متاسفانه در برخی خانوادهها حریمی آغشته از "ترس و احترام"، فاصلهی والدین و فرزندان را در بر میگیرد
با من که تماس گرفت صحبت از شرایط سختی که در کشور غریب دست تنها دارد میکرد.
از اینکه علی رقم تمام مشکلاتی که دارد دختر12 سالهاش هم بسیار بیتربیت و حاضرجواب شده. منظورش را از بیتربیتی پرسیدم، به نظر من تربیت برای هرکس مفهوم و تعبیر خاص خودش را دارد. گفت احترام به بزرگتر سرش نمیشه، و جواب من را با حرفهای درشت و گستاخانه میده. با اینکه هم من و هم پدرش هردو تحصیلکرده هستیم ولی نمیدونم چرا این بچه اینطوری بار اومده.
حتما برای شما هم پیش آمده که تا حالا بیشتر از صد مرتبه به فرزندت تذکر بدهی و او عین خیالش نباشد؟ تا حالا شده احساس کنی به عنوان یک پدر یا مادر اصلاً دیده نمیشوی؟ تا حدی خودت را در تربیت فرزندت، شکست خورده احساس کنی؟ باید نا امیدتان کنم، دلیل تمام این مشکلات شما هستید. اصولا مطلبی به نام فرزند بیتربیت نداریم، فرزند آئینه رفتار پدر و مادر است. باهم نگاهی به انواع خانواده و انواع فرزندی که تحویل جامعه میشود داشته باشیم.
خانواده سهلگیری هستند که اجازهی هر کاری را به فرزندشان میدهند و آنها را در محدودیت خیلی کمی قرار میدهند. حاصل تربیت این نوع خانوادهها، افراد ناسازگاری هستند که قابلیت اجتماعی خیلی کمی دارند، احترام به دیگران را نیاموختهاند، بسیار خودرأی و یک دنده هستند و بر رفتار خود کنترل ندارند.این نوع تربیت، نابهنجارترین سبک فرزند پروری است. والدین در مقابل خواستههای فرزندانشان "نه" نمیگویند. این بدان علت این نیست که خواستار آزادی و تجربه آموزی فرزندانشان هستند، بلکه به خاطر سستی اراده و ضعف در اقتدارشان میباشد. این خانوادهها از لجبازی، اصرار زیاد و غرغر کردن بچههایشان میترسند.
یا در مقابل خانواده ای که در امر فرزند پروری، دارای سبک مستبدانهای است که شعار "این است و جز این نیست" را سرلوحهی خود قرار میدهند. فرزندان این سبک، افرادی هستند که مدام خود را با دیگران مقایسه میکنند. در وجود این افراد، ابتکار و خلاقیت کور شده است. والدین در این سبک، مدام در تلاشاند تا قدرت و تسلط خود را حفظ کنند و هیچگاه با فرزندان خود مشورت نمیکنند. در کل میتوان گفت: این روش، عبارت است از "محدود کردن، تنبیه کردن، دستور دادن، بها دادن به کار و تلاش نه خلاقیت و فکر، حداقل مبادلهی کلامی و کنترل". جالب است بدانید تربیتشدگان این سبک، معمولاً مورد قبول جامعه هستند و اکثریت آنها از انحرافات اخلاقی به دورند. میتوان گفت تربیت در این نوع سبک، 40 تا 50 درصد تأثیرگذار است. ولی چرا؟ واضح است: زندگی با همراهیِ مدام زور و ترس و تنبیه. دست قدرتمندی که اجازهی بالا آوردن سر را نمیدهد. سری که حق ندارد دو قدم آن طرفتر را ببیند و تجربه کند و خلاق شود و …
اما داریم خانوادههای بی بند و باری که به زندگی خودشان اهمیت بیشتری میدهند. اینان در امور فرزندان دخالت نمیکنند. والدین در این سبک، در پی خوشگذرانی خود هستند و فرزندانشان را با کیفی پر از پول رها کردهاند. این فرزندان به راحتی به مکانهای پرخطر اخلاقی رفت و آمد میکنند و هیچ راهنما و دلسوزی ندارند. حاصل تربیت این نوع سبک را میتوان اینگونه برشمرد: خویشتنداری کم، کنار نیامدن با مسئلهی استقلال، قابلیت اجتماعی کم.
متاسفانه در برخی خانوادهها حریمی آغشته از "ترس و احترام"، فاصلهی والدین و فرزندان را در بر میگیرد. این شیوهی تربیت در جامعهی امروزی که روند تربیت لطیف شده است و از "ترس" خبری نیست، کاربردی ندارد. این روزها عصر منطق و دلیل است این روزها بچهها یاد گرفتهاند به جای "چشم" بگویند: "چرا".
نگارنده به هیچ وجه منکر دلیل و منطق و شک و سوال نیست، بلکه مدعی است که هیچ چیز را نباید چشم و گوش بسته پذیرفت؛ ولی این را به خوبی میداند که اغلب والدین خیر و صلاح فرزندشان را میخواهند ولی بدون دلیل حاضر به پذیرش نیستند.
و دست آخر در اغلب این خانوادهها رفاه مطلق حکمفرما نیست. اینان معتقدند فرزندشان باید سیراب از محبت باشد، ولی لزومی ندارد که از امکانات هم سیراب گردد؛ زیرا آشنایی با سختیها و راه مقابله با آنها را عامل پیشرفت فرزندشان میدانند. والدین قاطع و صمیمی در این خانوادهها، سکّان کشتی زندگی را در طوفان حوادث به دست میگیرند، مدبرانه تدبیر میکنند، قاطعانه تصمیم میگیرند و پشتوانهی محکمی میگردند برای اهالی خانه؛ الگوی مقتدری میشوند برای فرزندان و مایهی افتخار و مباهات خانه. شور و مشورت واقعی در این نوع خانواده به چشم میخورد. اگر والدین اظهارنظری میکنند، با اقامهی برهان و دلیل آن را پشتیبانی میکنند، تا فرزندان آنرا با میل و رغبت بپذیرند
اینگونه است که کودک پرورش میابد نه عنوان یک بله قربانگو تحویل جامعه میشود و نه بر عکس با رفتار بیمارگونه و پرخاشگر، اصول رفتاری را زیر پا میگذارد. کودک پرورش یافته حد و حدود رفتار خود را میشناسد، خوب را از بد و خیر را از شر تشخیص میدهد. کودک پرورش یافته همان کودک مردم است که همیشه سرکوفت رفتارهای خوبش را به فرزندمان میزنیم غافل از اینکه تنها ما والدین مستحق سرَزنش و مقایسه هستیم.
از اینکه علی رقم تمام مشکلاتی که دارد دختر12 سالهاش هم بسیار بیتربیت و حاضرجواب شده. منظورش را از بیتربیتی پرسیدم، به نظر من تربیت برای هرکس مفهوم و تعبیر خاص خودش را دارد. گفت احترام به بزرگتر سرش نمیشه، و جواب من را با حرفهای درشت و گستاخانه میده. با اینکه هم من و هم پدرش هردو تحصیلکرده هستیم ولی نمیدونم چرا این بچه اینطوری بار اومده.
حتما برای شما هم پیش آمده که تا حالا بیشتر از صد مرتبه به فرزندت تذکر بدهی و او عین خیالش نباشد؟ تا حالا شده احساس کنی به عنوان یک پدر یا مادر اصلاً دیده نمیشوی؟ تا حدی خودت را در تربیت فرزندت، شکست خورده احساس کنی؟ باید نا امیدتان کنم، دلیل تمام این مشکلات شما هستید. اصولا مطلبی به نام فرزند بیتربیت نداریم، فرزند آئینه رفتار پدر و مادر است. باهم نگاهی به انواع خانواده و انواع فرزندی که تحویل جامعه میشود داشته باشیم.
خانواده سهلگیری هستند که اجازهی هر کاری را به فرزندشان میدهند و آنها را در محدودیت خیلی کمی قرار میدهند. حاصل تربیت این نوع خانوادهها، افراد ناسازگاری هستند که قابلیت اجتماعی خیلی کمی دارند، احترام به دیگران را نیاموختهاند، بسیار خودرأی و یک دنده هستند و بر رفتار خود کنترل ندارند.این نوع تربیت، نابهنجارترین سبک فرزند پروری است. والدین در مقابل خواستههای فرزندانشان "نه" نمیگویند. این بدان علت این نیست که خواستار آزادی و تجربه آموزی فرزندانشان هستند، بلکه به خاطر سستی اراده و ضعف در اقتدارشان میباشد. این خانوادهها از لجبازی، اصرار زیاد و غرغر کردن بچههایشان میترسند.
یا در مقابل خانواده ای که در امر فرزند پروری، دارای سبک مستبدانهای است که شعار "این است و جز این نیست" را سرلوحهی خود قرار میدهند. فرزندان این سبک، افرادی هستند که مدام خود را با دیگران مقایسه میکنند. در وجود این افراد، ابتکار و خلاقیت کور شده است. والدین در این سبک، مدام در تلاشاند تا قدرت و تسلط خود را حفظ کنند و هیچگاه با فرزندان خود مشورت نمیکنند. در کل میتوان گفت: این روش، عبارت است از "محدود کردن، تنبیه کردن، دستور دادن، بها دادن به کار و تلاش نه خلاقیت و فکر، حداقل مبادلهی کلامی و کنترل". جالب است بدانید تربیتشدگان این سبک، معمولاً مورد قبول جامعه هستند و اکثریت آنها از انحرافات اخلاقی به دورند. میتوان گفت تربیت در این نوع سبک، 40 تا 50 درصد تأثیرگذار است. ولی چرا؟ واضح است: زندگی با همراهیِ مدام زور و ترس و تنبیه. دست قدرتمندی که اجازهی بالا آوردن سر را نمیدهد. سری که حق ندارد دو قدم آن طرفتر را ببیند و تجربه کند و خلاق شود و …
اما داریم خانوادههای بی بند و باری که به زندگی خودشان اهمیت بیشتری میدهند. اینان در امور فرزندان دخالت نمیکنند. والدین در این سبک، در پی خوشگذرانی خود هستند و فرزندانشان را با کیفی پر از پول رها کردهاند. این فرزندان به راحتی به مکانهای پرخطر اخلاقی رفت و آمد میکنند و هیچ راهنما و دلسوزی ندارند. حاصل تربیت این نوع سبک را میتوان اینگونه برشمرد: خویشتنداری کم، کنار نیامدن با مسئلهی استقلال، قابلیت اجتماعی کم.
متاسفانه در برخی خانوادهها حریمی آغشته از "ترس و احترام"، فاصلهی والدین و فرزندان را در بر میگیرد. این شیوهی تربیت در جامعهی امروزی که روند تربیت لطیف شده است و از "ترس" خبری نیست، کاربردی ندارد. این روزها عصر منطق و دلیل است این روزها بچهها یاد گرفتهاند به جای "چشم" بگویند: "چرا".
نگارنده به هیچ وجه منکر دلیل و منطق و شک و سوال نیست، بلکه مدعی است که هیچ چیز را نباید چشم و گوش بسته پذیرفت؛ ولی این را به خوبی میداند که اغلب والدین خیر و صلاح فرزندشان را میخواهند ولی بدون دلیل حاضر به پذیرش نیستند.
و دست آخر در اغلب این خانوادهها رفاه مطلق حکمفرما نیست. اینان معتقدند فرزندشان باید سیراب از محبت باشد، ولی لزومی ندارد که از امکانات هم سیراب گردد؛ زیرا آشنایی با سختیها و راه مقابله با آنها را عامل پیشرفت فرزندشان میدانند. والدین قاطع و صمیمی در این خانوادهها، سکّان کشتی زندگی را در طوفان حوادث به دست میگیرند، مدبرانه تدبیر میکنند، قاطعانه تصمیم میگیرند و پشتوانهی محکمی میگردند برای اهالی خانه؛ الگوی مقتدری میشوند برای فرزندان و مایهی افتخار و مباهات خانه. شور و مشورت واقعی در این نوع خانواده به چشم میخورد. اگر والدین اظهارنظری میکنند، با اقامهی برهان و دلیل آن را پشتیبانی میکنند، تا فرزندان آنرا با میل و رغبت بپذیرند
اینگونه است که کودک پرورش میابد نه عنوان یک بله قربانگو تحویل جامعه میشود و نه بر عکس با رفتار بیمارگونه و پرخاشگر، اصول رفتاری را زیر پا میگذارد. کودک پرورش یافته حد و حدود رفتار خود را میشناسد، خوب را از بد و خیر را از شر تشخیص میدهد. کودک پرورش یافته همان کودک مردم است که همیشه سرکوفت رفتارهای خوبش را به فرزندمان میزنیم غافل از اینکه تنها ما والدین مستحق سرَزنش و مقایسه هستیم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, September 4, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو