تنها آرزوی من برای موسیقی، آرزو برای مردم ایران است.
او در حال حاضر، عضو انجمن گیتار امریکایی csun university و همچنین عضو آکادمی موسیقی تورنتو(TMA) است.
مطلع شدیم که بابک امینی، اقدام به برگزاری کلاسهای تدریس رایگان گیتار بصورت آنلاین کرده تا کسانی که در اقصا نقاط جهان و بخصوص ایران، امکان شرکت در کلاسهای موسیقی را ندارند، از این طریق این هنر را بیاموزند. در این گفتگو، ضمن دریافت اطلاعات بیشتر در این زمینه، با این هنرمند برجسته بیشتر آشنا میشویم که از ایشان به خاطر این فرصت متشکریم.
لطفا کمی از خودتان برایمان بگویید، چند ساله به کانادا آمدید و در حال حاضر چند آلبوم دارید؟
من سال 2000 به کانادا مهاجرت کردم، در واقع با کنسرتهای خانم گوگوش آمدم. قبلتر در ایران یک سری فستیوالهای موسیقی بود که من اول شدم و ایشون من را به واسطه آقای کیمیایی، همسرشان در آن زمان انتخاب کردند. بعد از مهاجرت، در شهر تورنتو ساکن شدم و البته مدت 4 سال در لوسآنجلس زندگی کردم و فکر کردم آنجا از لحاظ کار بهتر خواهد بود، ولی سرانجام احساس کردم که تورنتو را بیشتر دوست دارم و برگشتم. در حال حاضر نام من روی حدود 100 آلبوم موسیقی که در بازار هست، نوشته شده. علاوه بر آلبومهای خودم، در آثار دکتر محمد قریب، کارهای انتظامی و روان شاد بابک بیات همکاری داشتم. از سال 2000 که به کانادا آمدم همیشه درحال فعالیت در زمینه موسیقی بودم. با آقای فرامرز اصلانی کارهای زیادی داشتم و هنوز هم با ایشان کار میکنم و آخرین کار من با آقای اصلانی" نیمه شب تا بامداد"بود که کار مشترک ماست.
شما با موزیسینهای زیادی کار کردید، کدامیک از آنها را به عنوان بهترین میشناسید؟
بله من با افراد زیادی کار کردم و در هر رشته و هر ساز و تخصص، افراد زیادی داریم که همگی خوب هستند و تعداشان زیاد است. آنقدر که من نمیتوانم یکی را بطور مشخص نام ببرم
در مورد شما اینطور خواندم که با گیتار فلامینکو شروع کردید، چه تفاوتی بین گیتار کلاسیک و فلامینکو وجود دارد؟
فلامینکو موسیقی محلی اسپانیا است و به خاطر فرم نوازندگی و تکنیک پیشرفتهای که دارد، به نوعی سختترین و در عین حال پرهیجانترین نوازندگی گیتار است. نه تنها ملودی و ریتم را همزمان شروع میکند بلکه توی دستگاههای فلامینکو که بهرحال مقداری ریتمیک دارد، نیاز به تمرینهای بیشتری دارد و سرعت بیشتری را طلب میکند و فرم و حالتش با کلاسیک فرق میکند
کلاسیک به عنوان یک موسیقی اینترنشنال جا افتاده ولی موسیقی فلامینکو، محلی است، مثل شکلگیری "بلوز" که تقریبا یک موسیقی محلی بود و در امریکا رایج شد و شکل گرفت و یا موسیقی سنتی ما که دستگاههای خاص خودش را دارد که طبعا فرم و حال و هوای جداگانهای دارد. برای مثال همانطور که ما موسیقی آذری داریم، آنها هم مثلا" مالادنیا" را دارند که به "مالاگا" تعلق دارد و هرکدام دستگاههای خودشان را دارند و همچنین شکل و فرم گرفتن گیتار روی پا، در فلامینکو با کلاسیک فرق میکند.
هنوز هم شما همان سبک فلامینکو را ادامه میدهید؟
من هم کلاسیک کار میکنم هم فلامینکو و هم جاز. تقریبا کار من تلفیق همه این سبکهاست. وقتی من پاپ کار میکنم در آن سبکی از سنتی ایران میبینید. من بیشتر مدرن کار میکنم و هر موسیقی که دوست دارم آن را تغییر میدهم به چیزی که به ساختن آن مشغولم.
در طی ده سال گذشته، چه تغییراتی را در ملودی ایرانی می بینید؟آیا پیشرفتی کردیم یا خیر؟
خیلی تقلید زیاد شده. مردم ایران از آنجا که تولیدات داخلی آنچنانی نداشتند، به تماشای سریالهای ترکی در ماهواره که از لحاظ فرهنگی به ما نزدیکتر بودند علاقمند شدند. پیامد این سریالها که ترجمه شد و به خانههای مردم آمد، تقلید شدید از موسیقی آنها را نیز به دنبال داشت. بهرحال این موضوع یک خوبیها و نیز بدیهایی دارد. خوبیاش این است که بعد از عبور از مرحله تقلید، فرم خودش را پیدا خواهد کرد و موسیقی، قسمتهای خوب آن را برمیدارد و بدیهایش را بتدریج پس میزند. بطور کلی فکر میکنم بد نیست گوشههای زیبای آن در موسیقی ایرانی ما بماند.
در حال حاضر، در برخی از موسیقیها، ملودی با متنی که خواننده میخواند، هماهنگی ندارد. آیا این یک سبک جدید است و یا خواننده خارج میخواند و چرا بعضی آهنگها اصلا گوشنواز نیست؟
در مورد خارج خواندن خواننده که مربوط میشود به اشتباه خواندن آن. در برخی از موسیقیها، باید دید که آن ترتیب دادن و قرار دادن نتها در موسیقی به گوش شنونده آشنا هست یا خیر، چرا که میتواند اینها ناشی از ناآشنایی شنونده با سبکی از موسیقی باشد. در حالت بعدی، زمانی است که خواننده توانایی خواندن نداشته باشد و آنقدر از دستگاههای کامپیوتری برای تغییر یا تقویت صدایش استفاده کند که دیگر حس و حال خوانندگی را نتواند به شنونده منتقل کند.
در بین کسانی که با آنها به عنوان خواننده کار میکردید، کدامیک از نظر تکنیکی از همه بهتر بوده؟
صد در صد خانم گوگوش
برگردیم به موضوعی که دلیل گفتگوی امروزمان شد، مطلع شدیم که شما کلاسهای رایگان تدریس گیتار بصورت آنلاین دارید، لطفا در این مورد بیشتر برایمان بگویید؟
بله من کلاسهایی دارم که البته در آن بصورت تک تک با هنرجویان کار نمیکنم. من همیشه دوست داشتم که اینها را مجانی در اختیار همه بگذارم، یکبار هم اینکار را کردم. چند سال قبل در تلویزیون اندیشه من این کلاسها را گذاشتم. آن زمان دسترسی به یوتیوب برای ایرانیان خیلی راحت نبود. سرعت اینترنت کم بود و اصلا تلگرام هم نبود. من تعدادی از برنامههایم را در تلویزیون اندیشه ضبط کردم و قبلش هم اعلام کردم که خواهش میکنم اینها را خرید و فروش نکنید. اینها برای کسانی است که در نقاط مختلف ایران دسترسی به کلاس ندارند، یا در مناطقی هستند که اصلا استادی در آنجا نیست و یا کسانی که فرصت رفتن به کلاس را ندارند، ولی از جلسه سوم دیدم که اینها را ضبط کرده و در ایران میفروشند، حتی به درب منازل، دلیوری میکردند. این بود که ضبط را متوقف کردم چون این منظوری نبود که من میخواستم. الان وقتم کمی آزادتر شده. بنابراین آخر هر هفته برنامههایم را ضبط میکنم و روی کانال یوتیوب و تلگرام خودم قرار میدهم و به این شکل هر شخصی میتواند حتی با موبایلش این برنامهها را ببیند. یکی از دلایلی که فکر کردم اینکار را کنم این است که کارهایی را در سایتها میبینم که سرشار از اشتباه است و کلاسهای من باعث میشود مردم به شکل صحیح آموزش ببینند و به این طریق حاصل 38 سال تجربه موسیقی من میتواند کمکی به بچهها و آنها که این هنر را دوست دارند باشد. این وظیفه من است که به این طریق به کسانی که به هر دلیل توانایی رفتن به کلاس ندارند این هنر را منتقل کنم.
آیا این کلاسها به شکلی هست که اگر مشکلی داشت بتواند بصورت آنلاین از شما سوال کند؟
کلاسهای شخصی من در تورنتو برگزار میشود و من به ایران هم نمیتوانم بروم. در این فکر هستم که هر چند وقت یکبار، اطراف ایران در کشورهای همسایه مثل دبی و یا ترکیه که مردم میتوانند راحت به آنجا سفر کنند، کلاسهایی برای کسانی که به مرحله بالاتری میآیند و مایلند مستقیم دورهای را بگذرانند، برگزار کنم. ولی در آنلاین به این شکل که بتوانم بصورت تک تک به مشکلات هنرجویان رسیدگی کنم، طبعا چنین چیزی ممکن نیست و وقت آن را به دلیل کثرت هنرجویان ندارم. این را هم بگویم که در کلاسهایی که روی آنلاین گذاشتهام خیلی جزء به جزء توضیح دادهام تا کمترین مشکل برای هنرجویان پیش بیاید.
توصیه میکنید کسانی که تازه کار هستند، برای شروع، چه نوع گیتاری را خریداری کنند؟
بطور کلی هنرجویان در دانشگاه باید از یک ساز هارمونیک استفاده کنند، و این میتواند یا پیانو باشد یا گیتار کلاسیک. سیمهای پایین گیتار کلاسیک، نایلون است و به هنرجو اجازه میدهد که با تمرین درست، بصورت هارمونیک ساز بزند و این برای شروع آموزش بهتر است. به نظر من همیشه برای شروع، گیتار کلاسیک یا مناسبتر است.
آیا برای شروع این کلاسها باید حتما نتخوانی را هم آموخت یا خیر؟
بله من کاملا با نت درس میدهم و فکر میکنم روشهای غیراستاندارد همه جا هست و حتی دیدم که اپلیکیشن آن هم هست که اینها درنهایت به جایی نمیرسد، مانند مدرسه رفتن، باید حتما از ابتدا خواندن و نوشتن را آموخت و درست جلو رفت. من کاملا روی نت درس میدهم و کاملا تئوری موسیقی و هارمونیک و تمام اینها را مفصل توضیح خواهم داد و به این شکل در اختیار همه میگذارم.
به ازای هر جلسه آموزش، فرد باید چقدر تمرین کند؟
گیتار کلاسیک و فلامینکو، یکی از سختترین سازهای زهی هستند. منظورم این است که بیشترین تمرین را نیاز دارند و سازهای کوبهای کمترین تمرین را احتیاج دارند. سازهایی مانند گیتار و پیانو به دلیل دقت و ظرافتهای زیادی که دارند، به مداومت نیازمندند. به بیان دیگر باید بگویم که مانند ورزش میماند و باید بدن نیز همراه با دستان ورزیده شود و این شدنی نیست؛ مگر با تمرین همیشگی. من از دیگران خیلی شنیدهام که روزی نیم ساعت حداقل باید گیتار نواخت، ولی به نظر من کم است و اگر بیشتر از این زمان باشد نتیجه بهتری گرفته میشود.
معمولا چه مدت طول میکشد تا هنرجو بتواند در حد قابل قبولی گیتار بزند؟
دوره اولیهاش بین 6 ماه تا یکسال، بسته به میزان تمرین و استعداد آن فرد، زمان میبرد. حالا در این میان میبینیم که شخصی خیلی تمرین میکند و دوره 6 ماهه را در 4 ماه طی میکند و یا برعکس، به خاطر تمرین های کم، دو سال زمان برده.... همه اینها به شخص بستگی دارد
آقای امینی، امروز که در این نقطه هستید، رسیدن به این جایگاه را مدیون چه کسی هستید؟
فکر میکنم به پشتکار و تلاش خودم برمیگردد. من روزی هشت ساعت، بدون وقفه در روز تمرین میکردم و حالا محصول آن تلاش را برداشت میکنم. ولی آدمهایی در زندگی من بودند که در پیشرفتم و شناساندن من به مردم اثرگذار بودند. میتوانم آقای فرامرز اصلانی، خانم گوگوش و آقای ابی را نام ببرم. من در ایران در فستیوال موسیقی اول شده بودم و با خیلی از خوانندهها کار کرده و نامم روی بسیاری از آلبومها بود. ولی کسی مرا ندیده بود تا اینکه در یک فیلم به نام "قرمز" روی استیج گیتار زدم، خانم هدیه تهرانی و آقای فروتن هم در آن فیلم بازی میکرد و از آن زمان بود که دیده شدم و مردم مرا شناختند. تا آن موقع، مردم قیافه نوازنده را نمیدیدند و این اولین بار بعد از انقلاب بود که ساز را در یک فیلم به مردم نشان دادند. بعدهها وقتی از ایران خارج شدم با کنسرتهای خانم گوگوش و مصاحبههایی که ایشون داشتند، من کنارشان بودم و همینطور آقای فرامرز اصلانی که با ایشان تورهای زیادی رفتیم و کارهای زیادی با هم داشتیم در شناساندن من و دیده شدنم موثر بود. بد نیست اشاره کنم به کار آخری که من و آقای اصلانی با هم داشتیم، آلبومی به نام از "نیمه شب تا بامداد" که این هشت قطعه دارد و ما همه این هشت قطعه را ویدیو کردیم و این برای شناساندن من به مردم کمک زیادی کرد. یا در ویدیوی گریه کنم یا نکنم خانم گوگوش، من هم حضور داشتم و کار خودم هم بود. همه اینها تاثیر زیادی در شناساندن چهره من به مردم کرد که اینها را نمیتوانم منکر شوم. ولی چیزی که مرا قابل این کرد که کنار این هنرمندان باشم، تلاش و پشتکارم بود.
نقش خانواده شما در این روند چگونه بوده؟
من از خانواده ای بودم که هنرمند نبودند، حتی مخالفتهایی هم از سوی مثلا یکی از اقوام دورمان به کار من بود که به پدرم گوشزد میکردند که پسرت چرا اینکار را میکند و آیندهاش چه میشود؟ ولی پدر و مادرم که مدیون آنها هستم، هرگز جلوی مرا نگرفتند و همیشه تشویقم کردند. شاید الان اگر نام آلبومهای مرا از آنها بپرسید، نتوانند بگویند ولی همیشه با روی باز و انرژی بسیار خوب مرا حمایت کردند.
در موردخانواده خودم؛ ده سال است که ازدواج کردم و خداوند به ما دو دختر داده. من همیشه مورد حمایت همسرم بودم و کارهای مرا دوست داشته و من همیشه از او انرژی خوب و احترام بابت کارهایی که کردم گرفتم. خوشبختانه من هم از سوی پدر و مادرم و هم از سوی همسرم، برای کارم بهترین پشتیبانیها را دریافت کردم.
سوال آخر من این است که شما چه آرزویی برای موسیقی دارید؟
تنها آرزوی من برای موسیقی، آرزو برای مردم ایران است. هنر سالهاست که تحت کنترل دولت است و در چنین فضایی هیچ جنبهای از هنر رشد نمیکند. از نقاشی گرفته تا شعر و تاتر و سینما همه اینها زیر تیغ سانسور است. شما نمیتوانی هر نقاشی که بکشی در یک گالری بگذاری، باید چیزی را نقاشی کنی که تحت مختصات و مشخصاتی باشد که وزارت ارشاد تایید کند. آرزویی که دارم این است که هیچ سانسور و ممیزی روی هنر نباشد. تا زمانی که ذهن انسان آزاد نباشد تا چیزی را خلق کند، اصلا اون هنر شکل نمی گیرد. فکر کنید مانند این است که بگویند شما نباید بچهدار شوی مگر اینکه بچه شما قدش 180 باشد و چشمانش آبی و پوستش سفید... خوب همه میترسند بچهای به دنیا بیاورند، یا مثلا دوران قدیم که هر کسی دختری بدنیا میآورد او را چال میکردند.... هنر هم مانند اینهاست، هنر باید آزاد باشد. ما موسیقیدانها و نوازندگان بسیار خوبی در ایران داریم اما اینها مثلا تا 30-40 سالگی اصلا روی صحنه نرفتهاند و اجرا نیاموختهاند، بنابراین آنقدر روی صحنه دچار استرس میشوند که نمیتوانند اجرای زنده خوبی داشته باشند و کسی که اجرای خوبی نداشته باشد، یک موزیسین ناقص است، دقیقا مانند ورزشکاری که مربی شده ولی هرگز در هیچ بازی شرکت نکرده. به همین دلیل من آرزوی من برای موسیقی، رهایی هنر از زیر تیغ سانسور است.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو