روانشناسی- 1071
بدون هیچ‌گونه شک و تردید، تاریخچه زندگی فرد و تجارب دوران کودکی او نقش بزرگ و معنا‌داری در زندگی و شکل دادن به شخصیتش دارد. البته عوامل دیگری نیز که حتی بزرگتر و مهمتر از تجارب دوران کودکی است بر کیفیت زندگی و روابط زناشویی تاثیرگذارند. ما شاید به عنوان درمانگر آخرین فردی باشیم که بگوئیم گذشته، گذشته است و خیلی مهم نیست، لیکن در طی زمان از مراجعین خود یاد گرفته‌ایم که بسیاری از آنها سال‌های سپری شده و داستان‌های زندگی کودکی‌شان را بارها تکرار می‌نمایند.
ما اعتقاد داریم که این تجارب قبلی در زندگی فعلی افراد نقش بزرگی دارند. ما می‌توانیم تجارب دوران کودکی اشخاص را تشخیص دهیم و آنها را تشریح نمائیم، ارزش‌یابی کنیم و گذشته را برای باقیمانده عمر تجزیه و تحلیل نمائیم که البته بسیاری از درمانگران این کار را می‌کنند، ما ممکن است داستان‌هایی از گذشته شخص را در درمان به کار بریم یا یک عقیده‌ای را از روی ناچاری به خوشبخت نبودن فرد و خوشحال نبودن او در زندگی توجیه نمائیم. چنین داستان‌سرایی‌ها به خودی خود اثرات بسیار کمی در جریان شکل دادن به آینده فرد خواهد داشت. لیکن یادگیری از تجارب گذشته و قراردادن آن دروس در عمل و تمرین آنها در حال حاضر آن چیزی می‌شود که آینده متفاوتی را برای ما بوجود می‌آورد.
این مراحل و جریانات ما را وادار می‌کند که پرسش‌هایی که در متن اعتقادات خود نگهداشته و پنهان نمود‌ه‌ایم را دوباره احیا و آزمایش نمائیم. این را می‌توان به خوبی در مورد افرادی که سرگردان هستند و ذهن مغشوشی درباره مذهب خود دارند به کار برد و اینکه آیا آنها واقعا مذهبی هستند و یا نیستند.
مغز اغلب کودکان در هر خانواده و هر جامعه‌ای از کودکی با نوعی وایرهای عصبی شکل گرفته است و این معمولا از خواسته‌ها، فشارها و یا کمک‌ها و تشویق و ترغیب والدین بوجود آمده است. اگر افراد در یک دوراهی هستند و می‌خواهند واقعا بپذیرند که فردی مذهبی هستند و یا نیستند، این نقوش در ذهن و سیستم‌های عصبی تشکیل شده در مغز را باید از ابتدا بررسی و تجزیه و تحلیل نمایند و پس از بررسی کامل و جستجوی مناسب به آنچه که پذیرفته است اعتقاد پیدا نمایند و از سردرگمی بیرون آیند.
برگردیم به عنوان مقاله‌. مهم نیست که‌ مثلا چه تعداد دفعات یک زن بیاد آورد که پدرش چقدر نسبت به او آزار و اذیت رسانیده است و او را Abuse کرده است. اما این مهم است که این آزار و اذیت و بدرفتاری باعث شده که او نسبت به تمام مردها بی‌اعتماد و بدبین شود. بنابراین‌ این دسته از خانمها و آقایان روابطشان تغییر نخواهد کرد مگر فرد این مهم را یاد بگیرد و با تجزیه و تحلیل آن موضوعات را برای خود توجیه نماید. اینکه‌ همه مردان احتمالا مثل پدر او نیستند و اغلب آزار‌گر و بدرفتار نمی‌باشند. متاسفانه بسیاری از زن و شوهرها این رفتارها و تجارب دوران کودکی و نوجوانی را با خود حمل می‌کنند و هرگز درصدد تجزیه و تحلیل موقعیت قبلی خود نیستند و در نتیجه حاصل این رفتارها و تجارب مخل و مزاحم را با خود به روابط زناشویی خود می‌برند و به نحوی به همسر خود ارتباط می‌دهند و بارها تکرار می‌کنند که همه مردها همینطور هستند و یا همه زنها فلان صفات زشت را دارند.
شکی نیست که یادآوری تجارب دردناک گذشته، بسیار آزار‌دهنده و ناراحت‌کننده می‌باشد، لیکن برای بهبود و التیام آن روان و زخم‌هایی که فرد در دوران کودکی و نوجوانی به آنها مبتلا شده است و آنها را تحمل نموده است بالاخره باید این تجارب تلخ گذشته را مجددا احیا نماید و با آنها برخورد کند. این البته کافی نیست که فقط تجارب و خاطرات گذشته را بیاد آوریم، بلکه بایستی این درس‌ها را در زندگی‌های فعلی‌مان وارد نمائیم و از نتایج آن یک زندگی بهتری را تشکیل دهیم. برای اینکه در آینده زندگی بهتر‌ و متفاوت‌تری برای خود و فرزندانمان بوجود آوریم که با زندگی دوران کودکی خودمان فرق داشته باشد. معنی آن‌ اینست که هر چه بیشتر درباره گذشته سهم خودمان را در شکست روابط زناشویی بیاد آوریم و از آن تجزیه و تحلیل رفتار مثبت‌تر و بهتری را ایجاد نمائیم و اجرا کنیم. به علاوه با کوشش‌ و دقت فراوان راه‌های مختلف دیگر را تشخیص دهیم. امکان دارد در حال حاضر برای ما و خانواده‌مان بسیار گیج‌کننده‌، ترسناک و مغشوش کننده باشد. البته حالا دیگر ما متوجه خواهیم شد که داریم کم‌کم پیشرفت می‌نمائیم و آن زمانی است که احتیاج به بازگوئی‌های داستان‌های قدیمی و دوران کودکی داریم. زمانیکه ما در مورد مسائل جدید در حال حاضر بحث می‌کنیم، اینها به مراتب در روابط زناشویی ما اثرات موثرتری خواهند داشت. بنابراین با احترام و صبوری ما می‌توانیم فیلم دوران زندگی قبلی خود را کم‌کم و‌ کوتاه‌تر ببینیم تا اینکه احساسات کهنه خود را بتوانیم به سطح خودآگاه بیاوریم و در این مسیر و جریان، نیرو و خردی تازه پیدا خواهیم کرد که بتوانیم انتخاب‌های درستی کرده و زندگی‌هایمان را بهتر کنیم و پیشرفت نمائیم.
زن و شوهرها پس از شنیدن داستان‌ها و تجارب دوران کودکی یکدیگر نباید سوء تعبیر نمایند و مشکلات و مسائل پیشین را به رخ طرف مقابل بکشند و مجال مواجه شدن با آنرا به همسر خود ندهند. آنها باید نسبت به گذشته همسر‌ بسیار حامی و مددکار باشند و مجال دهند تا او بخوبی گذشته خود را ابراز نماید و از دردهای سابق خلاص شود و التیام پیدا کند.