چون روز زن است دلیل نمیشود که من همه اسرار آقایان را در اینجا فاش کنم
مطلب این هفته به خانمهای محترم تقدیم شده است
آقای محترم لطفا این مطلب را نخوانید. با شما هستم، آقای محترم لطفا نخوانید... ما نمیتوانیم یک خواهش کوچک از شما کنیم؟ گردانندگان محترم این رسانه تمایل دارند مطلب این هفته مناسبتی با روز جهانی زن داشته باشد، ما میخواهیم دو کلمه در این رابطه بنویسیم اما من شما را میشناسم این مطلب را میخوانید و برای من حرف در میآورید، بالاخره شما مردها همه مثل هم هستید! بنابراین خواهش میکنم به صفحات دیگر این نشریه بپردازید و به این یک وجب جا کار نداشته باشید... تا حالا هم هرچه خواندهاید عیب ندارد لطفا از این به بعد نخوانید بس است دیگر مطالعه نفرمایید من میخواهم دو کلمه حرف فقط با خانمها بزنم... یعنی ما این حق را نداریم؟ اگر بخواهیم دو کلمه حرف خصوصی با خانمها بزنیم شما حتما باید خودتان را بیندازید وسط، یک بار دیگر از شما خواهش میکنم اگر میتوانید یا قدرت دارید که جلوی خودتان را بگیرید لطفا ادامه ندهید. یعنی این قدر سخت است؟ یک ذره خویشتنداری در شما وجود ندارد؟ آقای عزیز، این مجله بیش از صد مطلب دارد، هر جا را میخواهی بخوان، این یک صفحه را رها کن، اگر هم نمیتوانی جلوی خودت را بگیری، آن کنار، سمت راست چند تا عکس خانه انداختهاند آنجا را تماشا بفرمایید! این طرف صفحه را بگذار ما دو کلمه حرف با خانمها بزنیم. باز که داری میخوانی، چقدر هم تندتند میخوانی، الان تمام میشود اقلا کمی شمردهتر بخوان! ببینید حالا که این قدر برای شما مشکل است جلوی خودتان را بگیرید... اینقدر بخوانید تا خسته شوید. باز که داری جلو میروی، بابا برو یک جای دیگر را بخوان مگر مطلب قحط است؟ خوب ظاهرا نمیتوانید جلوی خودتان را بگیرید، اصلا شما مردها همه مثل هم هستید ( منظورم ما مردها بود! ) برویم سر اصل مطلب:
خواننده محترم، هرگز به خوشحالی خانمهای خانه توجه کردهاید که با چه شوقی برای دوختن پرده، پنجرهها را متر میکنند، آنها میتوانند ساعتها راجع به رنگ پرده، نوع آن و این که چقدر پارچه میبرد با حرارت صحبت کنند، همین طور هم در مورد رنگ دیوارها، نوع کفپوشها، دکوراسیون، دلباز و روشنتر کردن خانه... اصلا یک خانه درب و داغان را با امکانات بسیار ناچیز به دست آنها بسپارید تا در عرض مدتی کوتاه، آن را تبدیل به یک محیط گرم خانواده کنند. آن وقت وقتی همه چیز مرتب شد و از آشپزخانه بوی غذای گرم و مطبوعی به مشام رسید، تازه به فکر کاشتن سبزی خوردن و گلکاری در حیاط میافتند.
در عوض همین خانه مرتب را یک هفته دست دو تا جنتلمن بدهید تا یک هفته بدون مزاحم! زندگی کنند.... اصلا چرا راه دور برویم یادم میآید زمان دانشجویی با چند تا از همنوع!!های خودم در یک ساختمان زندگی میکردیم، خلاصه کنم، کولر آبی بجای اینکه سر پشت بام باشد وسط اتاق بود و به نوبت داخل آن آب میریختیم از روزنامه بجای دمکنی (حالم بهم خورد!)، پرده وحتی سفره استفاده میشد و هنگام غذا خوردن همگی مشغول خواندن سفره (یعنی روزنامه) میشدیم... و ساعاتی بعد هنگامی که در کنار همان سفره لم داده بودیم و پوست هندوانه رازیر سیگاری کرده بودیم پلکهایمان کمکم سنگین میشد و قبل از خواب هر از گاهی چیزی میگفتیم و از خنده ریسه میرفتیم .... آخی عجب کیفی داشت!! ...... ببخشید کجا بودیم؟ ... خانمهای محترم چون روز زن است دلیل نمیشود که من همه اسرار آقایان را در اینجا فاش کنم ولی آن صحبتها که نمیتوان اینجا بیان کرد واقعا دلنشین بودند و من در حال حاضر از یادآوری آن ایام حقیقتا لذت میبرم. هر چه باشد میگویند مردان مریخی زنان ونوسی یعنی ما از دو سیاره جداگانه هستیم، و کاری هم از کسی ساخته نیست. بهتر است صحبت خودمان را ادامه دهیم: به نظرم میآید که معمولا نظر خانمها در انتخاب خانه، احساسیتر است. آنها در خرید خانه بیشتر به تهیه یک محل آسایش برای خانواده و سرپناهی برای عشق و محبت توجه میکنند. در حالی که برای بسیاری از آقایان علاوه بر راحتی خانواده، ارزش محل از نظر مالی و اقتصادی هم مورد توجه میباشد این در حالی است که در بیشتر موارد هر دو آنها در خارج خانه شاغل هستند و از نظر مالی بار یکسانی را به دوش می کشند شاید توجه کرده باشید که عموما فقط زمانی که در منزل احتیاج به تعمیرات وجود دارد آقایان با کمک جعبه ابزار خود دست به کار میشوند در صورتی که خانمها مدام به دنبال تعمیرات و بهبود شرایط برای ایجاد آرامش همه اعضاء خانواده هستند. از قضا در خانهای که در آن به اتفاق همسر مهربانم زندگی میکنم دستگیره تمام درهای منزل از نوعی بود که کروی شکل هستند و برای باز کردن در باید حتماً دستگیره را در مشت گرفته و بچرخانید بنابراین هر بار که شما از بیرون با کیفی یا کیسهٔ خریدی در دست وارد میشدید و دستهایتان پر بود، باز کردن در مشکل میشد علاوه بر این هرگاه میهمان سالخوردهای یا مبتلا به آرتروزی داشتیم این عزیزان برای باز کردن در مشکل داشتند. همسر مهربانم که میباید این مشکلات را حتماً حل کنند تا همه از زندگی در خانه لذت ببرند بارها این مشکل را عنوان کرده بود تا اینکه بخاطر یکسری کارها از دوستم که دستی در کار تعمیرات دارد خواهش کردم که در کنار تعمیراتی که لازم بود انجام شود این دستگیرهها را هم با مدل دیگری که باز کردن در را راحتتر میکند تعویض کند و هنگامی که مشغول کار بود به عنوان شوخی به ایشان گفتم اگر ما چنین همسرانی نداشتیم که به فکر همه چیز باشند هرگز به فکر من و شما میرسید که دستگیره در را عوض کنیم تا درها راحتتر باز و بسته شوند؟ ایشان جواب داد اگر فقط ما مردان بودیم وبرای باز کردن در دچار مشکل میشدیم احتمالا در را از پاشنه در میآوردیم ، در انباری میگذاشتیم و راحت هر جا میخواستیم میرفتیم !
حدود ده سال پیش اولین باری که مطلبی در رابطه مسکن در یک نشریه نوشتم عنوانش بود "خانه پدری" ولی حتما میدانید که این "خانه پدری" تا چه حد اعتبار خود را مدیون مادر خانواده این کوه ایثار و فداکاریست. مادری که هرگز قادر به جوابگویی آن همه عشق و علاقه اش نبودهایم. زنهایی که با عشق و جانشان از یک چهاردیواری معمولی، خانه پرمهر پدری را پی ریختهاند. بدون شک در کنار هر مرد موفق یکی از این سربازان بی نام و نشان وجود داشته و داردکه هرگز به اندازهای که لیاقت داشتهاند از آنها قدردانی نشده است. به اعتقاد من دنیای زنان دنیای شگفتانگیزی است که ما مردان را راهی به آن نیست.
از شما آقای محترم که این مقاله را بالاخره تا پایان خواندی میخواهم که با من همصدا شوید:
" مادران، خواهران، دختران و همسران محترم، از این که زندگی را برای همه شیرینتر کردهاید از شما متشکریم. روز جهانی زن مبارک. "
آقای محترم لطفا این مطلب را نخوانید. با شما هستم، آقای محترم لطفا نخوانید... ما نمیتوانیم یک خواهش کوچک از شما کنیم؟ گردانندگان محترم این رسانه تمایل دارند مطلب این هفته مناسبتی با روز جهانی زن داشته باشد، ما میخواهیم دو کلمه در این رابطه بنویسیم اما من شما را میشناسم این مطلب را میخوانید و برای من حرف در میآورید، بالاخره شما مردها همه مثل هم هستید! بنابراین خواهش میکنم به صفحات دیگر این نشریه بپردازید و به این یک وجب جا کار نداشته باشید... تا حالا هم هرچه خواندهاید عیب ندارد لطفا از این به بعد نخوانید بس است دیگر مطالعه نفرمایید من میخواهم دو کلمه حرف فقط با خانمها بزنم... یعنی ما این حق را نداریم؟ اگر بخواهیم دو کلمه حرف خصوصی با خانمها بزنیم شما حتما باید خودتان را بیندازید وسط، یک بار دیگر از شما خواهش میکنم اگر میتوانید یا قدرت دارید که جلوی خودتان را بگیرید لطفا ادامه ندهید. یعنی این قدر سخت است؟ یک ذره خویشتنداری در شما وجود ندارد؟ آقای عزیز، این مجله بیش از صد مطلب دارد، هر جا را میخواهی بخوان، این یک صفحه را رها کن، اگر هم نمیتوانی جلوی خودت را بگیری، آن کنار، سمت راست چند تا عکس خانه انداختهاند آنجا را تماشا بفرمایید! این طرف صفحه را بگذار ما دو کلمه حرف با خانمها بزنیم. باز که داری میخوانی، چقدر هم تندتند میخوانی، الان تمام میشود اقلا کمی شمردهتر بخوان! ببینید حالا که این قدر برای شما مشکل است جلوی خودتان را بگیرید... اینقدر بخوانید تا خسته شوید. باز که داری جلو میروی، بابا برو یک جای دیگر را بخوان مگر مطلب قحط است؟ خوب ظاهرا نمیتوانید جلوی خودتان را بگیرید، اصلا شما مردها همه مثل هم هستید ( منظورم ما مردها بود! ) برویم سر اصل مطلب:
خواننده محترم، هرگز به خوشحالی خانمهای خانه توجه کردهاید که با چه شوقی برای دوختن پرده، پنجرهها را متر میکنند، آنها میتوانند ساعتها راجع به رنگ پرده، نوع آن و این که چقدر پارچه میبرد با حرارت صحبت کنند، همین طور هم در مورد رنگ دیوارها، نوع کفپوشها، دکوراسیون، دلباز و روشنتر کردن خانه... اصلا یک خانه درب و داغان را با امکانات بسیار ناچیز به دست آنها بسپارید تا در عرض مدتی کوتاه، آن را تبدیل به یک محیط گرم خانواده کنند. آن وقت وقتی همه چیز مرتب شد و از آشپزخانه بوی غذای گرم و مطبوعی به مشام رسید، تازه به فکر کاشتن سبزی خوردن و گلکاری در حیاط میافتند.
در عوض همین خانه مرتب را یک هفته دست دو تا جنتلمن بدهید تا یک هفته بدون مزاحم! زندگی کنند.... اصلا چرا راه دور برویم یادم میآید زمان دانشجویی با چند تا از همنوع!!های خودم در یک ساختمان زندگی میکردیم، خلاصه کنم، کولر آبی بجای اینکه سر پشت بام باشد وسط اتاق بود و به نوبت داخل آن آب میریختیم از روزنامه بجای دمکنی (حالم بهم خورد!)، پرده وحتی سفره استفاده میشد و هنگام غذا خوردن همگی مشغول خواندن سفره (یعنی روزنامه) میشدیم... و ساعاتی بعد هنگامی که در کنار همان سفره لم داده بودیم و پوست هندوانه رازیر سیگاری کرده بودیم پلکهایمان کمکم سنگین میشد و قبل از خواب هر از گاهی چیزی میگفتیم و از خنده ریسه میرفتیم .... آخی عجب کیفی داشت!! ...... ببخشید کجا بودیم؟ ... خانمهای محترم چون روز زن است دلیل نمیشود که من همه اسرار آقایان را در اینجا فاش کنم ولی آن صحبتها که نمیتوان اینجا بیان کرد واقعا دلنشین بودند و من در حال حاضر از یادآوری آن ایام حقیقتا لذت میبرم. هر چه باشد میگویند مردان مریخی زنان ونوسی یعنی ما از دو سیاره جداگانه هستیم، و کاری هم از کسی ساخته نیست. بهتر است صحبت خودمان را ادامه دهیم: به نظرم میآید که معمولا نظر خانمها در انتخاب خانه، احساسیتر است. آنها در خرید خانه بیشتر به تهیه یک محل آسایش برای خانواده و سرپناهی برای عشق و محبت توجه میکنند. در حالی که برای بسیاری از آقایان علاوه بر راحتی خانواده، ارزش محل از نظر مالی و اقتصادی هم مورد توجه میباشد این در حالی است که در بیشتر موارد هر دو آنها در خارج خانه شاغل هستند و از نظر مالی بار یکسانی را به دوش می کشند شاید توجه کرده باشید که عموما فقط زمانی که در منزل احتیاج به تعمیرات وجود دارد آقایان با کمک جعبه ابزار خود دست به کار میشوند در صورتی که خانمها مدام به دنبال تعمیرات و بهبود شرایط برای ایجاد آرامش همه اعضاء خانواده هستند. از قضا در خانهای که در آن به اتفاق همسر مهربانم زندگی میکنم دستگیره تمام درهای منزل از نوعی بود که کروی شکل هستند و برای باز کردن در باید حتماً دستگیره را در مشت گرفته و بچرخانید بنابراین هر بار که شما از بیرون با کیفی یا کیسهٔ خریدی در دست وارد میشدید و دستهایتان پر بود، باز کردن در مشکل میشد علاوه بر این هرگاه میهمان سالخوردهای یا مبتلا به آرتروزی داشتیم این عزیزان برای باز کردن در مشکل داشتند. همسر مهربانم که میباید این مشکلات را حتماً حل کنند تا همه از زندگی در خانه لذت ببرند بارها این مشکل را عنوان کرده بود تا اینکه بخاطر یکسری کارها از دوستم که دستی در کار تعمیرات دارد خواهش کردم که در کنار تعمیراتی که لازم بود انجام شود این دستگیرهها را هم با مدل دیگری که باز کردن در را راحتتر میکند تعویض کند و هنگامی که مشغول کار بود به عنوان شوخی به ایشان گفتم اگر ما چنین همسرانی نداشتیم که به فکر همه چیز باشند هرگز به فکر من و شما میرسید که دستگیره در را عوض کنیم تا درها راحتتر باز و بسته شوند؟ ایشان جواب داد اگر فقط ما مردان بودیم وبرای باز کردن در دچار مشکل میشدیم احتمالا در را از پاشنه در میآوردیم ، در انباری میگذاشتیم و راحت هر جا میخواستیم میرفتیم !
حدود ده سال پیش اولین باری که مطلبی در رابطه مسکن در یک نشریه نوشتم عنوانش بود "خانه پدری" ولی حتما میدانید که این "خانه پدری" تا چه حد اعتبار خود را مدیون مادر خانواده این کوه ایثار و فداکاریست. مادری که هرگز قادر به جوابگویی آن همه عشق و علاقه اش نبودهایم. زنهایی که با عشق و جانشان از یک چهاردیواری معمولی، خانه پرمهر پدری را پی ریختهاند. بدون شک در کنار هر مرد موفق یکی از این سربازان بی نام و نشان وجود داشته و داردکه هرگز به اندازهای که لیاقت داشتهاند از آنها قدردانی نشده است. به اعتقاد من دنیای زنان دنیای شگفتانگیزی است که ما مردان را راهی به آن نیست.
از شما آقای محترم که این مقاله را بالاخره تا پایان خواندی میخواهم که با من همصدا شوید:
" مادران، خواهران، دختران و همسران محترم، از این که زندگی را برای همه شیرینتر کردهاید از شما متشکریم. روز جهانی زن مبارک. "
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, March 7, 2018 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو