی وزیر خارجه کانادا تظاهرات کردند. من از آن موقع به بعد دنبال این کار را نگرفتم. چون فکر کردم ما ایرانیها دو نفر نماینده فدرال داریم در کانادا و این آقایان بهتر میتوانند این کار را پیگیری کنند.
این موضوع به تمام جامعه ایرانی ارتباط پیدا میکرد و میکند. اصولا با مخالفت یا تضاد با چند نفر که نمیبایست شما این کار مهم را رها میکردید.
درسته ولی آنها شروع به جمع کردن امضا و راه انداختن پیتیشن کردند که دولت کانادا را در فشار بگذارند که سفارت را باز کند بدون توجه به این نکته اساسی که باز کردن سفارت، مثل باز کردن یک دکان بقالی که نیست. این کار یک مقدار ضوابط دیپلماتیک دارد که مثل روابط دوستی دو نفر است که باید با هم بنشینند و مذاکراتی انجام دهند تا مسائل اساسی را حل کنند. این کار هم باید با آرامی و آهستگی صورت بگیرد، بدون جنجال. بعد که مسائل فیمابین حل شد آن موقع اعلام میکنند که روابطشان را در چه سطحی، در سطح کاردار یا سفیر ادامه دهند. بنابراین ما ایرانیها اگر واقعا میخواهیم این روابط هر چه زودتر برقرار شود باید به هر دو طرف فشار بیاوریم نه اینکه به یک طرف فشار بیاوریم. اینجا کشور خود ما است. ما الان کانادایی هستیم. درست است که ایران زادگاه ماست ولی کشور دیگری است.
ما در کانادا زندگی میکنیم، کانادایی هستیم. ما نمیتوانیم کشور خودمان کانادا را مجبور کنیم با کشور دیگری رابطه دیپلماتیک برقرار کند. از آن گذشته مسئله ضوابط دیپلماتیک یک مسئله است و مسئله خدمات کنسولی یک مسئله دیگر است. ایران با آمریکا چهل سال است که رابطه دیپلماتیک ندارد. در این مدت اول سفارت سوییس و بعد سفارت پاکستان حافظ منافع ایران در واشنگتن شد. در ایران هم سفارت سوییس حافظ منافع آمریکا است. بنابراین سه چهار میلیون ایرانی که در آمریکا داریم. اینها از طریق همان دفتر حافظ منافع کار کنسولگری خود را انجام میدهند. دولت ایران میتوانست کشوری دیگری مثلاً پاکستان را تعیین کند که حافظ منافعش در کانادا باشد و دو کشور بتوانند مسائل کنسولگری و خدمات دیگر را ارائه بدهند. این کار وظیفه دولت ایران است که بگوید من حدود سیصدهزار نفر تبعه در کانادا دارم، باید به اینها خدمات کنسولی بدهم. دولت کانادا که نمیتواند به ما خدمات کنسولی بدهد دولت ایران باید به دولت کانادا میگفت من طبق قوانین بینالمللی باید بتوانم در خاک کشور شما حافظ منافع داشته باشم.
این شایعه که گفته میشود اختلاف بین دکتر مریدی و نمایندگان ایرانی در فدرال باعث شده که این موضوع ارتباط بین دو کشور ایران و کانادا به نتیجه نرسیده، آیا درست است؟
این شایعه کاملاً نادرست است و من رابطهام با آقای جوهری و آقای احساسی بسیار خوب است. من موقع انتخابات فدرال به این عزیزان خیلی کمک کردم. آقای احساسی تجربه سیاسی خوبی داشتند از نوجوانی در کار سیاسی بودند. آقای جوهری به سیاست، تازهوارد بودند. بهرحال من تا آنجایی که از دستم بر میآمد، به آقایان کمک کردم. دوستی و رفاقت من با آقایان سر جایش محفوظ است. همانطوریکه عرض کردم بعد از اینکه، ملاقاتی که قرار بود من با آقای دیان ترتیب بدهم به هم خورد، من دیگر مسئله سفارت را که این عزیزان دنبالش بودند پیگیری نکردم. عرض کردم که آقای احساسی تجربه سیاسی خوبی دارند و مدتی هم در امور خارجه گمانم بعنوان مسئول، خدمت کردند. متاسفانه این شایعات را یک چند نفری هستند در جامعه ما که گاهاً آن را مطرح میکنند. ولی واقعیت امر این است که وقتی دو کشوری با هم روابط دیپلماتیک میخواهند برقرار کنند، آنها باید آرام آرام مشکلاتشان حل کنند. در این رابطه یک مشکلاتی است که دو کشور از هم خواستههایی دارند. کانادا از ایران خواستههایی دارد، مثلاً یکی از خواستههای کانادا تا جایی که من اطلاع دارم این است که شمای نوعی که تبعه کانادا هستید وقتی به ایران میروید، چه تضمینی هست که وقتی به آنجا رفتید دستگیرتان نکنند. همین اخیراً این گونه مسائل اتفاق افتاده است. مثل آن که برای دکتر امامی در زندان اتفاق افتاد. دولت کانادا میخواهد در این باره تضمین بگیرد که این گونه اتفاقات نیفتد. قطعاً ایران هم یک سری خواستههایی از کانادا دارد. این مسائل متقابل است. از آن گذشته مسائل حقوق بشر هم هست که دولت کانادا نمیتواند چشمش را روی حقوق بشر در ایران ببندد.
شما فکر می کنید مسئله حقوق بشر در کانادا کاملاً رعایت می شود؟
ببینید هیچ چیزی در دنیا کامل نیست. ایدهآل ایدهآل نیست. نمیشود گفت حقوق بشر در کانادا هم به صورت کامل اعمال میشود، نه. ولی تفاوت کانادا با دیگر کشورها مثل ایران این است که در اینجا لااقل مسئولین میگویند که مثلاً در این کار حقوق بشر رعایت نشده. نخستوزیر بعنوان بالاترین مقام میآید از فلان شخص یا فلان گروه عذرخواهی میکند. این موضوع با جاهای دیگر قابل مقایسه نیست، با کشوری مثل ایران یا کشوری مثل عربستان سعودی و دیگران. بعضی از این افراد تا صحبت از حقوق بشر در ایران میشود مثلاًمیگویند عربستان سعودی هم همینطوره، کانادا هم همینطوره. نه این موضوع تفاوت از زمین تا آسمان دارد. در عربستان سعودی هم حقوق بشر رعایت نمیشود، چندین کشور دیگر هم هست. چرا ایران را با کشور سوئیس مقایسه نمیکنید؟ چرا با فرانسه مقایسه نمیکنید؟ میروید با عربستان سعودی مقایسه میکنید. ولی کانادا از نظر رعایت حقوق بشر از بهترین کشورها است که امیدوارم به سمت کامل شدن برود.
چرا دولت کانادا، در بعضی از مسائل دولت ایران را در سطح بینالمللی در فشار قرار میدهد. مثل ارائه لایحههایی به شورای امنیت و ... برای محکوم کردن ایران. چرا کانادا پیشگام است، چرا کانادا روی ایران اینقدر حساسیت دارد؟
دولت کانادا بطور کلی روی مسئله حقوق بشر خیلی حساس است. کانادا روی حقوق بشر در سریلانکا هم خیلی حساس است. اخیراً روی مسائل حقوق بشر در میانمار روی مسلمانان هم حساس است. همیشه کانادا بعنوان یک کشوری شناخته شده که به حقوق انسانها ارزش قائل است. این موضوع سابقه تاریخی هم دارد. شما مشاهده میکنید که کاناداییهای آفریقاییتبار، آنهایی که در آمریکا بودند به صورت برده از آمریکا فرار میکردند و میآمدند به کانادا به عنوان یک کشور آزاد. بنابراین سابقه حمایت از حقوق انسانها و بشر را کانادا از قدیم داشته است.
پس چرا در این وضعیتی که در خاورمیانه است، دولت کانادا در فروش تجهیزات ارتشی و جنگی به عربستان سعودی موانعی ایجاد نمیکند؟
این کار را دولت قبلی (آقای هارپر) با آنها قرارداد بسته است و دولت فعلی هم ملزم به اجرای قراردادهای دولتهای قبلی است.
آقای دکتر، کامیونیتی ایرانیان تورنتو را در نظر بگیرید، آن چیزی که موجب رشد این کامیونیتی میشود. انسجام و یکپارچگی و برآیند نیروی جمعی است، شما برای ایجاد انسجام بیشتر، یا تاسیس یک کامیونیتیسنتر، یک خانه سالمندان مستقل، سالن ورزشی مختص ایرانیان، در این باره چه کاری انجام دادهاید؟
به نظر من جامعه ما،جامعهای بسیار منسجم است. من معتقدم که جامعه ما، بسیار جامعه خوبی است. بسیار متحد است ولی هستند یک تعداد معدودی از افراد که تصور میکنند که این جامعه منسجم نیست. من وقتی به جامعه ایرانی نگاه میکنم، جامعه خوبی است. اولاً ما انسجام را چگونه تعریف میکنیم، آیا انسجام این است که ما باید فکر کنیم همه مثل ما فکر کنند، بنویسند یا صحبت کنند؟ حتی در خانوادهها هم ما میبینیم که پدر و پسر،تفکرشان با هم متفاوت است. ما نباید انتظار داشته باشیم همه یک جورعمل کنند، ولی وقتی مسائل جمعی پیش میآید، به نظر من ما متحدترین جامعه هستیم، بعنوان مثال در زمان انتخابات دوم احمدینژاد آن موقع وقتی اعتراضها شروع شد، در همین شهر تورنتو، دو برنامه اعتراضی در محل پارلمان انتاریو برگزار شد که در هر کدام چندین هزار نفر شرکت کردند. در دومی حدود هشت هزار نفر شرکت نمودند. میدان مللستمن پر از جمعیت بود، زنجیره انسانی که از خیابان یانگ، از الگینمیلز شروع شد و تا خیابان اگلینتون، حدود سی کیلومتر مردم دست هم را در کنار خیابان گرفته بودند، من با ماشین از اول تا آخر را رفتم و با مردم صحبت میکردم و یا در مسئله انتخابات ما میبینیم همه میآیند و رای میدهند. همه آمادگی دارند که بنرهای انتخاباتی آقای جوهری یا احساسی را درب منازلشان نصب کنند. یا در موقع کمکخواهی برای موضوعی، مردم حضور دارند، ما دیگر چه انتظاری از جامعه ایرانی داریم. همین عید نوروزی که من جشن میگیرم، مثلاً همین امسال در این جشن حدود 600، 700 نفر در آن شرکت کردند، خوب بیش از این چه انتظاری میشود داشت؟ البته در بعضی از مسائل هم ممکن است ما تفاوتهای نگرش و سلیقه داشته باشیم، این طبیعی است. مثلاً فکر کنید در ایران زلزله آمد، مردم برای همین زلزله اخیر در کرمانشاه چقدر کمک کردند، در زلزله کرمان در گذشته همینطور.
در مورد کامیونیتیسنتر،عرض کنم که موقعی که آقای تبریزی و بعضی از دوستان ایشان بنیاد پریا را تاسیس کردند، از همان روزهای تاسیس این بنیاد من در کنار ایشان بودم، انواع کمکهای دولتی به انواع و اقسام مختلف به این بنیاد کردهایم بطوریکه تاکنون حدود یک میلیون دلار، کمکهای دولتی به این موسسه انجام شده است. در مورد خانه سالمندان هم با چند نفر تا کنون گفتگوهایی شده، که بتوانیم برای سالمندان ایرانی ساختمانی درست کنیم ولی متاسفانه به نتیجهای نرسیده است. همانطوریکه میدانید اینگونه حرکتها باید از طریق خود جامعه کامیونیتی شروع شود. مثلاً برای بنیاد پریا آقای تبریزی و دوستانشان این کار را شروع کردند و دولت هم کمک کرد. در مورد خانه سالمندان تاکنون حرکت جدی از طرف جامعه انجام نشده که ما بتوانیم به احداث آن هم کمک کنیم.
چرا شما این بیلدرهای ساختمانی ایرانی را جمع نکردید تا با کمک آنها و کمک های دولت،در این باره اقدامی اساسی صورت بگیرد؟
همین صحبتهایی که میگویم با این گونه افراد صورت گرفته ولی متاسفانه هنوز به یک اقدام عملی منجر نگردیده.
ما ایرانیها در بعضی رشتههای ورزشی مثلاً کشتی حرف برای زدن زیاد داریم و اگر این کار با امکانات موجود در کانادا برنامهریزی شود و یک مرکز ورزشی ایرانی بوجود آید، در این زمینه کانادا میتواند در سطح مسابقات بینالمللی بدرخشد. در این زمینه آیا صحبتی یا فکری شده است؟
همانطوریکه میدانید در کانادا چندین ملیت زندگی میکنند. دولت کانادا نمیتواند بیاید برای هر ملیتی زمین و سالن ورزشی مستقلی درست کند ولی وقتی یک جامعه یا کامیونیتیای حرکتی انجام میدهد، مثل پریا که چند نفر از جامعه ایرانی کاری را شروع کردند و آنگاه دولت کمک کرد، اگر جامعه ایرانی در رابطه با مرکز ورزشی حرکتی انجام دهد، دولت هم کمک میکند.
آقای دکتر، به علت مشکلات اخذ وام بانکی و مسائل مربوط به خرید خانه، عنوان میشود که چند سال قبل (مثلاً ده سال قبل)، جوانان میتوانستند با مبلغ کمی مثلاً دههزار دلار پیشپرداخت، آپارتمانی بخرند. ولی در حال حاضر با توجه به سیاست جدید بانکی و وضعیت مسکن و مشکل اخذ وام بانکی،کمکم داشتن یک آپارتمان حتی کوچک هم برای زوجهای جوان به یک رویا تبدیل میشود، از طرف دیگر اجارهها بسیار بالا رفته و ظاهراً کنترلی هم روی آن اعمال نمیگردد، آیا در این زمینه دولت برنامههایی دارد؟ این درست است که دولت با تصمیمات خود جلوی بالا رفتن بیرویه و لجام گسیخته قیمت مسکن را گرفته، ولی میزان خرید افت شدیدی کرده و توان قشرهای کمدرآمد به حد خرید مسکن نمیرسد. چون با توجه به نقش صنعت ساختمان در اقتصاد انتاریو، زیاده از حد هم که ساختمان افت پیدا کند، موجب بیکاری و مسائل جانبی در جامعه میشود. آیا دولت برای کنترل قیمت کف مکانیزمی، برنامهای در دست بررسی دارد که موجب رکود شدید نشود، یا خیر؟
عرض کنم که در اینجا دو نکته مطرح است. یکی آن که قیمت خانه و مسکن در شهر تورنتو و چند شهر بزرگ، افزایش بیرویهای پیدا کرده بود. دوم اینکه برای جلوگیری از این رشد بیرویه، سال پیش دولت انتاریو تصمیم گرفت 15 درصد مالیات برای خریداران خارجی در نظر بگیرد. در ضمن بانک مرکزی کانادا هم بهرهها را کمی بالا برد. مجموعه این حرکتها باعث شد تا آن افزایش بیرویه قیمتها کنترل گردد. حتی بعضیها عنوان میکنند که ساختمان، حالت رکود پیدا کرده است. ولی دولت مجبور بوده بعضی کارها را انجام دهد.
آیا دولت برنامهای دارد که این کار به سقوط قیمت ساختمان منجر نشود و یا اینکه سرعت افت قیمت و خرید و فروش کنترل گردد.
حتماً، افرادی که در بخش اقتصادی دولت هستند، دارند شرایط را در نظر میگیرند. معمولاً بانک مرکزی کانادا و وزارت اقتصاد در انتاریو به این مسئله توجه دارند.
آقای دکتر،چقدر اطمینان دارید که در انتخابات پیش رو حزب لیبرال در انتاریو برنده شود؟
من احساسم بر این است که حزب لیبرال برنده میشود. با اکثریت هم برنده میگردد.
اگر این اتفاق بیفتد، چه برنامههایی برای آینده دارید واگر مثلاً در گذشته در بعضی کارها اشتباهاتی صورت گرفته، این کار تکرار نشود و کارها به نحو مطلوب اجرا گردد.
برنامههای ما برای آینده، در واقع همان چیزهایی است که در برنامه بودجه امسال دیده شده است. سرمایهگذاری بسیار بزرگ در تاسیسات زیربنایی، ساختن بیمارستانها، ساختن مدارس، اجرای مهد کودک مجانی، افزایش حداقل دستمزد، تخفیف مالیات 22 درصدی برای مشاغل کوچک، داروی مجانی برای بچهها، هفتصد دلار کمک مالی برای ارشدها و.این برنامههای اجتماعی و اقتصادی است که دولت در نظر گرفته است. یکی از برنامههای دیگر دولت که برای عامه مردم ممکن است روشن نباشد، مسئله تجارت خارجی استان انتاریو است. ما در صددیم با تمامی کشورها تجارتمان را توسعه دهیم. میدانید که بیشترین تجارت ما با کشور امریکا است. هر روز یک میلیارد دلار استان انتاریو با امریکا تجارت دارد.یعنی سالی 400 میلیارد دلار.این کار خوب است ولی اینکه 80 درصد تجارت ما با امریکا باشد، ریسک هم دارد، بنابراین دولت انتاریو درصدد است تا تجارت خود را با کشورهای دیگر توسعه دهد.
آقای دکتر،آیا سوال یا مطلب دیگری است که من نپرسیدهام و شما خودتان بخواهید مطرح کنید؟ آیا موضوع یا پیامی در ارتباط با انتخابات آتی دارید که برای خوانندگان ما بیان نمائید؟
فقط پیامی که میخواهم به جامعه ایرانی بدهم این است که، از هموطنان ایرانی ساکن انتاریو خواهش دارم در انتخابات حتماً شرکت کنند و به هر حزب و شخصی که دوست دارند رای بدهند و با شرکت در انتخابات حضور جامعه ایرانی را در صحنه سیاسی و اجتماعی کانادا نشان دهند. قدرت جامعه ایرانی وقتی به ظهور میرسد که ما بتوانیم در مدیریت این خانه بزرگ سهیم باشیم. چون با عنوان کردن اینکه ما در اینجا بیست نفر بیلدر داریم، دکتر داریم یا مهندس داریم، چند تا میلیونر داریم، دهها روزنامهنگار داریم. اینها همه درست ولی تمامی این عناوین موفقیتهای شخصی محسوب میگردند. موفقیت در یک جامعه وقتی محرز میشود که ما در صحنههای سیاسی و اجتماعی حرفی برای گفتن داشته باشیم. بنابراین با رای دادنمان خودمان را میتوانیم نشان دهیم.
خواهش دوم من این است به این افرادی که در جامعه ایرانی بدنبال شایعات هستند،یا در فیسبوک و رسانههای اجتماعی مطالب نادرستی عنوان میکنند، توجه نکنند. این افراد یا از کسانی بیشتر خوششان میآید یا بدشان میآید، به اینگونه اشخاص نباید توجهی کرد. نگاه افراد باید روی کلیت جامعه ایرانی متمرکز گردد و مسائل را با دید روشنتری ببینند. بعنوان مثال باید بررسی کنند که حزب لیبرال چه برنامههایی ارائه کرده است. برنامههای احزاب را بررسی کنید و با شناخت رای دهید. به برنامههایی رای دهید که بیشتر به نفع جامعه است.
خیلی ممنون آقای دکتر، از این که وقتتان را به من دادید و بیپرده با هم گفتگو کردیم سپاسگزارم. امیدوارم هم در کارهای اجتماعی و سیاسی خود و هم در مسائل زندگی موفق باشید. شما را به خدا میسپارم.
متشکرم، اجازه بدهید در پایان به یک نکته نیز اشاره کنم که جامعه ایرانی ما، در این مدت 14،15 سالی که من و چند نفر از ایرانیها در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مشغول شدهایم، رشد قابل توجهی داشته و دیگر آن جامعه چند سال قبل نیست. این جامعه مثل سایر جوامع دیگر اکنون در کانادا کاملاً شناخته شده است. ما باید این امتیازی که بدست آوردهایم را از نظر شعور اجتماعی و سیاسی حفظ کنیم و قدر آن را بدانیم. این دستاوردها متعلق به همه ما است. خدا نگهدار شما باد.
گفتگوی ما را با آقای دکتر مریدی ملاحظه کردید. درج این مصاحبه به منظور آگاهی بیشتر جامعه ایرانیان تورنتو با دیدگاهها، خط مشیها و برنامههای حزب لیبرال و تفکرات و فعالیتهای دکتر مریدی نماینده منطقه ریچموندهیل در پارلمان انتاریو، صورت گرفته است. ما امانتدار و انتقالدهنده صادق این حرفها و گفتگو هستیم تا جامعه ایرانی با شناخت کامل در انتخابات شرکت کند و افراد و کاندیدهای مناسب را که منافع جمعی کامیونیتی ما را بر منافع فردی خود و اطرافیانش ترجیح میدهد انتخاب کنند. به همین منظور و برای مقایسه و شناخت دیدگاههای دیگر احزاب و کاندیدها، در هفتههای آتی با سایر افراد از احزاب دیگر به گفتگو مینشینیم و شما را با دیدگاههای مختلف آشنا میکنیم تا با دید روشن و آگاه در انتخابات استان انتاریو مشارکت کنید.
اینک بار دیگر در آستانه یک انتخابات استانی در انتاریو هستیم، انتخاباتی که از حساسیت خاصی به علت شرایط زمانی و مسائل داخلی کانادا و حتی جهان برخوردار است. با رشد و شکوفایی کمی و کیفی که در کامیونیتی ایرانیان تورنتو در این چند سال اخیر بوجود آمده است و نسلهای مختلف مهاجر با کسب تجربیات چندین ساله به شناخت و حضور قابل توجه و چشمگیری در جامعه کانادا بویژه تورنتو رسیدهاند، حداقل توقع از افراد کامیونیتی ایرانی شناخت ضرورت وظایف شهروندی و در راس آنها، مشارکت در انتخابات استانی انتاریو است.
یکی از وظایف عمده رسانههای گروهی تهیه و انتشار مطالب و مباحثی درباره احزاب، کاندیدها و افرادی است که برای انتخاب شدن بعنوان نماینده مردم در پارلمان مورد تایید قرار میگیرند. در حقیقت رسانههای گروهی با توجه به اینکه افراد کامیونیتی برای شناخت و انتخاب نمایندگان ممکن است وقت و فرصت کافی نداشته باشند، در یک برنامهریزی درست و بیطرفانه اطلاعات و مطالب واقعی و روشنگرانه را به جامعه مخاطب خود ارائه میدهند تا آنها با مطالعه و تفکر، افراد و احزاب مورد نظر خود را شناسایی کنند و اصلح آنها را انتخاب نمایند.
در جهت اجرای این رسالت مطبوعاتی و انجام وظیفه نسبت به افراد کامیونیتی ایرانی، نشریه ایران استار برای شناخت بهتر از سیستم پارلمانی، احزاب و نمایندگان مبادرت به یک برنامهریزی کلی و اساسی نموده است تا با افراد باصلاحیت درگفتگوی صریح و بیپرده بنشیند و دیدگاهها، خط مشیها و عملکردهای مختلف احزاب، دولت ها و سیاستمداران را مورد بحث و ارزیابی قرار دهد تا جامعه ایرانی از مسائل گوناگون مطرح شده وقوف کامل پیدا کند و آنگاه با شناخت درست در انتخابات مشارکت نماید و نماینده یا نمایندگان اصلح را انتخاب کند.
در اجرای فرایند ذکر شده، با دکتر رضا مریدی که چندین دوره نماینده منطقه ریچموند هیل در پارلمان انتاریو بودهاند به گفتگو نشستیم و در یک صحبت صریح و بیپرده به واکاوی خط مشیهای حزب لیبرال و اقداماتی که این حزب در مدت تصدی دولت در طول پانزده سال در انتاریو انجام داده است، پرداختیم. حال این شما و این هم مباحث مطرح شده در این گفتگو:
- آقای دکتر مریدی. از اینکه به من فرصت دادید تا امروز با هم گفتگویی داشته باشیم سپاسگزارم. صحبتهای این بار ما با توجه به انتخابات استان انتاریو در رابطه با مسائل و مباحث مربوط به حزب لیبرال و چگونگی مشارکت شما در انتخابات است بنابراین با توجه به نوع سوالات من اسم این مصاحبه را "گفتگوی صریح و بیپرده" گذاشتهام. هدف از این بحث مطرح کردن مطالبی است تا جامعه ایرانی تورنتو از دیدگاههای حزب لیبرال و نقطه نظرات شما مطلع شوند و با شناخت کامل در انتخابات امسال مشارکت نمایند. لطفا در آغاز، مختصری از تحصیلات، تجربیات و فعالیت خود برای خوانندگان ما صحبت کنید و به این سوال اساسی من جواب دهید با توجه به جایگاه علمی و دانشگاهی که جنابعالی داشتید چه انگیزه و جذابیتی کارهای سیاسی و حزبی داشت که شما را از کرسی استادی دانشگاه به حضور در پارلمان و فعالیتهای حزبی کشید؟
- خیلی سپاسگزارم از شما که زحمت کشیده و این مصاحبه را برنامهریزی کردهاید. در رابطه با سابقه کار و زندگی من بسیاری از خوانندگان شما با این موضوع کم وبیش آشنایی دارند. بطور مختصر عرض میکنم که من از لحاظ تحصیلات دارای چهار مدرک دانشگاهی هستم . دو مدرک از آنها را از دانشگاه تهران گرفتهام. درجه لیسانس و فوقلیسانس فیزیک. همچنین در دانشگاه برونر لندن تحصیل کردهام و از آنجا فوق لیسانس و دکترا در رشته فیزیک گرفتم. تحقیقات علمی زیادی کردهام. نتایج این تحقیقات علمی باعث شد که سه موسسه بزرگ دنیا، دو تا از آنها در انگلستان انستیتو فیزیک بریتانیا و انستیتو مهندسی برق انگلستان من را به عنوان فلوFELLOW پذیرفتند و این بالاترین موقعیتی است که در سطوح علمی میتواند به یک فرد اختصاص داده شود. همینطور موسسه یا انجمن فیزیک آمریکا هم من را به عنوان عضو ارشد پذیرفتند. مقالات متعددی در تحقیقات علمی چاپ کردهام. شاید در بیش از چهل کنفرانس علمی بینالمللی در کشورهای مختلف سخنرانی کردهام. در زمینه دانشگاهی هم در زادگاه عزیزمان ایران چندین سال استاد دانشگاه بودم. بعنوان رئیس گروه فیزیک و سرپرست دانشکده علوم و رئیس کتابخانه مرکزی و عضو شورای دانشگاه در دانشگاه الزهرا فعلی و فرح پهلوی سابق خدمت کردم. در کانادا هم هفده سال در موسسه حفاظت در مقابل اشعه اتمی کانادا مشغول به کار بودم که آخرین سمت من دانشمند ارشد و معاون این موسسه بود.
در مورد انگیزه من به کارهای سیاسی باید بگویم که من اصولاً از دوران نوجوانی به مسائل اجتماعی و سیاسی علاقمند بودم. وقتی که به کانادا آمدم مشاهده کردم که کانادا کشوری چند ملیتی است. اقوام گوناگون اینجا زندگی میکنند. البته تجربه زندگی در خارج از ایران هم داشتم. در انگلستان سالها زندگی کرده بودم و میدانستم که زندگی خارج از ایران چگونه است. ولی دیدم که در کانادا زندگی متفاوت از آن چیزی است که من در انگلستان تجربه کرده بودم. در کانادا که مملکت چند ملیتی است، ملتهای گوناگون در آن زندگی میکنند. این کامیونیتیها شناخته شده هستند و در هرم قدرت دستی دارند. ولی ایرانیها آنطور که باید و شاید شناخته شده نبودند و اگر هم بودند آنطور که شایسته است در قدرت نفوذی نداشتند. بنابراین فکر کردم اگر جامعه ایرانی ما در کانادا بخواهد جا بیفتد و شناخته شده باشد و موقعیتی که شایسته آن است پیدا کند چارهای نیست جز آنکه در این کشور بزرگ که خانه بزرگ ما است، ما ایرانیها هم در مدیریت آن نقشی را باید به عهده بگیریم. برای همین کار به حزب لیبرال پیوستم و بعد از فعالیتهایی که انجام دادم، در سال 2003 برای شرکت در انتخابات به درخواست حزب لیبرال تشویق شدم تا کاندید شوم، من آن را نپذیرفتم ولی باز در سال 2006 آنها به سراغ من آمدند و من در مجموع این کار را قبول کردم و از حوزه ریچموندهیل که محل سکونتم هم بود کاندید شدم و در سال 2007 با اکثریت مطلق و با اختلاف 5000 رای با نفر دوم و داشتن حدود نصف کل آرای صندوقها، انتخاب شدم و باز در سال 2011و2014 نیز مجدد برنده انتخابات گردیدم.
آقای دکتر دلیل اینکه وارد حزب لیبرال شدید چه بود؟ چرا به حزبهای دیگر نپیوستید؟ دیدگاههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حزب لیبرال را توضیح دهید.
من اول جواب سوال دوم را عرض میکنم، حزب لیبرال از لحاظ تفکر و خط مشی سیاسی در طیف وسط یا میانه قرار میگیرد. از لحاظ اقتصادی این حزب، مانیفستش این است که اقتصاد باید شکوفا باشد، پیشرفت پایدار داشته باشد و رفاه اجتماعی را در جامعه به وجود آورد. از نقطه نظر مسایل اجتماعی هم حزب لیبرال معتقد است که وظیفه دارد برای کسانی که به نظر آنها از لحاظ امکانات ضعیف هستند، دولت کمک کند. در حقیقت حزب لیبرال هر دو طرف قضیه را توجه دارد. یعنی جامعهای که میسازیم هم باید از یک سری امکانات حداقل برخوردار باشند و آنهایی که توانشان کم است دولت باید کمک کند ولی در عین حال اقتصاد هم باید شکوفا شود. چون اقتصاد شکوفاست که میتواند به دولت کمک کند که دولت بتواند از پس هزینه خود برآید. من این تفکر میانه را با دیدگاههای خود بیشتر نزدیک دیدم و به همین علت حزب لیبرال را انتخاب کردم.
حزب لیبرال چه تفاوتهای دیدگاهی با احزاب محافظهکار وNDP دارد؟
حزب محافظهکار تفکرش این است که دولت کاری به کار مردم نداشته باشد. هر کسی دنبال کار خودش باشد. کسانی که احتیاج به کمک دارند باید خودشان کوشش کنند تا زندگی بهتری داشته باشند. شرکتهای بزرگ هم هر کاری که خواستند بکنند. در حالیکه تفکر حزبNDP این است که همه کارها را باید دولت انجام دهد. برای آنها شرکتها هم چندان اهمیتی ندارند. دولت باید برای مردم هر کاری که دارند انجام دهد. به نظر من نه دیدگاه محافظهکارها و نه دیدگاه NDP، دیدگاه لیبرال بهتر است که هر دو جنبه کار را در نظر میگیرد. یعنی دولت یک سری وظایفی دارد که باید انجام دهد و این وظایف بدون اخذ مالیات از شرکتها و سرمایهدارها ممکن نیست. دولت باید کمک کند اقتصاد شکوفا شود و همچنین مراقب افرادی باشد که احتیاج به کمک دارند. حزب NDP فقط یک طرف قضیه را میبیند. محافظهکارها نیز میگویند ما به مردم کاری نداریم، اگر کسی گرفتاری دارد خودش مسئول آن است. ولی لیبرالها میگویند نه ما مسئول زندگی مردم هستیم و اگر کسی مشکل دارد ما باید آن را حل کنیم. مثلاً به آنها خانه بدهیم، مخارجشان را تامین کنیم.
آقای دکتر، چند درصد افرادی که به شما رای میدهند ایرانی هستند؟ چون با کامیونیتیهای دیگر هم ارتباط قابل توجهی دارید.
در حوزه انتخابیه ریچموندهیل، در سال 2007 حدود 5،6 درصد جمعیت ایرانی بودند. ولی الان فکر میکنم این درصد به 10،12 درصد رسیده است. بقیه جمعیت از ملیتهای گوناگون هستند.
غیر از ایرانی ها کامیونیتی های دیگری که به شما رای می دهند، کدام هستند؟
مردم مختلف از کامیونیتی های گوناگون هستند.
یعنی شما غیر از رای ایرانی ها از کامیونیتیهای دیگر هم رای دارید؟
بله، طبیعتاً همینطور است. البته رای جامعه ایرانی بسیار تعیینکننده است و این خیلی مهم است. به این نکته باید توجه کرد اگر چه جمعیت ایرانی در این منطقه اکنون 10،12 درصد است ولی با توجه به اینکه در انتخابات معمولاً حدود 50، 60 درصد مردم رای میدهند و بقیه رای نمیدهند. ولی اگر همان ده درصد ایرانیها همه بیایند و رای بدهند، عملاً این درصد میشود 20 درصد. من از جامعه ایرانی بسیار ممنونم که در انتخابات 2007 و 2011 و 2014 همگی آمدند و رای دادند و با رای دادن خودشان در واقع آن ده درصد به بیست درصد تبدیل شد.
با توجه به حضوری که من در جامعه دارم، سوالاتی که از شما میپرسم در حقیقت انعکاس نظریات مردم است. بنابراین درصددم که پارهای از این نظریات را امروز با شما در میان بگذارم. این روزها در گوشه و کنار شهر تورنتو و حتی در بعضی از رسانهها، دیدگاه منفی از عملکرد لیبرالها بوجود آمده است. بعضی از افراد عملکرد دولت فعلی را تایید نمینمایند و حرفها و صحبتهایی میکنند. وضعیت اقتصادی و نوسانات قیمت و فروش مسکن و اخذ وام بانکی نگرانیهایی ایجاد کرده است، نظر شما در این باره چیست؟
باید توجه داشته باشیم که در کانادا دموکراسی است. مطبوعات هم به عنوان رکن اصلی دموکراسی فعالند. دولتها کارهایی که انجام میدهند طبیعتاً یک گروهی از آن ناراضیاند. یعنی همه از کاری که دولت میکند راضی نیستند و بعضی کارهایی که ما به عنوان حزب لیبرال انجام دادهایم گروهی از آن رضایت نداشتند. فرض کنید در ارتباط با آموزش مسائل مربوط به سکس، مذهبیون با آن موافق نبودند. چون در مدارس به بچهها آموزش شناخت جنسیت میدهند. ما در ایران اینگونه مسائل نداشتیم. مثلاً اگر در ایران من از مادر بزرگم میپرسیدم من از کجا به دنیا آمدهام میگفت شما را خدا به ما عنایت کرده. بهرحال هر کسی یک بهانه در این باره میآورد. ولی اکنون در عصری زندگی میکنیم که هر کدام از این بچهها دستشان یک تلفن همراه است و با فشار یک دکمه تمامی اطلاعات را میگیرند. بچه ها از 6 ساله گرفته تا بزرگتر. در مدارس یک سری برنامههای منسجمی تنظیم شده است که معلمها به درستی مسائل جنسیت را به بچه ها آموزش میدهند. بنابراین بعضی از گروههای مذهبی از این موضوع دلخورند و آن را کار ناشایستی میدانند. حالا تصور کنید بهتر است یک بچه اینگونه مسائل را از معلماش یاد بگیرد یا از کامپیوتر که ممکن است حاوی اطلاعات ناجور و عکسهای ناپسند باشد. بنابراین ناراضیها شروع به تبلیغات منفی کردند.
-در رابطه با مسائل اقتصادی چگونه است؟
در رابطه مسائل اقتصادی حزب لیبرال خوب عمل کرده، به طوریکه الان رشد اقتصادی 7/2 درصد است که بالاترین حد نه تنها در تمامی استانهای کانادا بلکه بیشتر از بسیاری از کشورهای صنعتی غربی است. درصد بیکاری در استان انتاریو الان 6/5 درصد است که بهترین است در 25 سال گذشته تاکنون. اقتصاد ما از نقطه نظر سرمایهگذاری خارجی استان انتاریو در قاره آمریکا رتبه اول را دارد در حالیکه کالیفرنیا در رتبه دوم است.
- اجازه بدهید من سوالم را تکمیل کنم و بپرسم که حزب لیبرال حدود 15 سال است که در استان انتاریو حکومت میکند، کارهای شاخصی که در این مدت برای مردم انجام گرفته و قابل لمس است، چیست؟
بله،حزب لیبرال نزدیک به پانزده سال است که در انتاریو مسئول امور است. در این مدت کارهای زیادی صورت گرفته، یکی از کارهای بسیار مهم از نظر آموزش و پرورش این است که قبل از این حزب، حدود 64 درصد دانش آموزان از دبیرستان فارغالتحصیل شدهاند ،حدود 36 درصد آنها دبیرستان را نمیتوانستند تمام کنند، الان 86 درصد دانش آموزان فارغالتحصیل از دبیرستان میشوند و در عرض این پانزده سال، یک روز معلمین اعتصاب نکردهاند. در حالیکه قبل از ما در دوره حزب قبلی نزدیک سیمیلیون ساعت دانشآموزان به علت اعتصاب معلمان آموزش درسی را از دست دادهاند. از نقطه نظر دانشگاهی شهریه رایگان برای دانشجویانی که از خانوادههای کمدرآمد هستند، در نظر گرفته شده و حدود 230 هزار نفر از تحصیلات رایگان در کالجها و دانشگاهها دارند استفاده میکنند. خوشبختانه این قانون وقتی تصویب شد که من مسئولیت دانشگاهها را عهدهدار بودم. در بخش اقتصادی همانطوریکه عرض کردم رشد اقتصادی بالایی داریم و از نقطه نظر سرمایهگذاری در تاسیسات زیربنایی، در دوره محافظهکارها اقدامی صورت نگرفته بود برای استان انتاریو، مثلاً اتوبان 407 را محافظهکارها فروختند. ولی در عرض این پانزده سال مترو از شهر به فرودگاه تکمیل شده، بین دانشگاه یورک و شهر وان ساب وی آن به بهرهبرداری رسیده، زیر خیابان اگلینتون در حال احداث مترو هستیم، سابوی اسکاربرو در حال امتداد است. پروژه سابوی ریچموند هیل در حال مطالعه نهایی است. توسعه و تعریض اتوبوسرانی اتوبان هایویسون انجام شده. برقی شدن GO ترنها در حال انجام است. در شهر اتاوا احداث سابوی در دست اقدام است. در شهر برامتون و میسیساگا، قطار روی زمینی در حال اجراست و اقدامات خیلی زیاد دیگر.
- در گزارشهای منتشر شده، میزان تورم رشد پیدا کرده، علت اصلی آن چیست؟ گویا به همین دلیل ممکن است نرخ بهره بانکی نیز افزایش پیدا کند؟ آیا افزودن نرخ بهره بانکی تنها راه کنترل تورم است یا راه حلهای دیگری برای کنترل تورم وجود دارد؟ چون در طی چند ماه گذشته نرخ بهره بانکی چندین باره افزایش پیدا کرده و میزان مبلغ اقساط بدهی مردم زیاد شده است و به زندگی بسیاری فشار آمده است. همچنین با توجه به بودجه استانی که در حال بحث و بررسی است، شاخصههایی که مردم میزان کمک دولت را لمس میکنند، چیست؟
این سوالات شما، سوالات عمیق و کلیدی است، مشکل است بتوان بطور مختصر به آنها جواب کاملی داد. در مورد اول نرخ بهره را بانک مرکزی کانادا تعیین میکند. دولت فدرال و دولتهای استانی در آن نقشی ندارند. بانک مرکزی یک موسسه کاملاً مستقل است. همانطوریکه اطلاع دارید مدت چند ماه قبل قیمت خانه خیلی بالا رفته بود و دولت مجبور شد که از آن جلوگیری کند، تا اقتصاد حالت ترکیدگی پیدا نکند. اتفاقی که در آمریکا در چندین سال پیش افتاد. به خاطر همین یک مقداری بهرهها را بالا بردند که افزایش قیمت خانهها که هر ماهه رشد نامتعارف داشت را کنترل کنند و از انفجار قیمت جلوگیری شود. در رابطه با پارامترهای مطرح شده در برنامه و بودجه امسال چندین نکته وجود دارد، یکی اینکه حدود 240 میلیارد دلار در تاسیسات زیربنایی سرمایهگذاری خواهد شد که این موضوع در پیشرفت اقتصاد بسیار موثر است. در رابطه با عامه مردم رئوس برنامه طوری است که مهد کودک مجانی برای بچههای دو ونیم تا چهار ساله برگزار خواهد شد. با این حساب خانوادههای جوان سالی در حدود 15 تا 17 هزار دلار صرفه جویی میکنند. حرکت دوم، از نوزادان تا 25 سالگی داروی مورد نیاز و برای سنین ارشد از 65 سال به بالا، مجانی تامین میگردد. برای گروه سنین ارشدها که میخواهند در منزل خودشان زندگی کنند سالی 700 دلار کمک میشود که این رقم هزینه برف روبی، باغبانی، نظافت منزل را شامل میگردد. همچنین برای دندانپزشکی همه افراد از 25 سال به بالا که دارای بیمه محل کار نیستند، خانوادههای دو نفره 500 دلار و خانواده با یک بچه 600 دلار و با دو بچه 700 دلار میتوانند از کمک دولتی برخوردار گردند. در ضمن میزان 22 درصد کاهش مالیاتی برای بیزینسهای کوچک در نظر گرفته شده، تغییر دستمزد حداقل به 14 دلار در ساعت که از اول ژانویه 2018 شروع شده و این رقم در سال آینده به 15 دلار افزایش پیدا میکند.
طبق اطلاعات اخذ شده، دولت فعلی انتاریو تا سال 2025 دارای کسر بودجهای معادل 7 میلیارد دلار است. همچنین در حال حاضر دولت حدود 300 میلیارد دلار به بانکها و موسسات دیگر کانادا بدهکار است. اولاً بفرمایید این کسر بودجه و بدهی نسبتاً سنگین چگونه بوجود آمده، ثانیاً دولت از چه محلهایی میخواهد آنها را پرداخت کند؟
ما بودجه سال گذشته را متوازن کردیم، حتی افزایش بودجه هم داشتیم چیزی حدود 600، 700 میلیون دلار. این کسر بودجه در انتاریو از موقعی شروع شد که رکود اقتصادی بوجود آمد.یعنی در سالهای 2008 و 2009 رکود اقتصادی شدیدی که بوجود آمد، دولت دو راه بیشتر نداشت، یا باید خدمات را به مردم کم میکرد مثلا، بخشی از خدمات پزشکی را حذف مینمود یا تعداد معلمهای مدارس را کاهش میداد، ولی دولت این کارها را نکرد از بانکها قرض گرفت و در امور زیربنایی و ساختاری خرج کرد که انجام این کار هم برای جامعه لازم بود و هم موجب افزایش تعداد مشاغل در استان شد و اقتصاد را به حرکت درآورد، مردم بیشتری سر کار رفتند، در نتیجه سال به سال دولت این کسر بودجه را به مرور کاهش داد تا آنکه در سال پیش این ستون از بدهیها نه تنها به صفر رسید بلکه افزایش بودجه هم داشتیم.
امسال در بودجه جدید اگر میبینید کسر بودجه دیده شده بخاطر آن است که دولت در صدد است یک سری خدمات جدید به مردم ارائه دهد.یک نکتهای میخواهم به شما عرض کنم و آن این است که بعضیها وقتی صحبت کسری بودجه یا بدهی دولت را میشنوند باید بدانند دولتها روش ادارهشان با شرکتها متفاوت است. دولتها باید یک بالانسی از لحاظ درآمد و هزینه داشته باشند در این طور موارد دولتها میآیند از بانکها قرض و سرمایهگذاری میکنند تا اقتصاد را به حرکت درآورند. دولتهای کشور غربی را در نظر بگیرید از آمریکا گرفته تا اروپا و کانادا و دولتهای استانی، همه آنها بدهی دارند. این بدهی به کی هست؟ به بانک خودشان است. بانک هم مال سهامداران و مردم هستند بهره بانکی هم که بابت این قرضها داده مشود باز در اقتصاد همان کشور گردش پیدا میکند. بنابراین بدهیهای دولتها متفاوت از بدهی است که یک شرکت ممکن است داشته باشد. به همین علت است که دولتها تا یک حدی میتوانند این بدهیها را بالا ببرند. بدهی که دولت انتاریو دارد کمتر از یک درصد تولید ناخالص ملی ما است، این بدهی در حال حاضر حدود سیصد میلیارد دلار است. بدهی دولت فدرال حدود 600، 700 میلیارد دلار است. همانطوریکه میدانید در کشورهای جهان سوم اغلب بدهیهای آنها از کشورها یا منابع خارجی است. بهره پولی هم که میدهند، به جیب کشورهای خارجی میرود. ولی در کشورهای غربی این پول در داخل آن کشورها گردش پیدا میکند.
با افزایش تعداد مهاجران، طبعا جامعه احتیاج به امکانات بیشتر بهداشتی، بیمارستانی، ایاب و ذهاب شهری دارد. اکنون ما در شهرها مشکل حمل و نقل و ترافیک سنگین داریم. چه برنامهای برای توسعه بیمارستانها، افزایش تعداد پزشکان، کم کردن زمان انتظار بیماران در مراکز بهداشتی و توسعه مترو و ایجاد امکانات حمل ونقل عمومی دارید؟
سوال بسیار خوبی را مطرح کردید، دولتهای سابق انتاریو در زمینه کارهای زیر بنایی سرمایهگذاری لازم را انجام نداده بودند بویژه در زمینه حمل و نقل. ولی دولت فعلی از وقتی که آمد اقدام به سرمایهگذاری در سیستم حمل و نقل شهری کرد و اعتقاد داشت که این سرمایهگذاری باید مدام و پیوسته باشد. بنابراین در بودجه سال جاری 230 میلیارد دلار برای تاسیسات زیربنایی اختصاص داده شده و به همین علت پروژه سابوی زیر خیابان اگلینتون، سابوی به ریچموند هیل و پروژه سابوی شهرهای اتاوا و اسکاربرو در دست اقدام است. امتداد خط قطار GO انجام گرفته. تعریض خیابان هایویسون انجام شده و خیابان یانگ در دست اجراست.
- چرا اجرای این پروژهها به کندی صورت میگیرد؟
در این رابطه باید بگویم که این پروژهها هم از لحاظ تامین منابع و هم اجرا طول میکشد تا به اجرای کامل در آید.
- در حال حاضر ساب وی شهر ریچموندهیل در چه وضعیتی است؟
این پروژه در دست کارهای مطالعاتی است و هنوز عملیات اجرایی آن شروع نشده است. مشکل اصلی که اکنون سیستم متروی تورنتو دارد. در ایستگاه تقاطع بین یانگ و بلور، ظرفیت زیادی را تحمل میکند. بنابراین اگر ساب وی به ریچموندهیل ادامه پیدا کند، برآورد شده که در هر مسیر سه هزار نفر به بار ترافیک انسانی اضافه میشود که ایستگاه بلور کشش آن را ندارد. برای حل این مشکل باید پروژهای مورد مطالعه قرار گیرد که به آن Relief Line میگویند، که این پروژه در ایستگاه بلور خط مترو را به صورت یک دایره بستهای در میآورد، یعنی به صورت کمربندی دور میزند.که اگر این کار اجرا شود گشایشی در آن ایستگاه ایجاد میشود. در حال حاضر قرار است ادامه سابوی به ریچموندهیل و ایجاد سیستم جدید ایستگاه بلور همزمان ایجاد شود.
در مورد بیمارستانها، دولت فعلی 11 میلیارد دلار بودجه برای تاسیس بیمارستانهای جدید و تعمیر و بازسازی بیمارستانهای موجود در نظر گرفته است. همچنین 16 میلیارد دلار بودجه برای ساخت مدارس جدید و تعمیر مدارس موجود پیشبینی شده است.
چرا دولت در رابطه با انتخاب و تایید پزشک انعطاف بیشتری اعمال نمیکند. اکنون پزشکهای بسیاری از کشورهای مختلف به کانادا آمدهاند که خیلی از آنها دارای تخصص و تجربه کاری زیادی هستند. نمیشود این هفت خوان امتحانات پذیرش پزشکها را یک مقدار مناسبتر و سادهتر کرد که بیمارستانها و مراکز بهداشتی با کمبود پزشک مواجه نباشند و زمان انتظار پذیرش بیمارها کمتر شود.
باید به اطلاع برسانم که استاندارد مسائل پزشکی در کانادا با کشورهای دیگر تفاوت دارد. کسی که قرار است اینجا کار پزشکی انجام دهد باید از نظر تجربه، تحصیلات و بویژه قوانین موجود در این زمینه و همچنین از نقطه نظر فرهنگ و مقتضیات کانادایی آشنا باشد. شاید این مسئله جای تعجب باشد ولی فرض کنید در ایران اگر کسی مریض شود و پیش دکتر برود که معمولاً با همراه میرود، اگر طرف مریض سخت هم باشد، دکتر میگوید هیچ مشکلی نیست، دواهایتان را به موقع میل کنید تا سلامتی خود را بدست آورید. به قول معروف پزشک به بیمار خودش روحیه میدهد ولی موقعی که میخواهند از اتاق خارج شوند، دکتر به همراه میگوید شما چند دقیقه باشید، بعد به او میگوید که شخص بیمار، مریضی سختی دارد، چند مدت بیشتر زنده نیست. در کانادا درست این مسئله برعکس است.دکتر باید واقعیت را به خود بیمار بگوید و به کس دیگر حق ندارد بگوید، حتی اگر از نزدیکان مریض باشد. این یک اختلاف فرهنگی در رفتار پزشکی است که باید در نرمافزار ذهنی پزشکان پذیرفته شود.
آقای دکتر، اکنون پانزده سال است که لیبرالها در استان انتاریو دولت را در دست دارند. در این مدت نسبتاً طولانی مگر مسائلی مثل هزینه دندانپزشکی، مهدکودک، رایگان شدن دارو برای افراد زیر 25 سالگی و برنامههای دیگر از گذشته تاکنون اولویت مطرح شدن نداشت که در یک سال آخر باقی مانده به انتخابات جدید مورد توجه قرار میگیرد. چه دلیلی داشت که این طرحها از چند سال جلوتر در برنامه اجرایی دولت قرار نگرفت که تاکنون به نتیجهای رسیده باشد. بعضیها شبهه دارند که چون زمان انتخابات نزدیک شده دولت به خاطر جذب رای مردم این کارها را با عجله و شتاب در آخرین سال دوره خود در دست اقدام قرار داده است. لطفاً این موضوع را برای مردم روشن کنید.
عرض کنم که این کارها نه تنها از 5 سال پیش بلکه شاید از ده سال پیش هم میشد انجام شود، ولی نشد. ولی واقعیت امر این است که این موارد مطالبی بود که همواره در ذهن و فلسفه ایدئولوژی حزب لیبرال بود که با این گونه کمکها جامعه انتاریو را به یک حالت متعادل برساند. در گذشته هم دولت کارهایی انجام داده از جمله ایجاد کودکستانهای مجانی برای بچهها تا 5/2 ساله که این طرح 5/1 میلیارد دلار هزینه دربر داشت. برنامه جدید توسعه کودکستانها را دولت 4،5 سال پیش مطرح کرد آن موقع دولت امکانات مالی لازم را نداشت. ولی اکنون میخواهیم این طرح را اجرا کنیم، این بار از 5/2 تا 4 سال هم اضافه شدهاند. بنابراین در گذشته هم این گونه کارها مطرح بود ولی آن موقع دولت در فضای رکود اقتصادی بود و دولت کسر بودجه زیادی داشت و نمیتوانست کاری انجام دهد. اکنون وضعیت دولت بهتر شده است و توان اجرای این طرحها وجود دارد، چون بودجه متعادل شده و 600 میلیون دلار هم اضافه داریم. بنابراین الان موقع آن رسیده که به یک سری از کارهای که درگذشته امکانات مالی اجازه اجرا نمیداد، بپردازیم. البته این مطلب آن طور نیست که کارهای مورد نیاز اجتماعی مطلقاً انجام نشده باشد. مثلاً همین شهریه مجانی دانشگاه در دو سال پیش موقعی که من وزیر بودم انجام شد.
آقای دکتر، مدتی است شاهد هستیم که هر از گاهی در انتاریو شرکتهایی اعلام ورشکستگی میکنند، این شرکتها ممکن است کانادایی باشند یا امریکایی یا از کشورهای دیگر. مثل شرکتهای:
Sears، Toys R Us، Target و... وقتی که این واحدها از گردش اقتصادی کانادا خارج میشوند، بسیاری از نیروهای انسانی بیکار میشوند و حتی این قضیه ممکن است منجر به فرار سرمایه و خروج نیروهای متخصص از کانادا شود، در این خصوص چه استراتژی دارید که این مسائل اتفاق نیفتد؟
ببینید در سیستم اقتصاد کاپیتالیستی(سرمایهداری) شرکتها میآیند و میروند یعنی این تغییر و تحولات مطرح است. مثلاً اگر شرکتی مثل سیرز از کانادا میرود شرکتهای دیگر رشد میکنند و میآیند بالا. در 2008 که بزرگترین رکود اقتصادی دنیا اتفاق افتاد دیدیم در همین استان انتاریو 230 هزار شغل را از دست دادیم. خیلی از شرکتها ورشکست شدند، بستند و رفتند. ولی بعداً به علت سیاست درست دولت انتاریو یعنی با ایجاد شغل و کار، توانستیم 850 هزار شغل ایجاد کنیم، 230 هزار تا از دست داده بودیم ولی 850 هزار تا ایجاد کردیم و این شغلها اغلب در صنایع تکنولوژی بالا یعنی High Tech بوجود آمدند. بعضی شغلها را ما در صنایع Low Tech از دست دادیم ولی روی صنایع پیشرفته کار کردیم و شغلهای جدید را در صنایع High Tech بوجود آوردیم. یعنی در سیستمهای اقتصادی ما، شغلها تغییر پیدا میکنند. ولی در اینجا نقش دولت چیست؟ نقش دولت این است که مثلاً آن فردی که در کارخانه داشت پیج و مهره میبست یا کار بخصوصی انجام میداد و اکنون آن کار تعطیل شده و کارگر بیکار شده، دولت در آن موقع 300 میلیون دلار بودجه گذاشت و به بازآموزی مجدد کارگرانی که از کار منفک شده بودند، پرداخت. حتی تا سیصد میلیون دلار هزینه کرد و به بعضی از افراد تا 25 هزار دلار پول داد که آنها به یک کالج بروند و شغل و حرفه دیگری را یاد بگیرند که آن حرفه در بازار طالب داشت. هنوز هم اینگونه برنامهها در حال اجرا است. یعنی اگر کارگری بیکار شود دولت کمک میکند تا او در حرفه دیگر که مورد نیاز جامعه است آموزش ببیند و مشغول بکار شود.
به قول معروف از هر چه بگذریم، سخن دوست خوشتر است،.برگردیم به جامعه ایرانیان که تعداد آنها روز به روز در حال افزایش است. این جامعه مسائل مختلف دارد، اصولاً مهاجرت مشکلات خاص خودش را دارد. در حال حاضر به طور مشخص چه توجه خاصی نسبت به ایرانیان تورنتو دارید؟ ما الان به شدت مسئله کنسولگری و اداری ایرانیان را در جامعه حس میکنیم. برای ویزا، پاسپورت ایرانی، وکالت نامه، مردم یا باید بروند واشنگتن یا اینکه از طریق پست چندین ماه منتظر باشند. در این زمینه شما بعنوان نماینده بخش قابل توجهی از ایرانیان تورنتو چه اقداماتی انجام دادهاید؟ یک دفتر حافظ منافعی، یا دفتر کنسولگری، چیزی در این حدود چرا ایجاد نمیکنید که کامیونیتی ایرانیان این همه گرفتاری تحمل نکنند. چرا در این باره اقدامی اساسی صورت نگرفته است؟
شما سوال خیلی خوبی را مطرح کردید. وقتی رابطه سیاسی ایران و کانادا قطع شد، طبق سنت بینالمللی کشورها وقتی روابطشان قطع می شود، سفارت یک کشوری مورد توافق را به عنوان کشور حافظ منافع تعیین میکنند. دولت کانادا، دولت ایتالیا را به عنوان حافظ منافع خود در ایران تعیین کرد و دولت ایران ظاهراً دولت عمان را معرفی کرد که این کشور اصلاً در کانادا سفارت ندارد. بهرحال این رابطه قطع بود تا زمان انتخابات فدرال. در دوره حکومت حزب فدرال به رهبری آقای ترودو، در آن موقع که آقای ترودو رهبر حزب لیبرال بود و نخست وزیر نشده بود، من با آشنایی که از قبل با ایشان داشتم دو بار ایشان را دعوت کردم تا در ایام عید نوروز و در سال 2015 و 2014 در تورنتو از ساعت 12 ظهر تا ده، یازده شب در میان جامعه ایرانی بودند و از جاهای مختلف مثل بنیاد پریا، رستوران شیراز، سوپر مارکت پارسیان، پلازای ایرانیان،سازمان زنان و جاهای دیگر و جشن نوروز در دو سه تا برنامه بازدید و مشارکت کردند و در همان بحبوحه انتخابات که برای تبلیغات انتخاباتی به تورنتو آمدند، من موضوع برقراری ارتباط یا ایجاد دفتر حفاظت منافع را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم که موضوع قطع روابط با کشورهای خارجی نمیتواند تا الیالابد ادامه داشته باشد. مسئله حقوق بشر در ایران بسیار مهم است ولی ما مسائل حقوق بشر و مسائل دیپلماتیک را باید با هم جلو ببریم. نتیجه این شد که حزب لیبرال بعد از انتخابات تصمیم سیاسی گرفت که با ایران رابطه دیپلماتیک برقرار کند. ببخشید که بحث طولانی میشود ولی چون این موضوع در جامعه ما خوب عنوان نشده و متاسفانه بعضیها در مورد موضع شخص من مسائلی را مطرح کردهاند در مطبوعات وبعضی محافل، باید آن را روشن کنم. بعد از آن که مدتی گذشت، من دیدم خبری نشد، همه از من میپرسیدند که این موضوع چی شد. آقای دیان آن موقع وزیر امور خارجه بود. من آقای دیان را هم قبلاً می شناختم به ایشان تلفن کردم و ملاقاتی با هم داشتیم، به من گفتند مذاکرات در حال انجام است و روابط دیپلماتیک موضوعی نیست که با هو و جنجال بشود آن را پیگیری کرد، بنابراین به صورت خیلی آرام و آهسته داریم با دولت ایران مذاکره میکنیم به نتیجه هم قطعاً خواهیم رسید. بعد از آن من آمدم در نشریه شهروند یک گزارشی در این باره نوشتم و چاپ شد که خلاصه صحبتهای من با آقای دیان بود. بعد از آن البته قرار بود ملاقاتی انجام شود که آن را ایشان لغو کردند. سپس متعاقب این کار حرکاتی شروع شد تا آن که رسید به زمان حال که متاسفانه هنوز این کار نتیجهای نداده است. باید عرض کنم بعد از این که ملاقاتی که من ترتیب داده بودم که آقای دیان بیایند و با جامعه ایرانی گفتگو بکنند؛ متاسفانه آن ملاقات لغو شد.
به چه علت لغو شد؟
نمیدانم علتش چه بود و من هم نمیخواهم وارد جزئیات این کار بشوم ولی بعداً به شکل دیگری این ملاقات انجام شد و یک عدهای شروع کردند به امضا جمع کردن و تشکیل دادن پیتیشن یا گروهی جلوی دفتر حوزه انتخابی وزیر خارجه کانادا تظاهرات کردند. من از آن موقع به بعد دنبال این کار را نگرفتم. چون فکر کردم ما ایرانیها دو نفر نماینده فدرال داریم در کانادا و این آقایان بهتر میتوانند این کار را پیگیری کنند.
این موضوع به تمام جامعه ایرانی ارتباط پیدا میکرد و میکند. اصولا با مخالفت یا تضاد با چند نفر که نمیبایست شما این کار مهم را رها میکردید.
درسته ولی آنها شروع به جمع کردن امضا و راه انداختن پیتیشن کردند که دولت کانادا را در فشار بگذارند که سفارت را باز کند بدون توجه به این نکته اساسی که باز کردن سفارت، مثل باز کردن یک دکان بقالی که نیست. این کار یک مقدار ضوابط دیپلماتیک دارد که مثل روابط دوستی دو نفر است که باید با هم بنشینند و مذاکراتی انجام دهند تا مسائل اساسی را حل کنند. این کار هم باید با آرامی و آهستگی صورت بگیرد، بدون جنجال. بعد که مسائل فیمابین حل شد آن موقع اعلام میکنند که روابطشان را در چه سطحی، در سطح کاردار یا سفیر ادامه دهند. بنابراین ما ایرانیها اگر واقعا میخواهیم این روابط هر چه زودتر برقرار شود باید به هر دو طرف فشار بیاوریم نه اینکه به یک طرف فشار بیاوریم. اینجا کشور خود ما است. ما الان کانادایی هستیم. درست است که ایران زادگاه ماست ولی کشور دیگری است.
ما در کانادا زندگی میکنیم، کانادایی هستیم. ما نمیتوانیم کشور خودمان کانادا را مجبور کنیم با کشور دیگری رابطه دیپلماتیک برقرار کند. از آن گذشته مسئله ضوابط دیپلماتیک یک مسئله است و مسئله خدمات کنسولی یک مسئله دیگر است. ایران با آمریکا چهل سال است که رابطه دیپلماتیک ندارد. در این مدت اول سفارت سوییس و بعد سفارت پاکستان حافظ منافع ایران در واشنگتن شد. در ایران هم سفارت سوییس حافظ منافع آمریکا است. بنابراین سه چهار میلیون ایرانی که در آمریکا داریم. اینها از طریق همان دفتر حافظ منافع کار کنسولگری خود را انجام میدهند. دولت ایران میتوانست کشوری دیگری مثلاً پاکستان را تعیین کند که حافظ منافعش در کانادا باشد و دو کشور بتوانند مسائل کنسولگری و خدمات دیگر را ارائه بدهند. این کار وظیفه دولت ایران است که بگوید من حدود سیصدهزار نفر تبعه در کانادا دارم، باید به اینها خدمات کنسولی بدهم. دولت کانادا که نمیتواند به ما خدمات کنسولی بدهد دولت ایران باید به دولت کانادا میگفت من طبق قوانین بینالمللی باید بتوانم در خاک کشور شما حافظ منافع داشته باشم.
این شایعه که گفته میشود اختلاف بین دکتر مریدی و نمایندگان ایرانی در فدرال باعث شده که این موضوع ارتباط بین دو کشور ایران و کانادا به نتیجه نرسیده، آیا درست است؟
این شایعه کاملاً نادرست است و من رابطهام با آقای جوهری و آقای احساسی بسیار خوب است. من موقع انتخابات فدرال به این عزیزان خیلی کمک کردم. آقای احساسی تجربه سیاسی خوبی داشتند از نوجوانی در کار سیاسی بودند. آقای جوهری به سیاست، تازهوارد بودند. بهرحال من تا آنجایی که از دستم بر میآمد، به آقایان کمک کردم. دوستی و رفاقت من با آقایان سر جایش محفوظ است. همانطوریکه عرض کردم بعد از اینکه، ملاقاتی که قرار بود من با آقای دیان ترتیب بدهم به هم خورد، من دیگر مسئله سفارت را که این عزیزان دنبالش بودند پیگیری نکردم. عرض کردم که آقای احساسی تجربه سیاسی خوبی دارند و مدتی هم در امور خارجه گمانم بعنوان مسئول، خدمت کردند. متاسفانه این شایعات را یک چند نفری هستند در جامعه ما که گاهاً آن را مطرح میکنند. ولی واقعیت امر این است که وقتی دو کشوری با هم روابط دیپلماتیک میخواهند برقرار کنند، آنها باید آرام آرام مشکلاتشان حل کنند. در این رابطه یک مشکلاتی است که دو کشور از هم خواستههایی دارند. کانادا از ایران خواستههایی دارد، مثلاً یکی از خواستههای کانادا تا جایی که من اطلاع دارم این است که شمای نوعی که تبعه کانادا هستید وقتی به ایران میروید، چه تضمینی هست که وقتی به آنجا رفتید دستگیرتان نکنند. همین اخیراً این گونه مسائل اتفاق افتاده است. مثل آن که برای دکتر امامی در زندان اتفاق افتاد. دولت کانادا میخواهد در این باره تضمین بگیرد که این گونه اتفاقات نیفتد. قطعاً ایران هم یک سری خواستههایی از کانادا دارد. این مسائل متقابل است. از آن گذشته مسائل حقوق بشر هم هست که دولت کانادا نمیتواند چشمش را روی حقوق بشر در ایران ببندد.
شما فکر می کنید مسئله حقوق بشر در کانادا کاملاً رعایت می شود؟
ببینید هیچ چیزی در دنیا کامل نیست. ایدهآل ایدهآل نیست. نمیشود گفت حقوق بشر در کانادا هم به صورت کامل اعمال میشود، نه. ولی تفاوت کانادا با دیگر کشورها مثل ایران این است که در اینجا لااقل مسئولین میگویند که مثلاً در این کار حقوق بشر رعایت نشده. نخستوزیر بعنوان بالاترین مقام میآید از فلان شخص یا فلان گروه عذرخواهی میکند. این موضوع با جاهای دیگر قابل مقایسه نیست، با کشوری مثل ایران یا کشوری مثل عربستان سعودی و دیگران. بعضی از این افراد تا صحبت از حقوق بشر در ایران میشود مثلاًمیگویند عربستان سعودی هم همینطوره، کانادا هم همینطوره. نه این موضوع تفاوت از زمین تا آسمان دارد. در عربستان سعودی هم حقوق بشر رعایت نمیشود، چندین کشور دیگر هم هست. چرا ایران را با کشور سوئیس مقایسه نمیکنید؟ چرا با فرانسه مقایسه نمیکنید؟ میروید با عربستان سعودی مقایسه میکنید. ولی کانادا از نظر رعایت حقوق بشر از بهترین کشورها است که امیدوارم به سمت کامل شدن برود.
چرا دولت کانادا، در بعضی از مسائل دولت ایران را در سطح بینالمللی در فشار قرار میدهد. مثل ارائه لایحههایی به شورای امنیت و ... برای محکوم کردن ایران. چرا کانادا پیشگام است، چرا کانادا روی ایران اینقدر حساسیت دارد؟
دولت کانادا بطور کلی روی مسئله حقوق بشر خیلی حساس است. کانادا روی حقوق بشر در سریلانکا هم خیلی حساس است. اخیراً روی مسائل حقوق بشر در میانمار روی مسلمانان هم حساس است. همیشه کانادا بعنوان یک کشوری شناخته شده که به حقوق انسانها ارزش قائل است. این موضوع سابقه تاریخی هم دارد. شما مشاهده میکنید که کاناداییهای آفریقاییتبار، آنهایی که در آمریکا بودند به صورت برده از آمریکا فرار میکردند و میآمدند به کانادا به عنوان یک کشور آزاد. بنابراین سابقه حمایت از حقوق انسانها و بشر را کانادا از قدیم داشته است.
پس چرا در این وضعیتی که در خاورمیانه است، دولت کانادا در فروش تجهیزات ارتشی و جنگی به عربستان سعودی موانعی ایجاد نمیکند؟
این کار را دولت قبلی (آقای هارپر) با آنها قرارداد بسته است و دولت فعلی هم ملزم به اجرای قراردادهای دولتهای قبلی است.
آقای دکتر، کامیونیتی ایرانیان تورنتو را در نظر بگیرید، آن چیزی که موجب رشد این کامیونیتی میشود. انسجام و یکپارچگی و برآیند نیروی جمعی است، شما برای ایجاد انسجام بیشتر، یا تاسیس یک کامیونیتیسنتر، یک خانه سالمندان مستقل، سالن ورزشی مختص ایرانیان، در این باره چه کاری انجام دادهاید؟
به نظر من جامعه ما،جامعهای بسیار منسجم است. من معتقدم که جامعه ما، بسیار جامعه خوبی است. بسیار متحد است ولی هستند یک تعداد معدودی از افراد که تصور میکنند که این جامعه منسجم نیست. من وقتی به جامعه ایرانی نگاه میکنم، جامعه خوبی است. اولاً ما انسجام را چگونه تعریف میکنیم، آیا انسجام این است که ما باید فکر کنیم همه مثل ما فکر کنند، بنویسند یا صحبت کنند؟ حتی در خانوادهها هم ما میبینیم که پدر و پسر،تفکرشان با هم متفاوت است. ما نباید انتظار داشته باشیم همه یک جورعمل کنند، ولی وقتی مسائل جمعی پیش میآید، به نظر من ما متحدترین جامعه هستیم، بعنوان مثال در زمان انتخابات دوم احمدینژاد آن موقع وقتی اعتراضها شروع شد، در همین شهر تورنتو، دو برنامه اعتراضی در محل پارلمان انتاریو برگزار شد که در هر کدام چندین هزار نفر شرکت کردند. در دومی حدود هشت هزار نفر شرکت نمودند. میدان مللستمن پر از جمعیت بود، زنجیره انسانی که از خیابان یانگ، از الگینمیلز شروع شد و تا خیابان اگلینتون، حدود سی کیلومتر مردم دست هم را در کنار خیابان گرفته بودند، من با ماشین از اول تا آخر را رفتم و با مردم صحبت میکردم و یا در مسئله انتخابات ما میبینیم همه میآیند و رای میدهند. همه آمادگی دارند که بنرهای انتخاباتی آقای جوهری یا احساسی را درب منازلشان نصب کنند. یا در موقع کمکخواهی برای موضوعی، مردم حضور دارند، ما دیگر چه انتظاری از جامعه ایرانی داریم. همین عید نوروزی که من جشن میگیرم، مثلاً همین امسال در این جشن حدود 600، 700 نفر در آن شرکت کردند، خوب بیش از این چه انتظاری میشود داشت؟ البته در بعضی از مسائل هم ممکن است ما تفاوتهای نگرش و سلیقه داشته باشیم، این طبیعی است. مثلاً فکر کنید در ایران زلزله آمد، مردم برای همین زلزله اخیر در کرمانشاه چقدر کمک کردند، در زلزله کرمان در گذشته همینطور.
در مورد کامیونیتیسنتر،عرض کنم که موقعی که آقای تبریزی و بعضی از دوستان ایشان بنیاد پریا را تاسیس کردند، از همان روزهای تاسیس این بنیاد من در کنار ایشان بودم، انواع کمکهای دولتی به انواع و اقسام مختلف به این بنیاد کردهایم بطوریکه تاکنون حدود یک میلیون دلار، کمکهای دولتی به این موسسه انجام شده است. در مورد خانه سالمندان هم با چند نفر تا کنون گفتگوهایی شده، که بتوانیم برای سالمندان ایرانی ساختمانی درست کنیم ولی متاسفانه به نتیجهای نرسیده است. همانطوریکه میدانید اینگونه حرکتها باید از طریق خود جامعه کامیونیتی شروع شود. مثلاً برای بنیاد پریا آقای تبریزی و دوستانشان این کار را شروع کردند و دولت هم کمک کرد. در مورد خانه سالمندان تاکنون حرکت جدی از طرف جامعه انجام نشده که ما بتوانیم به احداث آن هم کمک کنیم.
چرا شما این بیلدرهای ساختمانی ایرانی را جمع نکردید تا با کمک آنها و کمک های دولت،در این باره اقدامی اساسی صورت بگیرد؟
همین صحبتهایی که میگویم با این گونه افراد صورت گرفته ولی متاسفانه هنوز به یک اقدام عملی منجر نگردیده.
ما ایرانیها در بعضی رشتههای ورزشی مثلاً کشتی حرف برای زدن زیاد داریم و اگر این کار با امکانات موجود در کانادا برنامهریزی شود و یک مرکز ورزشی ایرانی بوجود آید، در این زمینه کانادا میتواند در سطح مسابقات بینالمللی بدرخشد. در این زمینه آیا صحبتی یا فکری شده است؟
همانطوریکه میدانید در کانادا چندین ملیت زندگی میکنند. دولت کانادا نمیتواند بیاید برای هر ملیتی زمین و سالن ورزشی مستقلی درست کند ولی وقتی یک جامعه یا کامیونیتیای حرکتی انجام میدهد، مثل پریا که چند نفر از جامعه ایرانی کاری را شروع کردند و آنگاه دولت کمک کرد، اگر جامعه ایرانی در رابطه با مرکز ورزشی حرکتی انجام دهد، دولت هم کمک میکند.
آقای دکتر، به علت مشکلات اخذ وام بانکی و مسائل مربوط به خرید خانه، عنوان میشود که چند سال قبل (مثلاً ده سال قبل)، جوانان میتوانستند با مبلغ کمی مثلاً دههزار دلار پیشپرداخت، آپارتمانی بخرند. ولی در حال حاضر با توجه به سیاست جدید بانکی و وضعیت مسکن و مشکل اخذ وام بانکی،کمکم داشتن یک آپارتمان حتی کوچک هم برای زوجهای جوان به یک رویا تبدیل میشود، از طرف دیگر اجارهها بسیار بالا رفته و ظاهراً کنترلی هم روی آن اعمال نمیگردد، آیا در این زمینه دولت برنامههایی دارد؟ این درست است که دولت با تصمیمات خود جلوی بالا رفتن بیرویه و لجام گسیخته قیمت مسکن را گرفته، ولی میزان خرید افت شدیدی کرده و توان قشرهای کمدرآمد به حد خرید مسکن نمیرسد. چون با توجه به نقش صنعت ساختمان در اقتصاد انتاریو، زیاده از حد هم که ساختمان افت پیدا کند، موجب بیکاری و مسائل جانبی در جامعه میشود. آیا دولت برای کنترل قیمت کف مکانیزمی، برنامهای در دست بررسی دارد که موجب رکود شدید نشود، یا خیر؟
عرض کنم که در اینجا دو نکته مطرح است. یکی آن که قیمت خانه و مسکن در شهر تورنتو و چند شهر بزرگ، افزایش بیرویهای پیدا کرده بود. دوم اینکه برای جلوگیری از این رشد بیرویه، سال پیش دولت انتاریو تصمیم گرفت 15 درصد مالیات برای خریداران خارجی در نظر بگیرد. در ضمن بانک مرکزی کانادا هم بهرهها را کمی بالا برد. مجموعه این حرکتها باعث شد تا آن افزایش بیرویه قیمتها کنترل گردد. حتی بعضیها عنوان میکنند که ساختمان، حالت رکود پیدا کرده است. ولی دولت مجبور بوده بعضی کارها را انجام دهد.
آیا دولت برنامهای دارد که این کار به سقوط قیمت ساختمان منجر نشود و یا اینکه سرعت افت قیمت و خرید و فروش کنترل گردد.
حتماً، افرادی که در بخش اقتصادی دولت هستند، دارند شرایط را در نظر میگیرند. معمولاً بانک مرکزی کانادا و وزارت اقتصاد در انتاریو به این مسئله توجه دارند.
آقای دکتر،چقدر اطمینان دارید که در انتخابات پیش رو حزب لیبرال در انتاریو برنده شود؟
من احساسم بر این است که حزب لیبرال برنده میشود. با اکثریت هم برنده میگردد.
اگر این اتفاق بیفتد، چه برنامههایی برای آینده دارید واگر مثلاً در گذشته در بعضی کارها اشتباهاتی صورت گرفته، این کار تکرار نشود و کارها به نحو مطلوب اجرا گردد.
برنامههای ما برای آینده، در واقع همان چیزهایی است که در برنامه بودجه امسال دیده شده است. سرمایهگذاری بسیار بزرگ در تاسیسات زیربنایی، ساختن بیمارستانها، ساختن مدارس، اجرای مهد کودک مجانی، افزایش حداقل دستمزد، تخفیف مالیات 22 درصدی برای مشاغل کوچک، داروی مجانی برای بچهها، هفتصد دلار کمک مالی برای ارشدها و.این برنامههای اجتماعی و اقتصادی است که دولت در نظر گرفته است. یکی از برنامههای دیگر دولت که برای عامه مردم ممکن است روشن نباشد، مسئله تجارت خارجی استان انتاریو است. ما در صددیم با تمامی کشورها تجارتمان را توسعه دهیم. میدانید که بیشترین تجارت ما با کشور امریکا است. هر روز یک میلیارد دلار استان انتاریو با امریکا تجارت دارد.یعنی سالی 400 میلیارد دلار.این کار خوب است ولی اینکه 80 درصد تجارت ما با امریکا باشد، ریسک هم دارد، بنابراین دولت انتاریو درصدد است تا تجارت خود را با کشورهای دیگر توسعه دهد.
آقای دکتر،آیا سوال یا مطلب دیگری است که من نپرسیدهام و شما خودتان بخواهید مطرح کنید؟ آیا موضوع یا پیامی در ارتباط با انتخابات آتی دارید که برای خوانندگان ما بیان نمائید؟
فقط پیامی که میخواهم به جامعه ایرانی بدهم این است که، از هموطنان ایرانی ساکن انتاریو خواهش دارم در انتخابات حتماً شرکت کنند و به هر حزب و شخصی که دوست دارند رای بدهند و با شرکت در انتخابات حضور جامعه ایرانی را در صحنه سیاسی و اجتماعی کانادا نشان دهند. قدرت جامعه ایرانی وقتی به ظهور میرسد که ما بتوانیم در مدیریت این خانه بزرگ سهیم باشیم. چون با عنوان کردن اینکه ما در اینجا بیست نفر بیلدر داریم، دکتر داریم یا مهندس داریم، چند تا میلیونر داریم، دهها روزنامهنگار داریم. اینها همه درست ولی تمامی این عناوین موفقیتهای شخصی محسوب میگردند. موفقیت در یک جامعه وقتی محرز میشود که ما در صحنههای سیاسی و اجتماعی حرفی برای گفتن داشته باشیم. بنابراین با رای دادنمان خودمان را میتوانیم نشان دهیم.
خواهش دوم من این است به این افرادی که در جامعه ایرانی بدنبال شایعات هستند،یا در فیسبوک و رسانههای اجتماعی مطالب نادرستی عنوان میکنند، توجه نکنند. این افراد یا از کسانی بیشتر خوششان میآید یا بدشان میآید، به اینگونه اشخاص نباید توجهی کرد. نگاه افراد باید روی کلیت جامعه ایرانی متمرکز گردد و مسائل را با دید روشنتری ببینند. بعنوان مثال باید بررسی کنند که حزب لیبرال چه برنامههایی ارائه کرده است. برنامههای احزاب را بررسی کنید و با شناخت رای دهید. به برنامههایی رای دهید که بیشتر به نفع جامعه است.
خیلی ممنون آقای دکتر، از این که وقتتان را به من دادید و بیپرده با هم گفتگو کردیم سپاسگزارم. امیدوارم هم در کارهای اجتماعی و سیاسی خود و هم در مسائل زندگی موفق باشید. شما را به خدا میسپارم.
متشکرم، اجازه بدهید در پایان به یک نکته نیز اشاره کنم که جامعه ایرانی ما، در این مدت 14،15 سالی که من و چند نفر از ایرانیها در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مشغول شدهایم، رشد قابل توجهی داشته و دیگر آن جامعه چند سال قبل نیست. این جامعه مثل سایر جوامع دیگر اکنون در کانادا کاملاً شناخته شده است. ما باید این امتیازی که بدست آوردهایم را از نظر شعور اجتماعی و سیاسی حفظ کنیم و قدر آن را بدانیم. این دستاوردها متعلق به همه ما است. خدا نگهدار شما باد.
گفتگوی ما را با آقای دکتر مریدی ملاحظه کردید. درج این مصاحبه به منظور آگاهی بیشتر جامعه ایرانیان تورنتو با دیدگاهها، خط مشیها و برنامههای حزب لیبرال و تفکرات و فعالیتهای دکتر مریدی نماینده منطقه ریچموندهیل در پارلمان انتاریو، صورت گرفته است. ما امانتدار و انتقالدهنده صادق این حرفها و گفتگو هستیم تا جامعه ایرانی با شناخت کامل در انتخابات شرکت کند و افراد و کاندیدهای مناسب را که منافع جمعی کامیونیتی ما را بر منافع فردی خود و اطرافیانش ترجیح میدهد انتخاب کنند. به همین منظور و برای مقایسه و شناخت دیدگاههای دیگر احزاب و کاندیدها، در هفتههای آتی با سایر افراد از احزاب دیگر به گفتگو مینشینیم و شما را با دیدگاههای مختلف آشنا میکنیم تا با دید روشن و آگاه در انتخابات استان انتاریو مشارکت کنید.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, آوریل 18, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو