روانشناسی- 1076
برای کودکان آسان نیست که مثل بزرگسالان با عواطف و احساسات خود کنار بیایند و با آنها مواجه شوند. گرچه آنها باید خواسته‌ها، فرامین و انتظارات بزرگترها را بپذیرند و دم نزنند، لیکن این در خود نگهداشتن خشم و فشارها بعدا به نحوی نامناسب بروز داده خواهند شد. حتما دیده‌اید که بعضی از اولیاء عصبانی و خشن، کودکان به ویژه پسر بچه‌ها را با زور مجبور به کاری می‌نمایند و گاهی اوقات خواسته‌های غیرمنطقی از پسرشان دارند. بچه‌ها با عدم علاقه و از روی اجبار به این خواسته‌ها تن در می‌دهند، اما تجارب تلخ را در ذهن خود حفظ می‌کنند و در زمانیکه توانایی ابراز آنها را داشته باشند با شدت و خشم فراوان آنها را نشان می‌دهند. اولیاء ناگهان متعجب می‌شوند که این چگونه رفتاری است که از فرزندشان سر زده است.
مجددا اشاره می‌کنم که بسیار سخت است که ما یک پسر بچه را طبیعی و نرمال بدانیم و جریانات سفید و سیاه را در رفتار آنها ملاحظه نمائیم. مثلا پسر بچه‌ای که با کف صابون پنجره‌های همسایه را خراب نماید، یا بعضی مواقع چرخ اتومبیلی را پنچر کند و یا ایجاد هر نوع حریق و یا آتش‌سوزی در هر حال اینها غیرطبیعی هستند. یکی از ویژگی‌های جوانی که از آتش زدن اموال مردم لذت می‌برد‌ یک نوع خشم نیرومند است که آنها قادر نیستند به صورت مستقیم آنرا ابراز نمایند.
بنابراین بجای آن نوع خشم عامل Passive-Aggress خود را به کار می‌برند. یعنی خشم پنهانی که از دوران کودکی نتوانسته‌اند ابراز نمایند. سوزاندن و آتش زدن جایی یکنوع پیش‌بینی نیرومند از رفتار جنایی است.
بسیاری از پسر بچه‌ها شوخی می‌کنند و دیگران را می‌خندانند که البته این غیرعادی و غیرطبیعی نیست. اما اگر پسر شما به صورت مداوم جوک‌ها و شوخی‌های همراه با تحقیر دیگران را به کار برد،‌ و یا جوک‌های او باعث آزار دیگران شود این دیگر شوخی طبیعی نیست.
اگر پسری رفتار ممنوعی را مانند سیگار کشیدن در دبستان و دبیرستان انجام دهد و بداند که این کار ممنوع است وگرفتار خواهد شد، بدانید که او مشکل خشم و عصبانیت دارد.
به علاوه شما بسیاری از پسرهایی را که در برابر بزرگترها ایستاده و بی‌ادبی کرده‌اند را دیده‌اید، اما اگر به صورت مداوم در برابر دیگران بایستد و بی‌ادبی کند، باید بدانیم که او مشکل خشم دارد.
بسیاری از پسرها خشم خود را برای اولین بار در یک مسابقه رقابتی نشان می‌دهند. یکی از جنبه‌های رشد روانی اینست که پسر در بازی ببازد و ناراحت نشود. به علاوه مشکل در قبول باخت نیز نشان‌دهنده خشم زیاد و جنگ و ستیز در هنگام ورزش است. یک بازیکن فوتبال می‌تواند فرد دیگری را سخت کتک بزند، البته زدن رقیب به نحوی که به او جراحت و آسیب برساند موضوع دیگری است و اینگونه افراد نیاز به مداوای روانی دارند.
سرزنش کردن رقبا، جنگ و دعوا و در هنگام بازی بی‌احترامی به بازیکنان رقیب از نقطه نظر مربیان نشانه کنترل ضعیف خشم و عصبانیت می‌باشد.
پسرهای خشمگین غالبا از پسرهای دیگر آموزش سخت‌تر می‌بینند. بیشتر تمرین می‌کنند، و این عقیده را ندارند که مسائل دیگری نیز در زندگی وجود دارد. البته آنها نیاز دارند که به جنبه‌های دیگر‌ زندگی مثل بازی با دختران، ماهی‌گیری، درس مدرسه، شطرنج بازی و یا دهها کار دیگر نیز برسند.
وقتی پسر‌بچه‌ها به دوران بلوغ می‌رسند، تجربه عشق، طرد شدن، حسادت، تحقیر و عصبانی شدن را می‌آموزند و این خود بخش لازم برای مهارت‌های هم‌سازی و کنترل کردن رفتارهای آنها است. متاسفانه در آمریکای شمالی که ما در آن زندگی می‌کنیم پسر بچه‌ها و نوجوانانِ بسیاری مردی در زندگی خود نداشته‌اند و بسیاری از آنها حتی نمی‌دانند که پدران آنها چه کسی است و بسیاری از آنها در فقر و نداری زندگی می‌کنند. باور نمایید بعضی از آنها حتی خانه‌هایی دارند که نور برق برای درس خواندن ندارند و بسیاری از آنها باید در نقش یک فرد بزرگسال عمل کنند تا از برادر و خواهران خود نیز نگهداری نمایند. تعدادی از آنها معتاد و یا عامل فروش مواد مخدر می‌شوند و یا روی به فاحشگی می‌آوردند و اغلب خانواده پایداری ندارند. بسیاری از آنها در خانه پدر و مادر بزرگ و یا دوستان زندگی می‌نمایند، بیشتر آنها راهنما و نیز نظم و ترتیب ندارند، برعکس تجربه کتک خوردن و یا تنبیهات دیگر را دارند و زمانیکه شخص بزرگسالی می‌شوند خلق و خوی بدی پیدا می‌کنند. وقتی به دبستان می‌روند و مربیان دبستان می‌کوشند به آنها دیسیپلین یاد بدهند، یاغی می‌شوند و بالاخره مدرسه را در کلاس ده و یا یازده ترک می‌کنند.
بسیاری از آنها به تیراندازی و آسیب رساندن به دیگران به خاطر جبران و تلافی گذشته ناجور خود می‌پردازند.
وضعیت بلوغ و نوجوانی: بسیار سخت است که خشم فراوان دوران نوجوانی را از رشد طبیعی همراه با درد را زمانیکه پسرها به دوران بلوغ می‌رسند جدا نمود. تغییرات مختلف در بدن آنها همچنین نشانه‌های تغییراتی در مغز آنها بوجود می‌آید. این تغییرات به صورت منظم و هماهنگ و یکنواخت بوجود نمی‌آیند. صدای پسرها ممکن است خیلی زودتر از رشد موهای بدن و یا رشد عضلات بزرگسالان تغییر کند. به علاوه تمایل پسرها برای مستقل شدن ممکن است زودتر از توانایی عاشق شدن آنها بوجود آید. شعله آتش جنسی آنها ممکن است زودتر از توانایی آنها در نشان دادن انجام کارها به صورت مسئولانه بوجود آید. احساسات جوانی پیش از توانایی به کار بردن آن احساسات بوجود می‌آیند.
تجربه عشق، طرد شدن، حسادت، تحقیر و خشمگین شدن همه در سنین بلوغ تشدید می‌شوند، زیرا تا حدودی هنوز مهارت‌های انطباق و رفتارهای کنترل شده در آنها بوجود نیامده است. اگر کنترل روان‌شناختی هنوز در آنها خوب رشد نکرده باشد پسر به سرعت به طرف آسیب‌پذیری می‌رود.
حال باید پرسید زمانیکه پسر به درجه آسیب‌پذیری می‌رسد چه اتفاقی می‌افتد. او ممکن است شخص دیگری را به شدت کتک بزند و یا اصولا او را بکشد و یا به فردی تجاوز نماید، اظهار عشق بی‌موقع نماید، به مقدسات دیگران حمله کند و یا زمانیکه به یکنوع افسردگی دچار شد، خودکشی نماید و یا در هنگام رانندگی تفریحی ماشینی را‌ دزدیده و به شدت به خود و ماشین‌ صدمه بزند و آینده خود را با محکوم شدن در اثر یک جرم از بین ببرد. اکثر جرم‌های سنگین توسط جوانان رخ می‌دهد.
طبق آمار اداره اف‌بی‌آی در آمریکا، مردها 81 درصد در اثر جرم‌های سنگین و جوانان بین 15 تا 30 سال‌ 46 در‌صد دستگیر می‌شوند. واقعا بسیار ناراحت‌کننده است که جوانان آینده خود را با جرمی که مرتکب شده‌اند تباه نمایند.
برای بسیاری از این پسران داستان مانند همدیگر است. بیشتر آنها کسی را نداشته‌اند که نظم و تربیت و راهنمائی‌های سازنده به آنها بدهند، بلکه تجربه کتک خوردن و یا تنبیه شدن، در زمانی‌که اولیا آنها اخلاق درستی نداشته‌اند‌ را دارند. زمانیکه به دبستان و یا دبیرستان می‌روند و مربیان کوشش می‌کنند که به آنها دیسیپلین بدهند، بسیاری یاغی و خرابکار می‌شوند و برخی از آنها به جای دریافت چک و پول به خاطر عمل خود بیشتر به تیراندازی به سوی دیگران و آزار آنها می‌پردازند. مشکل یک فرزند بد را باید در تربیت، وضعیت خانوادگی و گذشته او جستجو کرد.
ادامه دارد...