شب یلداهایی که در ایران خونهی بابا و مامان زیر کرسی مینشستیم
شب یلدا برای هر یک از ما خاطرهای دارد. بیشترین آنها برمیگردد به سالهای گذشته و البته برخی شادترین یلدای زندگیشان را در همین سالهای اخیر تجربه کردند. نوشته زیر، خاطرات تلخ و شیرین تعدادی از هموطنان ما در چنین شبی است که با رسوم زیبای شهرهای گوناگون همراه شده. شما را دعوت میکنیم تا دقایقی با یادآوری شب یلدای سی و دو همشهریمان در پاسخ به سوالات زیر همراه شوید، شاید برخی از آنها تکرار آنچه باشد که شما قبلا تجربهاش کردید، پیشاپیش از همه این عزیزان که با مهربانی پاسخ این سوالات را دادند متشکریم.
- کدامیک از شبهای چله در عمرتان، براتون خاطرهانگیزتر بوده؟
- اهل کدام شهر ایران هستید و آیا در آن شهر آداب و رسوم خاصی برای شب یلدا هست؟
- حدس میزنید به غیر از ایران در چه کشورهایی شب یلدا را جشن میگیرند؟
در انتهای پاسخ هر یک از این عزیزان برای اینکه لبخندی به چهرهشان بیاوریم و تشکری کرده باشیم برایشان تفالی به حافظ زدیم و دو خط اول آن فال را زیر مطلبشان اضافه کردیم.
رضا فرهمند
- خاطرهانگیزترین شبهای یلدا برای من مانند بسیاری، آنهایی است که در کودکی تجربه کردم، بویژه وقتی سفره یلدا را روی کرسی میچیدند. بیرون برف و سرما بود اما تنمان با گرمای مطبوع کرسی گرم و دلمان با شادی کانون خانواده گرم بود. معمولا عمویم که کوچکتر از پدرم بود با خانواده میآمدند و یکجوری باید هم زیر آن کرسی جا میگرفتیم
- من در تهران بدنیا آمدهام اما اصالتا اهل محلات در استان مرکزی هستم.
- فکر میکنم به غیر از ایران در بیشتر کشورهای فارسی زبان دور و بر ایران مثل افغانستان، تاجیکستان، و شاید آذربایجان برگزار شود.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی و صفاتم دادند
نسترن ادیبراد
- خیلی سخته به یاد بیاورم چه شب خاصی خیلی خاطرهانگیز بوده وقتی حدود ۵-۶ ساله بودم شب یلدا دور کرسی مینشستیم. یک سینی مسی بزرگ که اون زمان به جای سفره روی کرسی بود. هندوانه تخمه و انار که مامان دون میکرد خیلی عالی بود، فال حافظ هم بود.
- مطمئن نیستم در چه جاهایی شب یلدا را جشن میگیرند اما فکر کنم افغانستان و کشورهای حاشیه شمالی که فارسی زبان هستند چنین شبی را جشن میگیرند.
- من متولد ملایر هستم. البته بیشتر عمرم خارج از این شهر بودم خیلی چیزی از آداب و رسوم خاص یادم نمیآید. آن زمان خیلی خیلی برف میاومد و کرسی واقعا میچسبید، چون گازکشی نبود. شب یلدا، کرسی، انار آداب و رسوم جدا از بقیه جاها را به یاد ندارم. بعضی شبهای یلدا خونهمادر بزرگم میرفتیم شام میپخت و همون کرسی و انار و هندانه بود. مهمترین بخش این شب، با هم بودن بود.
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
مهدی رضانیا
- هیچ شب خاصی در ذهنم نیست. بین سالهای مهاجرت بهترین شبهای یلدا آنهایی بودند که همهی خانواده دور هم بودند. کم نبودند شبهایی که دست کم یکی از اعضای خانواده درگیر کار یا درس بودهایم. همان شبهای آرام در جمع کوچک خانواده باعث شد همیشه در بین میوهها انار و هندوانه برایم یادآور خانواده باشند چون هیچ شب یلدایی را بدون خوردن آنها نگذراندیم. در شهر ما آباده خوردن این دو میوه و آجیل رسم بود. میدانم که کمتر قومی هستند که اسطوره میلاد در بلندترین شب سال نداشته باشند. فکر کنم کهنتریناش میلاد هورس در مصر ۳۰۰۰ سال پیش باشد و بعد میترا در ایرانشهر، آتیس در یونان، کریشنا در هند، تموز در سوریه، جاوو در نپال، ایندرا در تبت و بسیاری دیگر تا میلادی مسیح.
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
سروش سهرابی
- متاسفانه از سالهای کودکی یا جوانی خاطره خاصی از یلدا ندارم ،شاید مهمترین و برجستهترین یلدا در زندگیام یلدای 4 سال پیش بود که برای اولین بار (و بعد از آن هم تا بحال دیگر تکرار نشده) به مراسم یلدای انجمن پاکسو در اتاوا رفتیم که در واقع دلیل اصلی این بود که همسر غیر ایرانی و دو دختر خردسال خود را ببرم تا آنها با موضوع یلدا و انار و هندوانه آشنا بشوند که برای آنها و خودم هم تا حدودی جالب بود.
- من تهرانی هستم و واقعا نمیدونم آیا تهرانیها رسم خیلی خاصی به جز مهمونی و دورهمی و پرخوری داشته باشند!!!! هاهاهاه
- و باز هم با اعتراف به شرمندگی برای خودم بخاطر کمدانی و نادانی، با آنکه من خودم سه یا چهار سال پیش احتمالا دو مقاله یا پست جداگانه درباره یلدا و فرهنگ انار در ایران در سایت کلمبیران به دو یا سه زبان منتشر کردهام ولی الان یادم نیست در چه کشورهای دیگری یلدا را جشن میگیرند.
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
مونا سهرابی
- تمام آن شب یلداهایی که در ایران خونهی بابا و مامان زیر کرسی مینشستیم و انار و هندوانه میخوردیم و فال حافظ میگرفتیم برام خاطرهانگیز هست، بعد از ازدواج همسرم هم به جمعمان اضافه شد و شب یلدا برامون تار میزد و ما هم همگی آواز میخوندیم و بعد هم هر سال فال حافظ میگرفتیم که امسال بالاخره برنامهی مهاجرت کانادامون که اقدام کرده بودیم درست میشه یا نه و کلی خنده بازار داشتیم بهترین شبهای یلدام بود - من اهل تهران و مشهدم. هرسال کرسی میگذاشتیم و مثل همه انار و هندوانه و آش و آجیل و مسقطی داشتیم و فال حافظ میگرفتیم.
- نمیدونم شاید افغانستان و تاجیکستان چنین شبی را جشن بگیرند.
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست
محمد رحیمیان
- تا زمانی که ایران بودم با خانواده، این شب و ایام را به خوبی برایم یادآور است و از زمانی که به کانادا آمدم تقریبا طی 20 سال گذشته شاید باید بگویم که به نوعی برایم بیشتر مهم و ارزشمند بوده که خصوصا بتونیم این شب و این آیین ایرانی و میترا را برای خودم و دیگر دوستان چه ایرانی و غیر ایرانی با افتخار از شکوه و جلالش بگویم
- من متولد تهران هستم و البته چندی هم در شمال زندگی کردم و تا آنجا که میدانم تمامی فارسی زبانها یلدا را به خوبی پاس میدارند، از جمله افغانستان، کشورهای شمالی ایران نظیر تاجیکستان و گرجستان.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
بهزاد جواهری
- شب یلدایی را که هنگام کودکی و دوران دبستان همگی زیر کرسی مینشستیم و مادر بزرگ عزیزم برایمان قصه میگفت، قصههایی مثل: دختر شاه پریون، نمکی، کدو قلقله زن.
-متولد جنوب تهران محله امیریه هستم و فکر میکنم شب یلدا را در افغانستان و تاجیکستان و احتمالا پاکستان جشن میگیرند.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
صدف غزلباش
- شب یلدایی که برای اولین بار یاری و خانوادهای نبود، شمعی و شرابی برپا کردم و تنهایی با حافظ و شاملو و نامهای به خود نوشتن سر شد. سوز دل زیاد بود اما یک تلفن از ایران دلم را گرم کرد و با دل گرم و لبخندی به لب شرابم را تموم کردم از خدا تشکر کردم و به خواب رفتم. اون شب طولانیترین شب زندگیم بود. به قول رفیقی این نیز بگذرد
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
هنگامه جولایی
- برای من یلدای سال ۲۰۰۳ در کانادا بود، چون تازه چند روز بود که مفتخر به لقب مادر شده بودم. من متولد تهرانم و تا جایی که به خاطر دارم با خانواده دور کرسی کوچکی جمع میشدیم، پدرم انار دون کرده با گلپر توی کاسه برامون میریخت و با هم میخندیدیم و از خاطرات میگفتیم. روحش شاد....
بالابلند عشوه گر نقش باز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده معشوقه باز من
محسن مظفری
- بهترین شب یلدای من سال ۱۳۶۵ گوهردشت کرج منزل پدربزرگم بود. (پدر بابام). من اهل تهرانم، رسم و رسوم قاشقزنی و مهمونی و دورهمی در آنجا رواج داشت. فکر کنم در تاجیکستان هم جشن شب یلدا را بگیرند.
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل
ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز
مهدی رضوی
- خاطرهانگیزترین شبهای چله آن زمانی بود که پدرم در قید حیات بود. من در تهران به دنیا آمدهام و رسوم و آداب همانیست که بیشتر از آن گفتگو میشود این روزها. خوردنیها حتما شامل آجیل شیرین، هندوانه و انار بود. غذا نیز اغلب سبزی پلو با ماهی بود. تفال به حافظ نیز همیشه انجام میشد و خاطرهگویی نیز برای خنده و شادی برقرار بود. ما که در همین شهر تورنتو همه ساله شب یلدا را در جمع خانوادگی تا حد امکان برگزار کردهایم.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
علی دلجومنش
- شبهاى چله هميشه دورهم جمع بوديم و همشون عالى بودهاند، ولى اون سالهايى كه پدر و مادر زنده بودند و سه نسل دور هم جمع مىشدند چيز ديگرى بود.
اهل تهران هستم و یلدای ایرانی با قدمت ۷ هزار ساله اش در کشورهای آسایی میانه مثل تاجیکستان هم برگزار میشود. در این کشور و مخصوصا در تاجیکستان فارسی زبان مردم یلدا را با جمع شدن در دور سفره یلدا برگزار میکنند و از انار، هندوانه، آجیل و تنقلات برای پر کردن سفره استفاده میکنند. دیگر مراسم این شب پختن نان شیرینیهای خوشمزه است که به شکل موجودات زنده هستند. همچنین شب یلدا در پاکستان هم جشن گرفته میشود. پاکستانیها یلدا را با دعا و نیایش میگذرانند. مردان در این شب به حمام زمستانی میروند اما حمام این شب با حمامهای معمولی فرق دارد! این حمام باید ایستاده باشد و از صبح تا بعدازظهر آخرین روز پاییز انجام شود. اما نکته جالب این حمام این است که مردان حتما باید در هنگامی که روی سرشان آب میریزند یک تکه نان هم در دستشان باشد. بعد از حمام جشن شروع میشود.
شب یلدا در افغانستان در افغانستان هم جشن یلدا تقربیا مثل ایران است.
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
آریا علوی
- شب یلدای سال ۲۰۰۹ که در دانشگاه ویکتوریا برگزار شد برایم بسیار بیاد ماندنی بود. چون در انتهای آن شب، تعداد زیادی غذا با کمک مالی حاضرین خریداری شد و در بین بیخانمانان شهر ویکتوریا تقسیم شد که به نوعی شادی شب یلدا با بیخانمانان تقسیم شد. اهل تهران هستم و رسوم خاصی به غیر از رسوم رایج شب یلدا ندیدم و فکر میکنم در افغانستان و پاکستان شب یلدا جشن گرفته میشود.
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
کیومرث برقی
- به یاد دارم شب يلدا با انار و هندوانه برگزار میشد واغلب هندوانههای در انبار مانده يا ديگر طعم هندوانه را نمیداد و يا قابل خوردن نبود. هميشه فكر میكردم چند شب يلدای ديگر را خواهيم ديد و آيا در سال بعد هم حاضرين سلامت و زنده هستند؟ بیعلت غصهدار نبودنشان ميشدم و حال كه ميبينم خود آخرين نفر از حاضران آن شبها هستم.
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل میزنم این کار کی کنم
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم
محکمه اجتماعی
- یکی از دوستان قدیمی پدرم دو سال پیش تصمیم گرفت که تا زنده است شب یلدا خانه آنها باشیم. ما هم شب یلدا خانه آنها بودیم. امسال هم چون مادر من بزرگترین فرزند حاضر در خانواده است دایی و دختر دایی و.... را دعوت کرد. ما اهل تهران هستیم. آجیل و انار و هندوانه شب یلدا میخوریم فال حافظ میگیریم، شام هم آش انار یا رشته میخوریم.
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
ژاله دانشور
- خاطره خوش من از شب يلدايى در خانه دوستى در قمصر كاشان، به ديدن دوستى رفته بودم، در خانهى اجداديش، قديمى و بسيار زيبا، شب يلدا در اتاق كوچكى از خانه كرسى گذاشته بودند، و روى كرسى هم پر بود از آجيل و ميوههاى رنگارنگ و انار دانه شده و..... توى اتاق دو طاقچه كوچک بود و توى هر دو طاقچه پر بود از به، كه از باغ چيده بودند و عطر به اتاق را پر كرده بود، شراب بود و صد البته ديوان حافظ. تا دير وقت بوديم، دوستم اتاقى ديگر را براى خوابم آماده كرده بود، گفتم كه ميخواهم همان جا و زير كرسى بخوابم، از او تعارف و از من اصرار و من پيروز شدم. تا صبح در اتاقى مملو از غزليات حافظ و بوى خوش به خوابيدم و چه خواب خوشى. من هم پيشاپيش يلدا را به شما تبريک ميگويم به اميد روزهاى خوشتر براى همه.
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
ندا بیطرف
- من چند سال هست كه از شب يلدا خاطره خوبی ندارم. پدرم شب يلدا ازدنيا رفت.
اهل تهران هستم و مثل بقيه تهرانیها آجيل شب يلدا و هندوانه و انار از واجبات بود. برای شام هم رشتهپلو با قيصی میخورديم...
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
بنفشه طاهریان
- من يک ساله و نيمه بودم كه خواهركم درست شب يلدا به دنيا آمد. اولين و نزديکترين رفيق تمام عمرم. بعد از آن هر سال شب يلدا و تولد خواهركم در منزل پدرى من با حضور دوستان و اقوام جشن گرفته شده. شبهاى يلدا براى من خاطره تولد اولين رفيق زندگيم هست.
- من اهل تهران هستم. شب يلدا در منزل ما مثل الباقى تهرانىها شب چهل خوراكى است. از ميوه و شيرينى و آجيل تا هندوانه تو سرخ و انار دانه كرده. شب تفال به ديوان خواجه شيراز يا نقل شاهنامه فردوسى و البته اضافه بر رسوم ديگران كيک تولد خواهركم.
- جايى خواندم يلدا با تفاوت در رسم و رسومها و نام در ايران، افغانستان، پاكستان، هندوستان، شمال اروپا، شرق آسيا (چين و ژاپن) جشن گرفته میشود. يلداتون پيشاپيش مبارک.
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
مهناز جباریان
- من اهل تبریزم و همه دوران زندگیام را که خونه پدر و مادر سپری شد لحظات خوش و شب چلههای آن دوران بهترینها و به یادماندنیترینها برایم بود که همه خانواده از بزرگان گرفته تا کوچکترینها دور هم جمع میشدیم و حسابی خوش میگذشت و پدربزرگم حافظ میخواندند. به یاد دارم منزل مادربزرگ دور کرسی مینشستیم و چراغ علاالدین آن سوی اطاق و سماور در کنار مادربزرگ آن طرف کرسی خودنمایی میکرد.
ایکاش میشد به ۴۰ سال قبل برگشت. پیشاپیش یلداتون حسابی مبارک.
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
فرشته نیک خواه
- شب چله سال 2004 برایم از همه خاطره انگیزتر بود چرا که پایان اون شب طولانی بدنیا اومدن دخترم بود
من اهل شهسوار هستم و دقیقا رسم و رسوم آنجا را نمیدانم، ولی عموما شب چله به سبک معمول برگزار میشود. در ضمن فکر میکنم کشورهای فارسی زبان، افغانستان، تاجیکستان هم شب چله را جشن میگیرند.
یلداتون مبارک باشه مهربون.
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو
سپیده شالبافان
- شبهای چله خانه پدری. ما در آپارتمان زندگی میکردیم و شوفاژ داشتیم، چون طبقه دوم بودیم، معمولا یکی دو قسمت از کف اتاق هال ما بعلت عبور لولههای شوفاژ گرم بود. پدرم معمولا دربهای بین اتاقهای پذیرایی و ناهارخوری با هال را میبست تا اتاق هال گرم بماند. نشستن در بین چهارچوب اتاق گرم، کنار خانواده، ظرف ازگیل و خرمالو و کدو حلوایی پخته و آجیل شبچله، خوشترین خاطرات یلدا را برای من بیاد میاورد. مادرم اهل گیلان بود و کدو حلوایی پخته بخاطر همین مهمان یلدای ما بود. فال حافظ میگرفتیم و پدرم با صدای خوش و ادبیات رسایی که داشت، آنرا میخواند و سعی میکرد تعبیر کند. الان میفهمم چقدر سخت هست تعبیر شعر برای عزیزت بکنی، در حالیکه نمیدانی نیت فال چی است.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
پیمانه نیکبخش
- خاطرهانگیزترین شب یلدا برای من شبی است که مادر شدم و پسرم به دنیا آمد، ۲۲ سال پیش.
اهل تهران هستم و مراسم شب یلدا در خانواده ما رسم ویژهای ندارد، یعنی همان مراسم مرسوم در بیشتر خانوادههاست و البته همیشه کیک و مراسم تولد پسرم هم هست.
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
مونا جوانبخت
- بهترین و پر خاطرهترین شبهای یلدا را توی ایران کنار خانواده تجربه کردم. اهل ارومیه هستم استان آذربایجان غربی. شب یلدا همه خانواده دور هم جمع میشوند و البته قدیمترها کرسی میگذاشتند، و مادربزرگ و پدربزرگ و بزرگان فامیل قصههایی که خود در کودکی شنیده بودند را تعریف میکردند، ما با تمام وجود گوش میدادیم و لذت میبردیم. گندم بو داده و انار و باسلوق و کشمش و میلاخ (من اسم فارسیاش را نمیدونم) که از پاییز برای شب یلدا نگهداری شده بود و حتی ترشی خربزه که چقدر خوردنش لذتبخش بود، از خاطرات شیرین شبهای یلدای ایران برای من است. و آخر شب هم بزرگترین هندوانهای که بزرگ خانواده با دقت تمام انتخاب کرده و خریده بود را در یک سینی بزرگ میگذاشتند و به انتخاب همه، شخص مورد نظر با هیجان میان هیاهوی بقیه هندوانه را میبرید و انگار که مهمانی تازه شروع شده.. یادش بخیر.
تا جایی که میدانم یلدا در اکثر کشورهای فارسیزبان و بخشهایی از کشورهای ترکیزبان هم برگزار میشود. در بخشهایی از عراق و سوریه هم این شب را جشن میگیرند.
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
نازنین خلعتبری
- یادم نمیرود شب بیداریهای یلدای کودکی، حافظخوانی و بزرگ شدن بیاجازه. اهل ایرانم اهل همدلی، اهل عاشقی، عشق، تمام آنچه در هیچ تقویمی نیست، تمام این ایرانی بودنم را در شبی طولانی میریزم روی دایره.یلدا که میگویی برایم شب بیداری خندههایم راتداعی میکند. وقتی آمدم ایرانم را به دوش گذاشتم و دراین میان یلدا چه پررنگتر از همیشه در من فریاد میکشید. یلدا فقط هندوانه و انار وآجیل نبود، حافظ نماد خندههایم بود درتمام شبهای دورهمی، وقتی بزرگترین هدفم شد حافظ را بیاشتباه بخوانم. رسم خانهی ما آمدن عمویم بود که حافظ را از بر بود و مرا هر یلدا تا شیرینی شعر میبرد. هنوز هم هر سال این شب زیبا را با عمویم نورالدین هویدا قسمت میکنم وچه شیرین است این رسم همیشگی که هیچوقت میان قلبم تمام نمیشود. هنوز هم یلدا را یک دقیقه بیشتر میخندم چه فرقی میکند اینجا بوی غربت میدهد در تاریکی یلدا و روشنایی خانهام هنوز ایرانی نفس میکشم. یلدایتان خجسته میان تمام خاطرههای ایران و غربت چشمهایت را ببند تا طعم خوش با هم بودن یک خاطره کافیست.
- من فکر میکنم در افغانستان هم شب یلدا را جشن میگیرند.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مهرنوش احمدی
- یلدا یکی از شبهای دلخواه من است.خانوادهی من گیلانیست ولی یلدا را به سبک تهرانیها جشن میگیرد. در سفرهی یلدا از غذاهای آذری تا گیلانی، کرمانی، مشهدی و جنوبی نیز یافت میشود. زمانی که من در ایران بودم در آن شب خانوادهی پرجمعیت ما دور هم جمع میشد، استندآپ کمدینهای خانواده از یک طرف، ترانهخواندنها از طرف دیگر ما را سرگرم میکردند. پدرم هم نهایتاً فال حافظ میخواند و مراسم با رقص و موسیقی پایان مییافت.
ولی شاید یکی از خاطرهانگیزترین شبهای یلدای من زمانی بود که تازه با همسرم، رها آشنا شده بودم. آن شب، شیفت کاری من ساعت دوازده شروع میشد و ساعت کاری همسرم ساعت ده تمام میشد. قبل از تمام شدن کارش به او پیامک دادم که همدیگر را در ایستگاه اگلینتون ملاقات کنیم. مقداری دانهی انار با آجیل را با هم مخلوط کردم، در یک محفظه گذاشتم و با خودم به قرار بردم. در ایستگاه اگلینتون هم را دیدیم و در حالی که با آستینهایمان جلوی صورتمان را برای مقابله با سرما گرفته بودیم به کافهی تیم هورتونز که سمت مقابل ایستگاه قطار قرار داشت رفتیم. فقط بیست دقیقه وقت داشتیم. پس از آن من میرفتم سر کار و رها به خانه برمیگشت. نوشیدنی سفارش دادیم. تا من محفظهی کوچک آجیل را باز کردم، رها به من نگاه کرد، لبخند طولانیای زد و کمی دور چشمش از اشک خیس شد. آن بیست دقیقه یکی از طولانیترین و خاطرهانگیزترین شبهای یلدای من و همسرم بود.
- حدس میزنم کشورهایی که در آنها فرهنگ و سابقهی آیین میترائیزم وجود داشته این شب را جشن میگیرند. چون در این آیین شب یلدا زمانیست که میترا (خدای خورشید/ مهر) به دنیا میآید. ولی به طور دقیق نمیدانم چه کشورهایی که این شب را جشن میگیرند.
بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی
در وهم مینگنجد کاندر تصور عقل
آید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی
مهشید شریعتی
- شب یلدا همچون شبهای دیگرتفاوت خاصی ندارد ولی آنچه که این شب را ویژه میکنه کمتر از یک دقیقه بیشتر بودن از شبهای دیگه است و همین باعث شده که منشا بسیاری از آداب و رسوم و حتی تقویم باشه.
این آیین که توسط داریوش اول یعنی حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح وارد تقدیم ایرانیها شده گفته میشه که پیوندی هم با آیین مسیحیت داره در تولد مسیح که در تقویمهای قبلی به جای ۲۵ در شب ۲۱ دسامبر وارد شده و نمادی هست در نور و روشنی که توسط ایرانیها گرامی داشته میشده. این شب که از پایان روز ۳۰ آذر شروع میشه در چند کشور از جمله ایران افغانستان و تاجیکستان وپاکستان وکشور آذربایجان و قسمتی از ترکیه و همچنین مناطق کردنشین جشن گرفته میشود و البته همینطور در آمریکا و کانادا و بطور کلی در دنیا توسط ایرانیها این مناسبت برگزارمیشود. در ایران این مراسم با شور و حال بیشتری انجام میشود و بروجرد شهری در لرستان که خاطرهی من از آنجاست یکی از این شهرهاست. یکی از رسوم این است که از طرف خانوادهی دامادی که نامزد کرده شب چله برای عروس میبرند که هر چه پر و پیمانتر باشد عروس عزیزتر است و در قدیم این هدایا که شامل آجیل شیرین و گندم شاهدونه و سنجد و میوههای فصل و غیرفصل که البته هر چه قرمزتر، به سمبل نور و آتش نزدیکتر بوده مثل هندوانه و انار بهتر که داخل خوانچه یا طَبق میگذاشتند و چند نفری هم به عنوان طبقکش پشت سر هم حرکت کرده و این هدایا را به خانهی عروس میرساندند. در دوران عقد یکی از خالههایم، خانوادهی داماد پیشنهاد کردند که این رسم مطابق قدیم و با طبقکشی انجام شود و ما که کل فامیل هر شب یلدا در خانهی مادربزرگ جمع میشدیم زیر کرسی نشسته و منتظر رسیدن طبقکشها بودیم که به زودی روی کرسی و دورتا دور اتاق پر شد از انواع به قول معروف اطعمه و اشربه و با آمدن خالهجان و هیات همراه از حمام محل که برایشان قرقشده بود همه شروع به دست زدن و آواز خواندن و خوردن و نوشیدن کردند و مجلس غرق شادی این نوعآوری شده بود و آن شب من با دیدن آن همه کیا و بیا و شمردن طبقها تصمیم گرفتم حتما عروس بشم ویک عده مرا به حمام برده و خدمت نموده بشویند و بعد هم طبق به سر کلی وسایل برایم بفرستند و من هم ناز کنم که خرمالو دوست ندارم بماند که به دلیل مهاجرت این امر میسر نشد اما جا دارد اینجا از شما بپرسم توجه دارید در ایران طول شب چله شهرها متفاوت است؟ ماکو در شمال شرقی کوتاهترین شب یلدا و چابهار در جنوب غربی طولانیترین شب یلدا در ایران را دارند.
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم
آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینهام روی ز آهن چه کنم
محمد ارباب تفتی
- خاطرهانگیزترین شب یلدا برای من در ایران در سن 25 سالگی بود در خانه مادربزرگِ مادری با اکثریت برادرانم و همه فامیل دور و نزدیک دور هم جمع شده بودیم. یاد آن شب به خاطر مادربزرگ و کاسه چینی پر از انار دان شده بود. مادربزرگی که با مهر فراوان و مهر مادرانه با جدا کردن بهترین انارها و دانه کردن آنها چشم براه عزیزانش نشسته بود. پس از آن شب، هیچ شب یلدایی را با حضور این مادربزرگ مهربان تجربه نکردم.
- من اهل شهر قناعت و قنوت و قنات، مروارید کویر، استان زیبای یزد هستم.
این را هم مایلم اضافه کنم که یلدا به نظر من یادآور چهار معنای زیبا: با هم بودن، لبریز از محبت بودن، دوست داشتن همدیگر و آخرین روز پاییز میباشد.
محفلهای شب یلدا تقریبا در همه شهرهای کشورمان یکسان هست با تفاوت اینکه هر استانی غذاهای محلی خاص خود را دارد که معمولا در آن شب تهیه و مورد استفاده قرار میگیرد. در شهر یزد علاوه بر انار دانشده، آشی به نام شولی تهیه میشود.
- تا آنجایی که اطلاع دارم در کشورهای هندوستان، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و جمهوری آذربایجان که به نوعی فرهنگشان مشابه فرهنگ ماست این شب را جشن میگیرند.
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چوجان خویشتن دارم
صفای خلوت خاطر از آن شمع چو گل جویم
فروغ چشم و ماه دل از آن ماه ختن دارم.
محمد سهی
- من فکر کنم امسال بهترین و خاطره انگیزترین شب یلدایمان خواهد بود، چرا که قرار است برای اولین بار بعد از تولد دخترم او را پیش پدربزرگ و مادربزرگش ببرم و آنها او را تا الان ندیده اند و این اولین باری است که او را خواهند دید. من تهرانی شدم ولی آبا و اجداد ما از" سُه" هستند که اسم روستای ماست و از توابع نطنز است.
من آنجا را خودم ندیدم و سنت آنجا رانمیدانم ولی این را حتما " تحفه نطنز"، شنیدهاید که آن در حقیقت یک نوع گلابی است که در تمام جهان فقط در آنجا در میاید و اگر این مثال را شنیده باشید که میگویند طرف مثل تحفه نطنز است، برای این است که در جای دیگری در دنیا مانند ندارد. اهالی آنجا به این گلابی "شاه میوه" میگویند برای اینکه در صحن دربار بوده.
فکر میکنم در تاجیکستان و شاید ارمنستان هم شب یلدا را جشن میگیرند.
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
محمدعلی اختری
- من اهل تاکستان قزوین هستم و شش ساله بودم که از آنجا به تهران رفتیم. الان 85 سالم هست و بنابراین رسوم آنجا به خاطرم نیست. در تهران هم معمولا شب چله دور هم جمع میشدیم. قدیمها پیرمردها برایمان قصه میگفتند الان همه چیز عوض شده و مردم شادی میکنند و جشن میگیرند. شب یلدا آخرین روزی است که خورشید زمان کمی میتابد و از فردای آن روز بلندتر میشود و زمستان رو به انتها میرود و خورشید از نو زایش پیدا میکند.
رسید مژده که ایام غم نخواهدماند
چنین نمانده و چنین نیز نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
خانم افروز
- پارسال اولین شب یلدایی بود که ما تازه به اینجا آمده بودیم و به یک مهمانی دعوت شدیم و برای اولین بار برایم فال حافظ گرفتند و خیلی بهمون خوش گذشت. من اهل شیراز هستم. متاسفانه نمیدونم که آیا آنجا آداب و رسوم خاصی هست یا نه و اگر دست خودم باشه شاید کار خاصی برای این شب نکنم و خیلی مقید برای برگزاری این شب نیستم.
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
پروین ترابی
- تمام شبهای چله در ایران به یک اندازه برای من خاطرهانگیز بودهاند چون مطابق رسم همراه با خواهر و برادرانم و عروس و دامادها در منزل پدری جمع میشدیم و مادرم با انواع میوه و آجیل مخصوص شب یلدا از ما پذیرایی میکرد. من اهل جنوب ایران هستم و مراسم شب یلدا در خوزستان همانند بقیهی شهرهای ایران برگزار میشود، در ضمن حدس میزنم شب یلدا در کشورهای فارسی زبان مثل افغانستان و تاجیکستان هم برگزار میشود.
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
حسن گلسفیدی
- بهترین خاطرات شبهای چله من برمیگردد به ۴۵ سال پیش که در ایران بودم. دورانی که همه نزدیکان از عموها، عمهها و پدربزرگ و مادربزرگ، دور هم مینشستیم و هندوانه را که در توری که از ساقه شالی میبافتند(که به آن گرک،garak)) میگفتند که در طبقه دوم خانه (تالار) آویزان میکردند تا شب چله برسد، میآوردیم و به همراه ازگیل(کونوس) و آب کونوس (از گل را در آب در بطری شیشهای بزرگ برای شب یلدا میگذاشتند)،پرتغال و بارهنگ (بادرنگ) میخوردیم. البته از شما چه پنهان تا چله برسد، خلوتی از آب کونوس که در بطریهای بزرگ شیشهای بود، ناخونک میزدیم. البته میدانستند کی آنرا خورده است، ولی چیزی نمیگفتند، من از روستای گلسفید، نزدیک چمخاله و لنگرود هستم و آنچه گفتم خلاصهای از مراسم محل ما بود. از اینکه چه کشورهای شب یلدا را جشن میگیرند؟ البته کشورهای اطراف ایران که در گستره تمدنی ایران باستان بودند، به نحوی جشن میگیرند، البته چون طولانیترین شب سال است، در کشورهای روسیه، چین، ژاپن هم مراسمی انجام میدهند.
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
- کدامیک از شبهای چله در عمرتان، براتون خاطرهانگیزتر بوده؟
لطفا به عکس تبلیغات زیر توجه کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
- حدس میزنید به غیر از ایران در چه کشورهایی شب یلدا را جشن میگیرند؟
در انتهای پاسخ هر یک از این عزیزان برای اینکه لبخندی به چهرهشان بیاوریم و تشکری کرده باشیم برایشان تفالی به حافظ زدیم و دو خط اول آن فال را زیر مطلبشان اضافه کردیم.
رضا فرهمند
- خاطرهانگیزترین شبهای یلدا برای من مانند بسیاری، آنهایی است که در کودکی تجربه کردم، بویژه وقتی سفره یلدا را روی کرسی میچیدند. بیرون برف و سرما بود اما تنمان با گرمای مطبوع کرسی گرم و دلمان با شادی کانون خانواده گرم بود. معمولا عمویم که کوچکتر از پدرم بود با خانواده میآمدند و یکجوری باید هم زیر آن کرسی جا میگرفتیم
- من در تهران بدنیا آمدهام اما اصالتا اهل محلات در استان مرکزی هستم.
- فکر میکنم به غیر از ایران در بیشتر کشورهای فارسی زبان دور و بر ایران مثل افغانستان، تاجیکستان، و شاید آذربایجان برگزار شود.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی و صفاتم دادند
نسترن ادیبراد
- خیلی سخته به یاد بیاورم چه شب خاصی خیلی خاطرهانگیز بوده وقتی حدود ۵-۶ ساله بودم شب یلدا دور کرسی مینشستیم. یک سینی مسی بزرگ که اون زمان به جای سفره روی کرسی بود. هندوانه تخمه و انار که مامان دون میکرد خیلی عالی بود، فال حافظ هم بود.
- مطمئن نیستم در چه جاهایی شب یلدا را جشن میگیرند اما فکر کنم افغانستان و کشورهای حاشیه شمالی که فارسی زبان هستند چنین شبی را جشن میگیرند.
- من متولد ملایر هستم. البته بیشتر عمرم خارج از این شهر بودم خیلی چیزی از آداب و رسوم خاص یادم نمیآید. آن زمان خیلی خیلی برف میاومد و کرسی واقعا میچسبید، چون گازکشی نبود. شب یلدا، کرسی، انار آداب و رسوم جدا از بقیه جاها را به یاد ندارم. بعضی شبهای یلدا خونهمادر بزرگم میرفتیم شام میپخت و همون کرسی و انار و هندانه بود. مهمترین بخش این شب، با هم بودن بود.
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
مهدی رضانیا
- هیچ شب خاصی در ذهنم نیست. بین سالهای مهاجرت بهترین شبهای یلدا آنهایی بودند که همهی خانواده دور هم بودند. کم نبودند شبهایی که دست کم یکی از اعضای خانواده درگیر کار یا درس بودهایم. همان شبهای آرام در جمع کوچک خانواده باعث شد همیشه در بین میوهها انار و هندوانه برایم یادآور خانواده باشند چون هیچ شب یلدایی را بدون خوردن آنها نگذراندیم. در شهر ما آباده خوردن این دو میوه و آجیل رسم بود. میدانم که کمتر قومی هستند که اسطوره میلاد در بلندترین شب سال نداشته باشند. فکر کنم کهنتریناش میلاد هورس در مصر ۳۰۰۰ سال پیش باشد و بعد میترا در ایرانشهر، آتیس در یونان، کریشنا در هند، تموز در سوریه، جاوو در نپال، ایندرا در تبت و بسیاری دیگر تا میلادی مسیح.
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
سروش سهرابی
- متاسفانه از سالهای کودکی یا جوانی خاطره خاصی از یلدا ندارم ،شاید مهمترین و برجستهترین یلدا در زندگیام یلدای 4 سال پیش بود که برای اولین بار (و بعد از آن هم تا بحال دیگر تکرار نشده) به مراسم یلدای انجمن پاکسو در اتاوا رفتیم که در واقع دلیل اصلی این بود که همسر غیر ایرانی و دو دختر خردسال خود را ببرم تا آنها با موضوع یلدا و انار و هندوانه آشنا بشوند که برای آنها و خودم هم تا حدودی جالب بود.
- من تهرانی هستم و واقعا نمیدونم آیا تهرانیها رسم خیلی خاصی به جز مهمونی و دورهمی و پرخوری داشته باشند!!!! هاهاهاه
- و باز هم با اعتراف به شرمندگی برای خودم بخاطر کمدانی و نادانی، با آنکه من خودم سه یا چهار سال پیش احتمالا دو مقاله یا پست جداگانه درباره یلدا و فرهنگ انار در ایران در سایت کلمبیران به دو یا سه زبان منتشر کردهام ولی الان یادم نیست در چه کشورهای دیگری یلدا را جشن میگیرند.
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
مونا سهرابی
- تمام آن شب یلداهایی که در ایران خونهی بابا و مامان زیر کرسی مینشستیم و انار و هندوانه میخوردیم و فال حافظ میگرفتیم برام خاطرهانگیز هست، بعد از ازدواج همسرم هم به جمعمان اضافه شد و شب یلدا برامون تار میزد و ما هم همگی آواز میخوندیم و بعد هم هر سال فال حافظ میگرفتیم که امسال بالاخره برنامهی مهاجرت کانادامون که اقدام کرده بودیم درست میشه یا نه و کلی خنده بازار داشتیم بهترین شبهای یلدام بود - من اهل تهران و مشهدم. هرسال کرسی میگذاشتیم و مثل همه انار و هندوانه و آش و آجیل و مسقطی داشتیم و فال حافظ میگرفتیم.
- نمیدونم شاید افغانستان و تاجیکستان چنین شبی را جشن بگیرند.
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست
محمد رحیمیان
- تا زمانی که ایران بودم با خانواده، این شب و ایام را به خوبی برایم یادآور است و از زمانی که به کانادا آمدم تقریبا طی 20 سال گذشته شاید باید بگویم که به نوعی برایم بیشتر مهم و ارزشمند بوده که خصوصا بتونیم این شب و این آیین ایرانی و میترا را برای خودم و دیگر دوستان چه ایرانی و غیر ایرانی با افتخار از شکوه و جلالش بگویم
- من متولد تهران هستم و البته چندی هم در شمال زندگی کردم و تا آنجا که میدانم تمامی فارسی زبانها یلدا را به خوبی پاس میدارند، از جمله افغانستان، کشورهای شمالی ایران نظیر تاجیکستان و گرجستان.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
بهزاد جواهری
- شب یلدایی را که هنگام کودکی و دوران دبستان همگی زیر کرسی مینشستیم و مادر بزرگ عزیزم برایمان قصه میگفت، قصههایی مثل: دختر شاه پریون، نمکی، کدو قلقله زن.
-متولد جنوب تهران محله امیریه هستم و فکر میکنم شب یلدا را در افغانستان و تاجیکستان و احتمالا پاکستان جشن میگیرند.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
صدف غزلباش
- شب یلدایی که برای اولین بار یاری و خانوادهای نبود، شمعی و شرابی برپا کردم و تنهایی با حافظ و شاملو و نامهای به خود نوشتن سر شد. سوز دل زیاد بود اما یک تلفن از ایران دلم را گرم کرد و با دل گرم و لبخندی به لب شرابم را تموم کردم از خدا تشکر کردم و به خواب رفتم. اون شب طولانیترین شب زندگیم بود. به قول رفیقی این نیز بگذرد
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
هنگامه جولایی
- برای من یلدای سال ۲۰۰۳ در کانادا بود، چون تازه چند روز بود که مفتخر به لقب مادر شده بودم. من متولد تهرانم و تا جایی که به خاطر دارم با خانواده دور کرسی کوچکی جمع میشدیم، پدرم انار دون کرده با گلپر توی کاسه برامون میریخت و با هم میخندیدیم و از خاطرات میگفتیم. روحش شاد....
بالابلند عشوه گر نقش باز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده معشوقه باز من
محسن مظفری
- بهترین شب یلدای من سال ۱۳۶۵ گوهردشت کرج منزل پدربزرگم بود. (پدر بابام). من اهل تهرانم، رسم و رسوم قاشقزنی و مهمونی و دورهمی در آنجا رواج داشت. فکر کنم در تاجیکستان هم جشن شب یلدا را بگیرند.
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل
ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز
مهدی رضوی
- خاطرهانگیزترین شبهای چله آن زمانی بود که پدرم در قید حیات بود. من در تهران به دنیا آمدهام و رسوم و آداب همانیست که بیشتر از آن گفتگو میشود این روزها. خوردنیها حتما شامل آجیل شیرین، هندوانه و انار بود. غذا نیز اغلب سبزی پلو با ماهی بود. تفال به حافظ نیز همیشه انجام میشد و خاطرهگویی نیز برای خنده و شادی برقرار بود. ما که در همین شهر تورنتو همه ساله شب یلدا را در جمع خانوادگی تا حد امکان برگزار کردهایم.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
علی دلجومنش
- شبهاى چله هميشه دورهم جمع بوديم و همشون عالى بودهاند، ولى اون سالهايى كه پدر و مادر زنده بودند و سه نسل دور هم جمع مىشدند چيز ديگرى بود.
اهل تهران هستم و یلدای ایرانی با قدمت ۷ هزار ساله اش در کشورهای آسایی میانه مثل تاجیکستان هم برگزار میشود. در این کشور و مخصوصا در تاجیکستان فارسی زبان مردم یلدا را با جمع شدن در دور سفره یلدا برگزار میکنند و از انار، هندوانه، آجیل و تنقلات برای پر کردن سفره استفاده میکنند. دیگر مراسم این شب پختن نان شیرینیهای خوشمزه است که به شکل موجودات زنده هستند. همچنین شب یلدا در پاکستان هم جشن گرفته میشود. پاکستانیها یلدا را با دعا و نیایش میگذرانند. مردان در این شب به حمام زمستانی میروند اما حمام این شب با حمامهای معمولی فرق دارد! این حمام باید ایستاده باشد و از صبح تا بعدازظهر آخرین روز پاییز انجام شود. اما نکته جالب این حمام این است که مردان حتما باید در هنگامی که روی سرشان آب میریزند یک تکه نان هم در دستشان باشد. بعد از حمام جشن شروع میشود.
شب یلدا در افغانستان در افغانستان هم جشن یلدا تقربیا مثل ایران است.
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
آریا علوی
- شب یلدای سال ۲۰۰۹ که در دانشگاه ویکتوریا برگزار شد برایم بسیار بیاد ماندنی بود. چون در انتهای آن شب، تعداد زیادی غذا با کمک مالی حاضرین خریداری شد و در بین بیخانمانان شهر ویکتوریا تقسیم شد که به نوعی شادی شب یلدا با بیخانمانان تقسیم شد. اهل تهران هستم و رسوم خاصی به غیر از رسوم رایج شب یلدا ندیدم و فکر میکنم در افغانستان و پاکستان شب یلدا جشن گرفته میشود.
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
کیومرث برقی
- به یاد دارم شب يلدا با انار و هندوانه برگزار میشد واغلب هندوانههای در انبار مانده يا ديگر طعم هندوانه را نمیداد و يا قابل خوردن نبود. هميشه فكر میكردم چند شب يلدای ديگر را خواهيم ديد و آيا در سال بعد هم حاضرين سلامت و زنده هستند؟ بیعلت غصهدار نبودنشان ميشدم و حال كه ميبينم خود آخرين نفر از حاضران آن شبها هستم.
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل میزنم این کار کی کنم
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم
محکمه اجتماعی
- یکی از دوستان قدیمی پدرم دو سال پیش تصمیم گرفت که تا زنده است شب یلدا خانه آنها باشیم. ما هم شب یلدا خانه آنها بودیم. امسال هم چون مادر من بزرگترین فرزند حاضر در خانواده است دایی و دختر دایی و.... را دعوت کرد. ما اهل تهران هستیم. آجیل و انار و هندوانه شب یلدا میخوریم فال حافظ میگیریم، شام هم آش انار یا رشته میخوریم.
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
ژاله دانشور
- خاطره خوش من از شب يلدايى در خانه دوستى در قمصر كاشان، به ديدن دوستى رفته بودم، در خانهى اجداديش، قديمى و بسيار زيبا، شب يلدا در اتاق كوچكى از خانه كرسى گذاشته بودند، و روى كرسى هم پر بود از آجيل و ميوههاى رنگارنگ و انار دانه شده و..... توى اتاق دو طاقچه كوچک بود و توى هر دو طاقچه پر بود از به، كه از باغ چيده بودند و عطر به اتاق را پر كرده بود، شراب بود و صد البته ديوان حافظ. تا دير وقت بوديم، دوستم اتاقى ديگر را براى خوابم آماده كرده بود، گفتم كه ميخواهم همان جا و زير كرسى بخوابم، از او تعارف و از من اصرار و من پيروز شدم. تا صبح در اتاقى مملو از غزليات حافظ و بوى خوش به خوابيدم و چه خواب خوشى. من هم پيشاپيش يلدا را به شما تبريک ميگويم به اميد روزهاى خوشتر براى همه.
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
ندا بیطرف
- من چند سال هست كه از شب يلدا خاطره خوبی ندارم. پدرم شب يلدا ازدنيا رفت.
اهل تهران هستم و مثل بقيه تهرانیها آجيل شب يلدا و هندوانه و انار از واجبات بود. برای شام هم رشتهپلو با قيصی میخورديم...
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
بنفشه طاهریان
- من يک ساله و نيمه بودم كه خواهركم درست شب يلدا به دنيا آمد. اولين و نزديکترين رفيق تمام عمرم. بعد از آن هر سال شب يلدا و تولد خواهركم در منزل پدرى من با حضور دوستان و اقوام جشن گرفته شده. شبهاى يلدا براى من خاطره تولد اولين رفيق زندگيم هست.
- من اهل تهران هستم. شب يلدا در منزل ما مثل الباقى تهرانىها شب چهل خوراكى است. از ميوه و شيرينى و آجيل تا هندوانه تو سرخ و انار دانه كرده. شب تفال به ديوان خواجه شيراز يا نقل شاهنامه فردوسى و البته اضافه بر رسوم ديگران كيک تولد خواهركم.
- جايى خواندم يلدا با تفاوت در رسم و رسومها و نام در ايران، افغانستان، پاكستان، هندوستان، شمال اروپا، شرق آسيا (چين و ژاپن) جشن گرفته میشود. يلداتون پيشاپيش مبارک.
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
مهناز جباریان
- من اهل تبریزم و همه دوران زندگیام را که خونه پدر و مادر سپری شد لحظات خوش و شب چلههای آن دوران بهترینها و به یادماندنیترینها برایم بود که همه خانواده از بزرگان گرفته تا کوچکترینها دور هم جمع میشدیم و حسابی خوش میگذشت و پدربزرگم حافظ میخواندند. به یاد دارم منزل مادربزرگ دور کرسی مینشستیم و چراغ علاالدین آن سوی اطاق و سماور در کنار مادربزرگ آن طرف کرسی خودنمایی میکرد.
ایکاش میشد به ۴۰ سال قبل برگشت. پیشاپیش یلداتون حسابی مبارک.
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
فرشته نیک خواه
- شب چله سال 2004 برایم از همه خاطره انگیزتر بود چرا که پایان اون شب طولانی بدنیا اومدن دخترم بود
من اهل شهسوار هستم و دقیقا رسم و رسوم آنجا را نمیدانم، ولی عموما شب چله به سبک معمول برگزار میشود. در ضمن فکر میکنم کشورهای فارسی زبان، افغانستان، تاجیکستان هم شب چله را جشن میگیرند.
یلداتون مبارک باشه مهربون.
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو
سپیده شالبافان
- شبهای چله خانه پدری. ما در آپارتمان زندگی میکردیم و شوفاژ داشتیم، چون طبقه دوم بودیم، معمولا یکی دو قسمت از کف اتاق هال ما بعلت عبور لولههای شوفاژ گرم بود. پدرم معمولا دربهای بین اتاقهای پذیرایی و ناهارخوری با هال را میبست تا اتاق هال گرم بماند. نشستن در بین چهارچوب اتاق گرم، کنار خانواده، ظرف ازگیل و خرمالو و کدو حلوایی پخته و آجیل شبچله، خوشترین خاطرات یلدا را برای من بیاد میاورد. مادرم اهل گیلان بود و کدو حلوایی پخته بخاطر همین مهمان یلدای ما بود. فال حافظ میگرفتیم و پدرم با صدای خوش و ادبیات رسایی که داشت، آنرا میخواند و سعی میکرد تعبیر کند. الان میفهمم چقدر سخت هست تعبیر شعر برای عزیزت بکنی، در حالیکه نمیدانی نیت فال چی است.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
پیمانه نیکبخش
- خاطرهانگیزترین شب یلدا برای من شبی است که مادر شدم و پسرم به دنیا آمد، ۲۲ سال پیش.
اهل تهران هستم و مراسم شب یلدا در خانواده ما رسم ویژهای ندارد، یعنی همان مراسم مرسوم در بیشتر خانوادههاست و البته همیشه کیک و مراسم تولد پسرم هم هست.
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
مونا جوانبخت
- بهترین و پر خاطرهترین شبهای یلدا را توی ایران کنار خانواده تجربه کردم. اهل ارومیه هستم استان آذربایجان غربی. شب یلدا همه خانواده دور هم جمع میشوند و البته قدیمترها کرسی میگذاشتند، و مادربزرگ و پدربزرگ و بزرگان فامیل قصههایی که خود در کودکی شنیده بودند را تعریف میکردند، ما با تمام وجود گوش میدادیم و لذت میبردیم. گندم بو داده و انار و باسلوق و کشمش و میلاخ (من اسم فارسیاش را نمیدونم) که از پاییز برای شب یلدا نگهداری شده بود و حتی ترشی خربزه که چقدر خوردنش لذتبخش بود، از خاطرات شیرین شبهای یلدای ایران برای من است. و آخر شب هم بزرگترین هندوانهای که بزرگ خانواده با دقت تمام انتخاب کرده و خریده بود را در یک سینی بزرگ میگذاشتند و به انتخاب همه، شخص مورد نظر با هیجان میان هیاهوی بقیه هندوانه را میبرید و انگار که مهمانی تازه شروع شده.. یادش بخیر.
تا جایی که میدانم یلدا در اکثر کشورهای فارسیزبان و بخشهایی از کشورهای ترکیزبان هم برگزار میشود. در بخشهایی از عراق و سوریه هم این شب را جشن میگیرند.
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
نازنین خلعتبری
- یادم نمیرود شب بیداریهای یلدای کودکی، حافظخوانی و بزرگ شدن بیاجازه. اهل ایرانم اهل همدلی، اهل عاشقی، عشق، تمام آنچه در هیچ تقویمی نیست، تمام این ایرانی بودنم را در شبی طولانی میریزم روی دایره.یلدا که میگویی برایم شب بیداری خندههایم راتداعی میکند. وقتی آمدم ایرانم را به دوش گذاشتم و دراین میان یلدا چه پررنگتر از همیشه در من فریاد میکشید. یلدا فقط هندوانه و انار وآجیل نبود، حافظ نماد خندههایم بود درتمام شبهای دورهمی، وقتی بزرگترین هدفم شد حافظ را بیاشتباه بخوانم. رسم خانهی ما آمدن عمویم بود که حافظ را از بر بود و مرا هر یلدا تا شیرینی شعر میبرد. هنوز هم هر سال این شب زیبا را با عمویم نورالدین هویدا قسمت میکنم وچه شیرین است این رسم همیشگی که هیچوقت میان قلبم تمام نمیشود. هنوز هم یلدا را یک دقیقه بیشتر میخندم چه فرقی میکند اینجا بوی غربت میدهد در تاریکی یلدا و روشنایی خانهام هنوز ایرانی نفس میکشم. یلدایتان خجسته میان تمام خاطرههای ایران و غربت چشمهایت را ببند تا طعم خوش با هم بودن یک خاطره کافیست.
- من فکر میکنم در افغانستان هم شب یلدا را جشن میگیرند.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مهرنوش احمدی
- یلدا یکی از شبهای دلخواه من است.خانوادهی من گیلانیست ولی یلدا را به سبک تهرانیها جشن میگیرد. در سفرهی یلدا از غذاهای آذری تا گیلانی، کرمانی، مشهدی و جنوبی نیز یافت میشود. زمانی که من در ایران بودم در آن شب خانوادهی پرجمعیت ما دور هم جمع میشد، استندآپ کمدینهای خانواده از یک طرف، ترانهخواندنها از طرف دیگر ما را سرگرم میکردند. پدرم هم نهایتاً فال حافظ میخواند و مراسم با رقص و موسیقی پایان مییافت.
ولی شاید یکی از خاطرهانگیزترین شبهای یلدای من زمانی بود که تازه با همسرم، رها آشنا شده بودم. آن شب، شیفت کاری من ساعت دوازده شروع میشد و ساعت کاری همسرم ساعت ده تمام میشد. قبل از تمام شدن کارش به او پیامک دادم که همدیگر را در ایستگاه اگلینتون ملاقات کنیم. مقداری دانهی انار با آجیل را با هم مخلوط کردم، در یک محفظه گذاشتم و با خودم به قرار بردم. در ایستگاه اگلینتون هم را دیدیم و در حالی که با آستینهایمان جلوی صورتمان را برای مقابله با سرما گرفته بودیم به کافهی تیم هورتونز که سمت مقابل ایستگاه قطار قرار داشت رفتیم. فقط بیست دقیقه وقت داشتیم. پس از آن من میرفتم سر کار و رها به خانه برمیگشت. نوشیدنی سفارش دادیم. تا من محفظهی کوچک آجیل را باز کردم، رها به من نگاه کرد، لبخند طولانیای زد و کمی دور چشمش از اشک خیس شد. آن بیست دقیقه یکی از طولانیترین و خاطرهانگیزترین شبهای یلدای من و همسرم بود.
- حدس میزنم کشورهایی که در آنها فرهنگ و سابقهی آیین میترائیزم وجود داشته این شب را جشن میگیرند. چون در این آیین شب یلدا زمانیست که میترا (خدای خورشید/ مهر) به دنیا میآید. ولی به طور دقیق نمیدانم چه کشورهایی که این شب را جشن میگیرند.
بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی
در وهم مینگنجد کاندر تصور عقل
آید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی
مهشید شریعتی
- شب یلدا همچون شبهای دیگرتفاوت خاصی ندارد ولی آنچه که این شب را ویژه میکنه کمتر از یک دقیقه بیشتر بودن از شبهای دیگه است و همین باعث شده که منشا بسیاری از آداب و رسوم و حتی تقویم باشه.
این آیین که توسط داریوش اول یعنی حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح وارد تقدیم ایرانیها شده گفته میشه که پیوندی هم با آیین مسیحیت داره در تولد مسیح که در تقویمهای قبلی به جای ۲۵ در شب ۲۱ دسامبر وارد شده و نمادی هست در نور و روشنی که توسط ایرانیها گرامی داشته میشده. این شب که از پایان روز ۳۰ آذر شروع میشه در چند کشور از جمله ایران افغانستان و تاجیکستان وپاکستان وکشور آذربایجان و قسمتی از ترکیه و همچنین مناطق کردنشین جشن گرفته میشود و البته همینطور در آمریکا و کانادا و بطور کلی در دنیا توسط ایرانیها این مناسبت برگزارمیشود. در ایران این مراسم با شور و حال بیشتری انجام میشود و بروجرد شهری در لرستان که خاطرهی من از آنجاست یکی از این شهرهاست. یکی از رسوم این است که از طرف خانوادهی دامادی که نامزد کرده شب چله برای عروس میبرند که هر چه پر و پیمانتر باشد عروس عزیزتر است و در قدیم این هدایا که شامل آجیل شیرین و گندم شاهدونه و سنجد و میوههای فصل و غیرفصل که البته هر چه قرمزتر، به سمبل نور و آتش نزدیکتر بوده مثل هندوانه و انار بهتر که داخل خوانچه یا طَبق میگذاشتند و چند نفری هم به عنوان طبقکش پشت سر هم حرکت کرده و این هدایا را به خانهی عروس میرساندند. در دوران عقد یکی از خالههایم، خانوادهی داماد پیشنهاد کردند که این رسم مطابق قدیم و با طبقکشی انجام شود و ما که کل فامیل هر شب یلدا در خانهی مادربزرگ جمع میشدیم زیر کرسی نشسته و منتظر رسیدن طبقکشها بودیم که به زودی روی کرسی و دورتا دور اتاق پر شد از انواع به قول معروف اطعمه و اشربه و با آمدن خالهجان و هیات همراه از حمام محل که برایشان قرقشده بود همه شروع به دست زدن و آواز خواندن و خوردن و نوشیدن کردند و مجلس غرق شادی این نوعآوری شده بود و آن شب من با دیدن آن همه کیا و بیا و شمردن طبقها تصمیم گرفتم حتما عروس بشم ویک عده مرا به حمام برده و خدمت نموده بشویند و بعد هم طبق به سر کلی وسایل برایم بفرستند و من هم ناز کنم که خرمالو دوست ندارم بماند که به دلیل مهاجرت این امر میسر نشد اما جا دارد اینجا از شما بپرسم توجه دارید در ایران طول شب چله شهرها متفاوت است؟ ماکو در شمال شرقی کوتاهترین شب یلدا و چابهار در جنوب غربی طولانیترین شب یلدا در ایران را دارند.
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم
آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینهام روی ز آهن چه کنم
محمد ارباب تفتی
- خاطرهانگیزترین شب یلدا برای من در ایران در سن 25 سالگی بود در خانه مادربزرگِ مادری با اکثریت برادرانم و همه فامیل دور و نزدیک دور هم جمع شده بودیم. یاد آن شب به خاطر مادربزرگ و کاسه چینی پر از انار دان شده بود. مادربزرگی که با مهر فراوان و مهر مادرانه با جدا کردن بهترین انارها و دانه کردن آنها چشم براه عزیزانش نشسته بود. پس از آن شب، هیچ شب یلدایی را با حضور این مادربزرگ مهربان تجربه نکردم.
- من اهل شهر قناعت و قنوت و قنات، مروارید کویر، استان زیبای یزد هستم.
این را هم مایلم اضافه کنم که یلدا به نظر من یادآور چهار معنای زیبا: با هم بودن، لبریز از محبت بودن، دوست داشتن همدیگر و آخرین روز پاییز میباشد.
محفلهای شب یلدا تقریبا در همه شهرهای کشورمان یکسان هست با تفاوت اینکه هر استانی غذاهای محلی خاص خود را دارد که معمولا در آن شب تهیه و مورد استفاده قرار میگیرد. در شهر یزد علاوه بر انار دانشده، آشی به نام شولی تهیه میشود.
- تا آنجایی که اطلاع دارم در کشورهای هندوستان، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و جمهوری آذربایجان که به نوعی فرهنگشان مشابه فرهنگ ماست این شب را جشن میگیرند.
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چوجان خویشتن دارم
صفای خلوت خاطر از آن شمع چو گل جویم
فروغ چشم و ماه دل از آن ماه ختن دارم.
محمد سهی
- من فکر کنم امسال بهترین و خاطره انگیزترین شب یلدایمان خواهد بود، چرا که قرار است برای اولین بار بعد از تولد دخترم او را پیش پدربزرگ و مادربزرگش ببرم و آنها او را تا الان ندیده اند و این اولین باری است که او را خواهند دید. من تهرانی شدم ولی آبا و اجداد ما از" سُه" هستند که اسم روستای ماست و از توابع نطنز است.
من آنجا را خودم ندیدم و سنت آنجا رانمیدانم ولی این را حتما " تحفه نطنز"، شنیدهاید که آن در حقیقت یک نوع گلابی است که در تمام جهان فقط در آنجا در میاید و اگر این مثال را شنیده باشید که میگویند طرف مثل تحفه نطنز است، برای این است که در جای دیگری در دنیا مانند ندارد. اهالی آنجا به این گلابی "شاه میوه" میگویند برای اینکه در صحن دربار بوده.
فکر میکنم در تاجیکستان و شاید ارمنستان هم شب یلدا را جشن میگیرند.
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
محمدعلی اختری
- من اهل تاکستان قزوین هستم و شش ساله بودم که از آنجا به تهران رفتیم. الان 85 سالم هست و بنابراین رسوم آنجا به خاطرم نیست. در تهران هم معمولا شب چله دور هم جمع میشدیم. قدیمها پیرمردها برایمان قصه میگفتند الان همه چیز عوض شده و مردم شادی میکنند و جشن میگیرند. شب یلدا آخرین روزی است که خورشید زمان کمی میتابد و از فردای آن روز بلندتر میشود و زمستان رو به انتها میرود و خورشید از نو زایش پیدا میکند.
رسید مژده که ایام غم نخواهدماند
چنین نمانده و چنین نیز نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
خانم افروز
- پارسال اولین شب یلدایی بود که ما تازه به اینجا آمده بودیم و به یک مهمانی دعوت شدیم و برای اولین بار برایم فال حافظ گرفتند و خیلی بهمون خوش گذشت. من اهل شیراز هستم. متاسفانه نمیدونم که آیا آنجا آداب و رسوم خاصی هست یا نه و اگر دست خودم باشه شاید کار خاصی برای این شب نکنم و خیلی مقید برای برگزاری این شب نیستم.
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
پروین ترابی
- تمام شبهای چله در ایران به یک اندازه برای من خاطرهانگیز بودهاند چون مطابق رسم همراه با خواهر و برادرانم و عروس و دامادها در منزل پدری جمع میشدیم و مادرم با انواع میوه و آجیل مخصوص شب یلدا از ما پذیرایی میکرد. من اهل جنوب ایران هستم و مراسم شب یلدا در خوزستان همانند بقیهی شهرهای ایران برگزار میشود، در ضمن حدس میزنم شب یلدا در کشورهای فارسی زبان مثل افغانستان و تاجیکستان هم برگزار میشود.
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
حسن گلسفیدی
- بهترین خاطرات شبهای چله من برمیگردد به ۴۵ سال پیش که در ایران بودم. دورانی که همه نزدیکان از عموها، عمهها و پدربزرگ و مادربزرگ، دور هم مینشستیم و هندوانه را که در توری که از ساقه شالی میبافتند(که به آن گرک،garak)) میگفتند که در طبقه دوم خانه (تالار) آویزان میکردند تا شب چله برسد، میآوردیم و به همراه ازگیل(کونوس) و آب کونوس (از گل را در آب در بطری شیشهای بزرگ برای شب یلدا میگذاشتند)،پرتغال و بارهنگ (بادرنگ) میخوردیم. البته از شما چه پنهان تا چله برسد، خلوتی از آب کونوس که در بطریهای بزرگ شیشهای بود، ناخونک میزدیم. البته میدانستند کی آنرا خورده است، ولی چیزی نمیگفتند، من از روستای گلسفید، نزدیک چمخاله و لنگرود هستم و آنچه گفتم خلاصهای از مراسم محل ما بود. از اینکه چه کشورهای شب یلدا را جشن میگیرند؟ البته کشورهای اطراف ایران که در گستره تمدنی ایران باستان بودند، به نحوی جشن میگیرند، البته چون طولانیترین شب سال است، در کشورهای روسیه، چین، ژاپن هم مراسمی انجام میدهند.
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, دسامبر 18, 2019 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو