روشنفکرها و اهل کتابها خودشان بیشتر مقصرند که مردم کتابخوان نمیشوند. برای اینکه کتاب بدرد بخور خوب کمتر در اختیار مردم گذاشتهاند
سعید چوبک مدیر انتشارات سرای بامداد در گفتگو با ایران استار:
سرای بامداد، میعادگاه عاشقان کتاب
حسن گل محمدی: آیا تا کنون به دنیای پر از لذت کتاب و مطالعه فکر کردهاید؟ چند ساعت در روز یا در هفته مطالعه میکنید؟ به چه کتابهایی علاقمندید؟ اینها سوالاتی است که نشان میدهد شما از لحاظ تفکر و اندیشه در کجا قرار دارید. مطالعه برای ما در هر زمان و هر مکانی لازم است. بویژه در مهاجرت و در غربت. آن هم مطالعه کتاب خوب. کتاب یار و همدمی بسیار عزیز و گرامی است که ما را به دنیایی از زیباییها و خاطرهها میبرد. باید قبول کرد که عادت به مطالعه کمی سخت است ولی هنگامی که دل در گرو آن نهادید، دل کندن از آن مشکلتر است.
سعی کنید در منزلتان حداقل یکصد جلد کتاب داشته باشید. کتابهای دستچین شده که انسان را به رشد و آرامش سوق میدهند. داستان کوتاه، رمان، شعر، تاریخ و سرگذشت انسانها، اینها میتواند موضوعات خوبی برای انتخاب کتاب باشد. مطالعه را از کتابهای سخت و پیچیده شروع نکنید که شما را از اول کار از مطالعه خسته و دلزده کنند. چقدر خوب است با یک رمان یا کتاب تاریخی شروع کنید.
شما که کانادا و شهر زیبای تورنتو را برای زندگی خود و خانواده انتخاب کردهاید آیا میدانید در تورنتو چند کتابفروشی وجود دارد؟ آنها در کجا قرار دارند؟ امروز من شما را با یک کتابفروشی که قدمتی چندین ساله دارد آشنا میکنم. کتابفروشی و انتشارات "سرای بامداد" نامی برگرفته از تخلص شعری شاعر بزرگ کشورمان احمد شاملو "بامداد" که خود این شاعر میگوید: با تخلص سرخ بامداد به پایان بردم/ لحظه لحظه تلخ انتظار خویش.
از روی نام این انتشارات میتوان فهمید که موسس و مدیر آن انسانی فرهنگی و متعهد است. انسانی که درد جامعه را میشناسد و یکی از چارههای این درد را مطالعه کتاب میداند. مطالعهای هدفمند و درست.–
سعید چوبک عاشق کتاب است و مدیر انتشارات سرای بامداد که اکنون کتابفروشی خود را در محل "ورلد آن یانگ" میعادگاه کتابخوانها و علاقمندان به مطالعه قرار داده است. با او به گفتگو مینشینم و با هم از کتاب صحبت میکنیم:
با سلام آقای چوبک. از طرف روزنامه ایران استار خدمت شما آمدم. خیلی خوشحالم که پس از سالها موفق شدید کتابفروشی سرای بامداد را در محل "ورلد آن یانگ" افتتاح کنید. من فکر میکنم شما امروز در جایگاه واقعی خود نشستهاید و به آن عشق و علاقهای که داشتید، دسترسی پیدا کردهاید. اگر چه جامعه فرهنگی تورنتو با شما آشنا هستند ولی بطور مختصر خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید و بگویید چه انگیزهای باعث شد که به کتاب و کتابفروشی در تورنتو بپردازید؟
با سلام، این علاقه از کودکی در من بود. در سالهای اولیه تولد من در بوشهر که محل زادگاهم بود، پدرم نشریهای به نام سنگلاخ منتشر میکرد. در آن زمان عموی من شهردار بود ، وقتی که بعدها از پدرم پرسیدم که چرا شما این نشریه را بیرون میدادید، میگفت شهر بوشهر خیلی ویران بود، دور از دسترس بود و ما برای اینکه فریاد مردم بوشهر را به گوش مقامات بالا و دربار و تهرانیها بر سانیم شروع به انتشار این نشریه کردیم. البته آن نشریه در آن زمان اگر چه مخالف رژیم شاه نبود، ولی نتوانست انتشار پیدا کند. دولت آن را توقیف کرد. به هر جهت این علاقه فرهنگی در خانواده ما بطور کلی وجود داشت. من همیشه فکر میکردم که روزی یک کار فرهنگی انجام دهم. در ایران که بودم امکان آن فراهم نشد و من دنبال تحصیل و دانشگاه و فن رفتم. بعد از مهاجرت به کانادا، در 22 سال پیش، من و خانمم شروع کردیم که یک کتابفروشی دایر کنیم. حتی دنبال جا و مکان هم گشتیم. از هر کسی میپرسیدیم کجا مناسب این کار است، آنها میگفتند که برویم و کنار کتابفروشی پگاه این کار را انجام دهیم. وقتی که میپرسیدیم چرا در آنجا و آن محل این کار را شروع کنیم، میگفتند که بهتر است آن جا پاتوق فرهنگی و کتابفروشیها شود. در این پیگیریها بودیم که با این آگهی در مطبوعات مواجه شدیم که کتابفروشی امیرکبیر با چند شعبه بزرگ در سرتاسر کانادا تاسیس خواهد شد. در نتیجه ما گفتیم با بودجهای که در نظر داریم نمیتوانیم با امیرکبیر رقابت کنیم و رفتیم دنبال بیزینس دیگری. ولی هنوز که هنوز است، بعد از 22 سال امیر کبیر، کتابفروشی در تورنتو ایجاد نکرد. تا اینکه در سال 2005 که من بیزینسی در ریچموندهیل راه اندازی میکردم، بخش قابل توجهی از فروشگاهی را که داشتیم، به کتابفروشی اختصاص دادیم و اکنون حدود دو ماه است که این کتابفروشی را بطور مستقل در محل جدید افتتاح کردهایم.
اکنون که فقط کتاب می فروشید و با کتاب و کتابخوان ها سرو کار دارید، چه احساسی دارید؟
من برای اینکه بتوانم کار کتابفروشی را نگهدارم، خیلی زحمت کشیدهام. همیشه در رویاهایم این بود که مغازه بزرگ ریچموندهیل را تبدیل به کتابفروشی کنم، ولی امکانپذیر نبود، چون هزینه آنجا خیلی زیاد بود و تامین آن با فروش کتاب ممکن نمیشد. ولی وقتی که آن مغازه را فروختیم به اینجا آمدم که بتوانم از عهده هزینههای آن برآیم. من الان در حال انجام کاری هستم که همیشه دلم میخواست. وقتی برخورد مردم را با خودم میبینم خیلی لذت میبرم. درسته که گفته میشود مردم ایران کتاب نمیخوانند ولی آنها یک علاقه خاصی به کتاب و کتابخوانی دارند که خیلی ارزشمند است.
اگرچه هنوز از حضور شما در این محل زیاد سپری نشده، ولی استقبال مردم در همین مدت کوتاه از کارتان چگونه بوده است؟
من دو نوع مراجعه کننده دارم، یک عده مراجعهکنندگان گذری هستند. یک عده هم هستند که از قبل مرا میشناسند و کماکان ارتباط دارند، سالها به آنها کتاب دادهام. همهگونه آدم در بین آنها است، سیاسی، معمولی، اجتماعی تماس میگیرند و میآیند کتاب میخرند. مشتریان عبوری برخورد جالبی دارند ، هم تعجب میکنند و هم خوشحال میشوند که در اینجا کتابفروشی باز شده است. خوششان میآید چون کالاهای ما کتاب است. تعجب میکنند در عصری که همه کتابفروشیها را تعطیل میکنند چطور ما این مغازه را به کتاب اختصاص دادهایم. به من جور خاصی نگاه میکنند ولی من با همه این حرفها فکر میکنم کار درستی کردهام و از این کارم لذت میبرم.
آیا این مشتریان کتاب هم میخرند؟
بله، من خوب است اعلام کنم که این مغازه در همان ماه اول، هزینههای ماهیانه خودش را تامین کرده است.
به نظر شما چکار باید کرد تا مردم بیشتر به کتاب و مطالعه رو بیاورند؟
من میخواهم یک حرفی را بگویم که شاید شما تعجب کنید. روشنفکرها و اهل کتابها خودشان بیشتر مقصرند که مردم کتابخوان نمیشوند. برای اینکه کتاب بدرد بخور خوب کمتر در اختیار مردم گذاشتهاند. کتابی که گره از زندگی مردم باز کند، همیشه کم داشتیم. شما نگاه کنید توی مملکت ما انقلاب میشود، یک نسلی که روشنفکر و کتابخوان است، بدترین مواضع را در موقع انقلاب میگیرد. الان هم بعضی از روشنفکرها مواضعی میگیرند که مردم از آنها دوری میکنند. اگر این روشنفکرها و کتابخوانها نسبت به مردم رفتار درستی داشته باشند، خوب معلوم است که مردم بیشتر به کتاب جذب میشوند. به عبارت دیگر روشنفکرها نتوانستند ضرورت مطالعه کتاب را به مردم انتقال دهند. از آن گذشته ما یک اعتقادات مذهبی داریم که چند تا کتاب دینی را برای جامعه کافی میداند، کلا فرهنگ شفافی هم که داریم و در طول تاریخ ما هر کسی که اهل کتاب و کتابخوانی بوده سر از زندان و شکنجه یا حتی اعدام در آورده.. بنابراین با توجه به این حقایق مردم از کتاب فاصله میگیرند. ولی تا ملت ما کتابخوان نشود و مطالعه نکند درست نمیشود.
شما چه نوع کتابهایی در کتابفروشی دارید؟
ما همه نوع کتاب داریم. یک سری کتاب از ایران میآوریم، یک تعداد کتاب از اروپا و امریکا میآوریم. همه نوع کتاب سیاسی، روانشناسی، رمان، قصه، شعر، کودکان، تاریخ، درسی و همه جور کتاب داریم.
آیا شما سفارش کتاب هم قبول میکنید؟
بله، دقیقا، یکی از کارهایی که انجام میدهیم قبول سفارش کتاب و تهیه آن از ایران، اروپا و امریکا در کوتاهترین زمان است. هزینه بالایی هم در این رابطه به مشتریان تحمیل نمیکنیم.
آیا غیر از کار کتاب، درصدد هستید کارهای فرهنگی دیگری هم انجام دهید؟ مثل تهیه و فروش فیلم، سیدی، دیویدی، کتابهای صوتی و سخنگو، رونمایی کتاب و .... آیا در این زمینهها هم برنامهای دارید؟
ما درصدد هستیم چند نوع کار را با هم انجام دهیم. اولا کتابهای سخنگو را داریم تهیه میکنیم. از سوی دیگر در صدد هستیم کتاب را بصورت پیدیاف، در سایت کتابفروشی خیلی ارزان به علاقمندان ارائه دهیم. ما معتقدیم که کتاب به صورت پرینت کاغذ کمکم از بازار خارج میشود و در دراز مدت به فکر جایگزین آن هستیم.
درسته که فضای شما خیلی بزرگ نیست، آیا بفکر این هستید که اینجا را میعادگاه یا پاتوق علاقمندان به کتاب، نویسندگان و شاعران کنید و مراسمی برای کارهای فرهنگی و معرفی کالاهای مربوطه برگزار نمایید؟
خود شما شاهد هستید ما در محل قبلی خودمان از اینگونه کارها مرتب انجام میدادیم. حتی یکی از کتابهای شما" نیما چه میگوید" را رونمایی کردیم. اتفاقا یکی از کارهایی که در اینجا حتما انجام خواهیم داد، کلاسهای آموزشی مختلف و پاتوقها است و این کار یکی از اهداف ما است که این محل را بصورت یک مرکز فرهنگی جمع و جور درآوریم. قطعا با رشد بیشتر محل بزرگتری را به این کار اختصاص خواهیم داد.
آیا خود شما مطلبی دارید که بخواهید مطرح کنید؟
من فکر میکنم کتاب موضوعی است که به گروه و فرقه و دسته خاصی اختصاص ندارد. کتاب متعلق به همه است. ارزش یک جامعه به آن است که افکار گوناگون بتواند در کنار هم بیان شوند و تحمل گردند. تعامل افکار و تفاوتهای بینشی جامعه در موضوع کتاب به یکدیگر نزدیک میشود و به هم گره میخورد. پس چه بهتر که در اشاعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی همه با هم باشیم تا این عادت زیبا تداوم پیدا کند.
ممنون از اینکه با هم درباره کتاب صحبت کردیم. سپاسگزارم. موفق باشید.
آنچه مطالعه کردید، صحبتهای یک انسان عاشق کتاب در تورنتو بود که کمر همت را بالا زده و به اندازه توان و وسع خود مجموعه فرهنگی ارزشمندی برای ما در تورنتو ایجاد کرده است. سعید چوبک وظیفه خودش را انجام داده، حال نوبت ماست که با پشتیبانی و حمایت از این حرکت زیبای فرهنگی نه تنها او را در کار خود حمایت کنیم، بلکه جامعه ایرانیان تورنتو را به سمت کتاب و کتابخوانی سوق دهیم. بنابراین شایسته است که به این کتابفروشی سربزنیم. فرزندان و جوانان نسل دوم و سوم مهاجر را با خود به آنجا ببریم و با خرید کتاب، عادت زیبای مطالعه را در وجود خود و بستگانمان نهادینه کنیم.
سرای بامداد، میعادگاه عاشقان کتاب
حسن گل محمدی: آیا تا کنون به دنیای پر از لذت کتاب و مطالعه فکر کردهاید؟ چند ساعت در روز یا در هفته مطالعه میکنید؟ به چه کتابهایی علاقمندید؟ اینها سوالاتی است که نشان میدهد شما از لحاظ تفکر و اندیشه در کجا قرار دارید. مطالعه برای ما در هر زمان و هر مکانی لازم است. بویژه در مهاجرت و در غربت. آن هم مطالعه کتاب خوب. کتاب یار و همدمی بسیار عزیز و گرامی است که ما را به دنیایی از زیباییها و خاطرهها میبرد. باید قبول کرد که عادت به مطالعه کمی سخت است ولی هنگامی که دل در گرو آن نهادید، دل کندن از آن مشکلتر است.
سعی کنید در منزلتان حداقل یکصد جلد کتاب داشته باشید. کتابهای دستچین شده که انسان را به رشد و آرامش سوق میدهند. داستان کوتاه، رمان، شعر، تاریخ و سرگذشت انسانها، اینها میتواند موضوعات خوبی برای انتخاب کتاب باشد. مطالعه را از کتابهای سخت و پیچیده شروع نکنید که شما را از اول کار از مطالعه خسته و دلزده کنند. چقدر خوب است با یک رمان یا کتاب تاریخی شروع کنید.
شما که کانادا و شهر زیبای تورنتو را برای زندگی خود و خانواده انتخاب کردهاید آیا میدانید در تورنتو چند کتابفروشی وجود دارد؟ آنها در کجا قرار دارند؟ امروز من شما را با یک کتابفروشی که قدمتی چندین ساله دارد آشنا میکنم. کتابفروشی و انتشارات "سرای بامداد" نامی برگرفته از تخلص شعری شاعر بزرگ کشورمان احمد شاملو "بامداد" که خود این شاعر میگوید: با تخلص سرخ بامداد به پایان بردم/ لحظه لحظه تلخ انتظار خویش.
از روی نام این انتشارات میتوان فهمید که موسس و مدیر آن انسانی فرهنگی و متعهد است. انسانی که درد جامعه را میشناسد و یکی از چارههای این درد را مطالعه کتاب میداند. مطالعهای هدفمند و درست.–
سعید چوبک عاشق کتاب است و مدیر انتشارات سرای بامداد که اکنون کتابفروشی خود را در محل "ورلد آن یانگ" میعادگاه کتابخوانها و علاقمندان به مطالعه قرار داده است. با او به گفتگو مینشینم و با هم از کتاب صحبت میکنیم:
با سلام آقای چوبک. از طرف روزنامه ایران استار خدمت شما آمدم. خیلی خوشحالم که پس از سالها موفق شدید کتابفروشی سرای بامداد را در محل "ورلد آن یانگ" افتتاح کنید. من فکر میکنم شما امروز در جایگاه واقعی خود نشستهاید و به آن عشق و علاقهای که داشتید، دسترسی پیدا کردهاید. اگر چه جامعه فرهنگی تورنتو با شما آشنا هستند ولی بطور مختصر خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید و بگویید چه انگیزهای باعث شد که به کتاب و کتابفروشی در تورنتو بپردازید؟
با سلام، این علاقه از کودکی در من بود. در سالهای اولیه تولد من در بوشهر که محل زادگاهم بود، پدرم نشریهای به نام سنگلاخ منتشر میکرد. در آن زمان عموی من شهردار بود ، وقتی که بعدها از پدرم پرسیدم که چرا شما این نشریه را بیرون میدادید، میگفت شهر بوشهر خیلی ویران بود، دور از دسترس بود و ما برای اینکه فریاد مردم بوشهر را به گوش مقامات بالا و دربار و تهرانیها بر سانیم شروع به انتشار این نشریه کردیم. البته آن نشریه در آن زمان اگر چه مخالف رژیم شاه نبود، ولی نتوانست انتشار پیدا کند. دولت آن را توقیف کرد. به هر جهت این علاقه فرهنگی در خانواده ما بطور کلی وجود داشت. من همیشه فکر میکردم که روزی یک کار فرهنگی انجام دهم. در ایران که بودم امکان آن فراهم نشد و من دنبال تحصیل و دانشگاه و فن رفتم. بعد از مهاجرت به کانادا، در 22 سال پیش، من و خانمم شروع کردیم که یک کتابفروشی دایر کنیم. حتی دنبال جا و مکان هم گشتیم. از هر کسی میپرسیدیم کجا مناسب این کار است، آنها میگفتند که برویم و کنار کتابفروشی پگاه این کار را انجام دهیم. وقتی که میپرسیدیم چرا در آنجا و آن محل این کار را شروع کنیم، میگفتند که بهتر است آن جا پاتوق فرهنگی و کتابفروشیها شود. در این پیگیریها بودیم که با این آگهی در مطبوعات مواجه شدیم که کتابفروشی امیرکبیر با چند شعبه بزرگ در سرتاسر کانادا تاسیس خواهد شد. در نتیجه ما گفتیم با بودجهای که در نظر داریم نمیتوانیم با امیرکبیر رقابت کنیم و رفتیم دنبال بیزینس دیگری. ولی هنوز که هنوز است، بعد از 22 سال امیر کبیر، کتابفروشی در تورنتو ایجاد نکرد. تا اینکه در سال 2005 که من بیزینسی در ریچموندهیل راه اندازی میکردم، بخش قابل توجهی از فروشگاهی را که داشتیم، به کتابفروشی اختصاص دادیم و اکنون حدود دو ماه است که این کتابفروشی را بطور مستقل در محل جدید افتتاح کردهایم.
اکنون که فقط کتاب می فروشید و با کتاب و کتابخوان ها سرو کار دارید، چه احساسی دارید؟
من برای اینکه بتوانم کار کتابفروشی را نگهدارم، خیلی زحمت کشیدهام. همیشه در رویاهایم این بود که مغازه بزرگ ریچموندهیل را تبدیل به کتابفروشی کنم، ولی امکانپذیر نبود، چون هزینه آنجا خیلی زیاد بود و تامین آن با فروش کتاب ممکن نمیشد. ولی وقتی که آن مغازه را فروختیم به اینجا آمدم که بتوانم از عهده هزینههای آن برآیم. من الان در حال انجام کاری هستم که همیشه دلم میخواست. وقتی برخورد مردم را با خودم میبینم خیلی لذت میبرم. درسته که گفته میشود مردم ایران کتاب نمیخوانند ولی آنها یک علاقه خاصی به کتاب و کتابخوانی دارند که خیلی ارزشمند است.
اگرچه هنوز از حضور شما در این محل زیاد سپری نشده، ولی استقبال مردم در همین مدت کوتاه از کارتان چگونه بوده است؟
من دو نوع مراجعه کننده دارم، یک عده مراجعهکنندگان گذری هستند. یک عده هم هستند که از قبل مرا میشناسند و کماکان ارتباط دارند، سالها به آنها کتاب دادهام. همهگونه آدم در بین آنها است، سیاسی، معمولی، اجتماعی تماس میگیرند و میآیند کتاب میخرند. مشتریان عبوری برخورد جالبی دارند ، هم تعجب میکنند و هم خوشحال میشوند که در اینجا کتابفروشی باز شده است. خوششان میآید چون کالاهای ما کتاب است. تعجب میکنند در عصری که همه کتابفروشیها را تعطیل میکنند چطور ما این مغازه را به کتاب اختصاص دادهایم. به من جور خاصی نگاه میکنند ولی من با همه این حرفها فکر میکنم کار درستی کردهام و از این کارم لذت میبرم.
آیا این مشتریان کتاب هم میخرند؟
بله، من خوب است اعلام کنم که این مغازه در همان ماه اول، هزینههای ماهیانه خودش را تامین کرده است.
به نظر شما چکار باید کرد تا مردم بیشتر به کتاب و مطالعه رو بیاورند؟
من میخواهم یک حرفی را بگویم که شاید شما تعجب کنید. روشنفکرها و اهل کتابها خودشان بیشتر مقصرند که مردم کتابخوان نمیشوند. برای اینکه کتاب بدرد بخور خوب کمتر در اختیار مردم گذاشتهاند. کتابی که گره از زندگی مردم باز کند، همیشه کم داشتیم. شما نگاه کنید توی مملکت ما انقلاب میشود، یک نسلی که روشنفکر و کتابخوان است، بدترین مواضع را در موقع انقلاب میگیرد. الان هم بعضی از روشنفکرها مواضعی میگیرند که مردم از آنها دوری میکنند. اگر این روشنفکرها و کتابخوانها نسبت به مردم رفتار درستی داشته باشند، خوب معلوم است که مردم بیشتر به کتاب جذب میشوند. به عبارت دیگر روشنفکرها نتوانستند ضرورت مطالعه کتاب را به مردم انتقال دهند. از آن گذشته ما یک اعتقادات مذهبی داریم که چند تا کتاب دینی را برای جامعه کافی میداند، کلا فرهنگ شفافی هم که داریم و در طول تاریخ ما هر کسی که اهل کتاب و کتابخوانی بوده سر از زندان و شکنجه یا حتی اعدام در آورده.. بنابراین با توجه به این حقایق مردم از کتاب فاصله میگیرند. ولی تا ملت ما کتابخوان نشود و مطالعه نکند درست نمیشود.
شما چه نوع کتابهایی در کتابفروشی دارید؟
ما همه نوع کتاب داریم. یک سری کتاب از ایران میآوریم، یک تعداد کتاب از اروپا و امریکا میآوریم. همه نوع کتاب سیاسی، روانشناسی، رمان، قصه، شعر، کودکان، تاریخ، درسی و همه جور کتاب داریم.
آیا شما سفارش کتاب هم قبول میکنید؟
بله، دقیقا، یکی از کارهایی که انجام میدهیم قبول سفارش کتاب و تهیه آن از ایران، اروپا و امریکا در کوتاهترین زمان است. هزینه بالایی هم در این رابطه به مشتریان تحمیل نمیکنیم.
آیا غیر از کار کتاب، درصدد هستید کارهای فرهنگی دیگری هم انجام دهید؟ مثل تهیه و فروش فیلم، سیدی، دیویدی، کتابهای صوتی و سخنگو، رونمایی کتاب و .... آیا در این زمینهها هم برنامهای دارید؟
ما درصدد هستیم چند نوع کار را با هم انجام دهیم. اولا کتابهای سخنگو را داریم تهیه میکنیم. از سوی دیگر در صدد هستیم کتاب را بصورت پیدیاف، در سایت کتابفروشی خیلی ارزان به علاقمندان ارائه دهیم. ما معتقدیم که کتاب به صورت پرینت کاغذ کمکم از بازار خارج میشود و در دراز مدت به فکر جایگزین آن هستیم.
درسته که فضای شما خیلی بزرگ نیست، آیا بفکر این هستید که اینجا را میعادگاه یا پاتوق علاقمندان به کتاب، نویسندگان و شاعران کنید و مراسمی برای کارهای فرهنگی و معرفی کالاهای مربوطه برگزار نمایید؟
خود شما شاهد هستید ما در محل قبلی خودمان از اینگونه کارها مرتب انجام میدادیم. حتی یکی از کتابهای شما" نیما چه میگوید" را رونمایی کردیم. اتفاقا یکی از کارهایی که در اینجا حتما انجام خواهیم داد، کلاسهای آموزشی مختلف و پاتوقها است و این کار یکی از اهداف ما است که این محل را بصورت یک مرکز فرهنگی جمع و جور درآوریم. قطعا با رشد بیشتر محل بزرگتری را به این کار اختصاص خواهیم داد.
آیا خود شما مطلبی دارید که بخواهید مطرح کنید؟
من فکر میکنم کتاب موضوعی است که به گروه و فرقه و دسته خاصی اختصاص ندارد. کتاب متعلق به همه است. ارزش یک جامعه به آن است که افکار گوناگون بتواند در کنار هم بیان شوند و تحمل گردند. تعامل افکار و تفاوتهای بینشی جامعه در موضوع کتاب به یکدیگر نزدیک میشود و به هم گره میخورد. پس چه بهتر که در اشاعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی همه با هم باشیم تا این عادت زیبا تداوم پیدا کند.
ممنون از اینکه با هم درباره کتاب صحبت کردیم. سپاسگزارم. موفق باشید.
آنچه مطالعه کردید، صحبتهای یک انسان عاشق کتاب در تورنتو بود که کمر همت را بالا زده و به اندازه توان و وسع خود مجموعه فرهنگی ارزشمندی برای ما در تورنتو ایجاد کرده است. سعید چوبک وظیفه خودش را انجام داده، حال نوبت ماست که با پشتیبانی و حمایت از این حرکت زیبای فرهنگی نه تنها او را در کار خود حمایت کنیم، بلکه جامعه ایرانیان تورنتو را به سمت کتاب و کتابخوانی سوق دهیم. بنابراین شایسته است که به این کتابفروشی سربزنیم. فرزندان و جوانان نسل دوم و سوم مهاجر را با خود به آنجا ببریم و با خرید کتاب، عادت زیبای مطالعه را در وجود خود و بستگانمان نهادینه کنیم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, می 30, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو