یعنی کسی که نمیخواهد تغییر کند، تغییر نمیکند مگر خودش بخواهد
ادامه از شماره قبل
در نوشته پیش به مفهوم زنِ خوب بودن و نتایج مخرب آن بر منع ابراز خشم خود صحبت نمودیم. در واقع میتوان اشاره کرد که هیچ نگفتن و تحمل همه محرومیتها، نابرابریها و آزار دیدنها را به خاطرNice Ladies بودن باید بپذیرند و خشم و عصبانیت خود را ابراز ننمایند.
برخلاف خانمهایی که به آنها نام زنهای Bitches دادهاند و محکوم به باختن در مسابقه معروفیت میباشند، خانمهای Nice توسط جامعه پاداش میگیرند. اما این همراه هزینههای شخصی بالایی است که بر تمام جنبههای عاطفی و هوشی آنها در زندگی اثر میگذارد. اگر آنها بپذیرند که دیو و جنی نمیبینند، صدای دیو و جنی را نمیشنوند، مثل دیو و جن صحبت نمیکنند، بدون اینکه بدانند نقش آنها را باید بازی نمایند و آگاهی و ابراز خشم خود را حاشا نمایند. آن شیطان و جنی را که آنها باید حاشا نمایند، شامل انواع افکار، احساسات و اعمالی است که ممکن است آنها برای نشان دادن تضادها و یا حتی عدم توافق با افراد مهم دیگر نشان میدادند. استفاده و کاربرد این قانون، زنان را مانند اشخاصی که در خواب راه میروند تشبیه میکند. آنها نباید به وضوح ببینند، صحیح فکر کنند و یا به صورت آزاد مسائل را به یاد آورند. میزان خلاقیت، هوش، انرژی جنبشی که در اثر سرکوب خشم و منابع آن که باید نادیده گرفته شوند غیرقابل تصور و محاسبه میباشد.
زنان Bitchy:
زنانی که به قول مردها Nice نیستند و به زنان Bitch، پرخاشگر معروفند. آنها اصلا از اینکه عصبانی هستند خجالت نمیکشند و تفاوتهای خود را بیان مینمایند. لیکن در جامعهای که بویژه ارزش زنهای خشمگین را نمیفهمند، یک یا چند برچسب به عنوان اعلام خطر به آنها میزنند تا بلکه ساکت بمانند، البته این زمانی است که به خصوص مردها احساس تهدید مینمایند. مثلا با عنوان کردنِ زن نبودن و یا حتی صفات بدتر یا آنها را به سکوت وامیدارند و یا آتش خشم آنها را شعلهور میکنند تا احساسات بیعدالتی و نیرومند نبودن را در زنان تشدید نمایند. در مورد دوم یعنی آتش خشم برچسبی مثل سلیطه و نابارور میتواند در ذهن زنها رسوخ نماید که آنرا باور نمایند. این البته بخشی از داستان است.
کلمات منفی و تصورات غلط شبیه آنچه در بالا آورده شد برای آن دسته از زنان که قبلا صحبت شد، نه فقط بیرحمی و ایدههای از پیش ساخته و مورد قبول واقع شده است، بلکه یک واقعیت بسیار تلخ به نظر میرسد. کلماتی مثل غرغرو، شاکی و هرزه کلماتی هستند که باعث ناامیدی و عدم نیرومندی میشوند که حتی گاه احتمال تغییر را در فرد از بین میبرند. اگر موردی زنها را ناراحت و عصبانی نماید، شکایات آنها به وضوح نشان داده نمیشود و به دنبال آن افراد دیگر ممکن است به جای همدردی، آنها را حذف و یا طرد نمایند. و این مساله احساس تلخی و نبود شانه را در آنها افزایش میدهد، در حالیکه مقدار زیادی هیجانات بوجود میآورد و واقعا چیزی را عوض نمیکنند و ممکن است آنها قربانی همان مردانی شوند که باعث خشم و غضب در آنها شدهاند.
هنگامیکه زنان خشم خود را به صورت ناموثری ابراز مینمایند، به سادگی در لاک خود-مقصر بودن فرو میروند و مسیر رفتار آنها هر آن به پایین کشیده میشود، وقتی زنی دلیلی برای عصبانی بودن خود ارائه دهد، شکایات او به وضوح شنیده نمیشود و در نتیجه افراد دیگر به جای همدردی با او به طرد کردنش میپردازند. این خود تنها تلخی و نبود عدالت را افزایش میدهد و همه موضوعات واقعی را بدون شناسایی کنار میگذارد. روشن است که زنان باید شجاعت آن را داشته باشند که بدانند چه مواقعی عصبانی هستند و مجال دهند تا دیگران آنرا بشنوند. مشکل زمانی بوجود میآید که زنها در الگوهای جنگ و دعوای بیتاثیر و شکایت و سرزنش خود که وضعیت کهنه قبلی آنها را تایید میکند گرفتار شوند. زمانیکه چنین موردی بوجود آید، زنها ناخودآگاه با هزینه خود دیگران را حفاظت مینمایند. از طرف دیگر زنان عصبانی به نظر دیگران تهدیدکننده هستند. هنگامیکه زنان خشم خود را بدون اثر ابراز نمایند، یعنی غیر واضح و جهت مناسب و کنترل صحیح، نهایتا ممکن است ایده مردها را تائید نمایند. در این مسیر آنها اجازه میدهند که ارزش خود را تنزل داده و به دیگران مجال دهند که آنها را جدی نگیرند و به آنچه که میگویند توجهی ننمایند. در واقع به دیگران کمک میکنند که آرام بمانند. اغلب دیده شده است که افراد دیگر خود را زمانیکه زنان حالت هیستریک و بسیار خشنی پیدا میکنند آرام، ساکت و باهوش جلوه میدهند. در این صورت طبیعت جنگی بودن آنها و یا اتهام به عصبانی بودن ممکن است به طرف مقابل اجازه دهد که از شماتت و سرزنش دیگران رها شود با این نوع جنگ و ستیز، زنان همان الگوهای قدیمی آشنا را در روابط خود حمایت میکنند و نیز زن خوب Nice Lady را به سکوت وا میدارند.
تقریبا همه زنان تجربه دست اولی از این خود-شکست دادن و الگوهای رفتاری همیشگی را دارند. در واقع زن آرام و زن پرخاشگر با تمام تفاوتها هر دو، دو طرف یک سکه هستند. در مجموع حاصل هر دو گفتن و انجام دادن و یا نگفتن و انجام دادن مانند هم هستند. زنان در یاس و ناامیدی و عدم نیرو تنها هستند. آنها احساس کنترل بر کیفیت و راهنمایی زندگی خود نمیکنند. از احساس وحدت و خود-باوری رنج میبرند زیرا، به طور موثر موضوعات واقعی را که در دست دارند به صورت روشن و واضح نشان ندادهاند و لذا چیزی تغییر نکرده است.
اکثر خانمها برای یادگیری چگونگی نشان دادن خشم خود به صورت واضح و روشن بسیار کم کار کردهاند. منظور از یادگیری نشان دادن خشم و عصبانیت خود به روشنی که این باعث نیرومند شدن خود آنها و نیز روابط آنها با دیگران میباشد. برعکس چیزهایی که یاد گرفتهاند، اینست که تشویق شوند که از ابراز خشم خود بترسند و یا آن را کلا حاشا نمایند و یا خشم خود را به هدفهای نامناسب انتقال دهند و یا خشم خود را بر ضد خود ابراز نمایند. از ابتدا به آنها یاد داده شده است که هر علت و دلیل روشنی که در خود دارند را یکسره حاشا نمایند و چشمهایشان را برای پیدا کردن منابع صحیح ببندند و یا خشم خود را به صورت ناموثری بیرون بریزند به نحوی که آن را در خود حفظ نمایند و نه اینکه با آنچه قبلا یاد گرفتهاند چالش نمایند.
ای کاش زنان یادآوری و یادگیری گفتههای بالا را کنار بگذارند تا لااقل بتوانند انرژی خشم خود را در مسیر وحدت و رشد خود به کار برند.
آن دسته از خانمها که به صورت ناموثری میجنگند، معمولا زحمت ناموفقی برای تغییر فرد مقابل میکنند یعنی کسی که نمیخواهد تغییر کند، تغییر نمیکند مگر خودش بخواهد. زمانیکه کوششهای ما برای تغییر باورها، احساسات، عکسالعملها و یا رفتارهای شخصی دیگر کار نکند، ممکن است با همان کار قبلی ادامه دهیم یعنی به الگوهای قابل پیشبینی واکنش نشان دهیم که مشکلات و شکایات مربوط به آنها را افزایش دهیم. ممکن است طوری از لحاظ عاطفی شدت عمل به خرج دهیم که راههای رفتاری مختلف دیگر را که امکان اجرا دارند کاملا از دست بدهیم، زنها میتوانند یاد بگیرند که چگونه خشم خود را به عنوان شروع کار مورد استفاده قرار دهند تا بلکه الگوها را تغییر دهند و نه دیگران را سرزنش نمایند. اگر آنها جاهطلبی زیادی داشته باشند و کوشش کنند خیلی سریع و زیاد تغییر نمایند، ممکن است اصلا تغییر نکنند. در عوض میتوانند نگرانیهای زیادشان و حالات عاطفی سنگین خود را در درون خود و دیگران به حرکت درآورند تا عاقبت دوباره الگوها و رفتارهای کهنه را برقرار سازند. پس یا اینکار را میکنند و یا ممکن است به خصومت خود پایان دهند و رابطه مهم خود را قطع نمایند که البته لزوما راه حل مناسبی نخواهد بود.
برای اینکه زنها بتوانند خشم خود را به عنوان وسیلهای برای تغییر روابط به کار ببرند بایستی یاد بگیرند و مهارتهای خود را در چهار سطح مختلف که در ادامه خواهد آمد رشد دهند.
ادامه دارد...
در نوشته پیش به مفهوم زنِ خوب بودن و نتایج مخرب آن بر منع ابراز خشم خود صحبت نمودیم. در واقع میتوان اشاره کرد که هیچ نگفتن و تحمل همه محرومیتها، نابرابریها و آزار دیدنها را به خاطرNice Ladies بودن باید بپذیرند و خشم و عصبانیت خود را ابراز ننمایند.
برخلاف خانمهایی که به آنها نام زنهای Bitches دادهاند و محکوم به باختن در مسابقه معروفیت میباشند، خانمهای Nice توسط جامعه پاداش میگیرند. اما این همراه هزینههای شخصی بالایی است که بر تمام جنبههای عاطفی و هوشی آنها در زندگی اثر میگذارد. اگر آنها بپذیرند که دیو و جنی نمیبینند، صدای دیو و جنی را نمیشنوند، مثل دیو و جن صحبت نمیکنند، بدون اینکه بدانند نقش آنها را باید بازی نمایند و آگاهی و ابراز خشم خود را حاشا نمایند. آن شیطان و جنی را که آنها باید حاشا نمایند، شامل انواع افکار، احساسات و اعمالی است که ممکن است آنها برای نشان دادن تضادها و یا حتی عدم توافق با افراد مهم دیگر نشان میدادند. استفاده و کاربرد این قانون، زنان را مانند اشخاصی که در خواب راه میروند تشبیه میکند. آنها نباید به وضوح ببینند، صحیح فکر کنند و یا به صورت آزاد مسائل را به یاد آورند. میزان خلاقیت، هوش، انرژی جنبشی که در اثر سرکوب خشم و منابع آن که باید نادیده گرفته شوند غیرقابل تصور و محاسبه میباشد.
زنان Bitchy:
زنانی که به قول مردها Nice نیستند و به زنان Bitch، پرخاشگر معروفند. آنها اصلا از اینکه عصبانی هستند خجالت نمیکشند و تفاوتهای خود را بیان مینمایند. لیکن در جامعهای که بویژه ارزش زنهای خشمگین را نمیفهمند، یک یا چند برچسب به عنوان اعلام خطر به آنها میزنند تا بلکه ساکت بمانند، البته این زمانی است که به خصوص مردها احساس تهدید مینمایند. مثلا با عنوان کردنِ زن نبودن و یا حتی صفات بدتر یا آنها را به سکوت وامیدارند و یا آتش خشم آنها را شعلهور میکنند تا احساسات بیعدالتی و نیرومند نبودن را در زنان تشدید نمایند. در مورد دوم یعنی آتش خشم برچسبی مثل سلیطه و نابارور میتواند در ذهن زنها رسوخ نماید که آنرا باور نمایند. این البته بخشی از داستان است.
کلمات منفی و تصورات غلط شبیه آنچه در بالا آورده شد برای آن دسته از زنان که قبلا صحبت شد، نه فقط بیرحمی و ایدههای از پیش ساخته و مورد قبول واقع شده است، بلکه یک واقعیت بسیار تلخ به نظر میرسد. کلماتی مثل غرغرو، شاکی و هرزه کلماتی هستند که باعث ناامیدی و عدم نیرومندی میشوند که حتی گاه احتمال تغییر را در فرد از بین میبرند. اگر موردی زنها را ناراحت و عصبانی نماید، شکایات آنها به وضوح نشان داده نمیشود و به دنبال آن افراد دیگر ممکن است به جای همدردی، آنها را حذف و یا طرد نمایند. و این مساله احساس تلخی و نبود شانه را در آنها افزایش میدهد، در حالیکه مقدار زیادی هیجانات بوجود میآورد و واقعا چیزی را عوض نمیکنند و ممکن است آنها قربانی همان مردانی شوند که باعث خشم و غضب در آنها شدهاند.
هنگامیکه زنان خشم خود را به صورت ناموثری ابراز مینمایند، به سادگی در لاک خود-مقصر بودن فرو میروند و مسیر رفتار آنها هر آن به پایین کشیده میشود، وقتی زنی دلیلی برای عصبانی بودن خود ارائه دهد، شکایات او به وضوح شنیده نمیشود و در نتیجه افراد دیگر به جای همدردی با او به طرد کردنش میپردازند. این خود تنها تلخی و نبود عدالت را افزایش میدهد و همه موضوعات واقعی را بدون شناسایی کنار میگذارد. روشن است که زنان باید شجاعت آن را داشته باشند که بدانند چه مواقعی عصبانی هستند و مجال دهند تا دیگران آنرا بشنوند. مشکل زمانی بوجود میآید که زنها در الگوهای جنگ و دعوای بیتاثیر و شکایت و سرزنش خود که وضعیت کهنه قبلی آنها را تایید میکند گرفتار شوند. زمانیکه چنین موردی بوجود آید، زنها ناخودآگاه با هزینه خود دیگران را حفاظت مینمایند. از طرف دیگر زنان عصبانی به نظر دیگران تهدیدکننده هستند. هنگامیکه زنان خشم خود را بدون اثر ابراز نمایند، یعنی غیر واضح و جهت مناسب و کنترل صحیح، نهایتا ممکن است ایده مردها را تائید نمایند. در این مسیر آنها اجازه میدهند که ارزش خود را تنزل داده و به دیگران مجال دهند که آنها را جدی نگیرند و به آنچه که میگویند توجهی ننمایند. در واقع به دیگران کمک میکنند که آرام بمانند. اغلب دیده شده است که افراد دیگر خود را زمانیکه زنان حالت هیستریک و بسیار خشنی پیدا میکنند آرام، ساکت و باهوش جلوه میدهند. در این صورت طبیعت جنگی بودن آنها و یا اتهام به عصبانی بودن ممکن است به طرف مقابل اجازه دهد که از شماتت و سرزنش دیگران رها شود با این نوع جنگ و ستیز، زنان همان الگوهای قدیمی آشنا را در روابط خود حمایت میکنند و نیز زن خوب Nice Lady را به سکوت وا میدارند.
تقریبا همه زنان تجربه دست اولی از این خود-شکست دادن و الگوهای رفتاری همیشگی را دارند. در واقع زن آرام و زن پرخاشگر با تمام تفاوتها هر دو، دو طرف یک سکه هستند. در مجموع حاصل هر دو گفتن و انجام دادن و یا نگفتن و انجام دادن مانند هم هستند. زنان در یاس و ناامیدی و عدم نیرو تنها هستند. آنها احساس کنترل بر کیفیت و راهنمایی زندگی خود نمیکنند. از احساس وحدت و خود-باوری رنج میبرند زیرا، به طور موثر موضوعات واقعی را که در دست دارند به صورت روشن و واضح نشان ندادهاند و لذا چیزی تغییر نکرده است.
اکثر خانمها برای یادگیری چگونگی نشان دادن خشم خود به صورت واضح و روشن بسیار کم کار کردهاند. منظور از یادگیری نشان دادن خشم و عصبانیت خود به روشنی که این باعث نیرومند شدن خود آنها و نیز روابط آنها با دیگران میباشد. برعکس چیزهایی که یاد گرفتهاند، اینست که تشویق شوند که از ابراز خشم خود بترسند و یا آن را کلا حاشا نمایند و یا خشم خود را به هدفهای نامناسب انتقال دهند و یا خشم خود را بر ضد خود ابراز نمایند. از ابتدا به آنها یاد داده شده است که هر علت و دلیل روشنی که در خود دارند را یکسره حاشا نمایند و چشمهایشان را برای پیدا کردن منابع صحیح ببندند و یا خشم خود را به صورت ناموثری بیرون بریزند به نحوی که آن را در خود حفظ نمایند و نه اینکه با آنچه قبلا یاد گرفتهاند چالش نمایند.
ای کاش زنان یادآوری و یادگیری گفتههای بالا را کنار بگذارند تا لااقل بتوانند انرژی خشم خود را در مسیر وحدت و رشد خود به کار برند.
آن دسته از خانمها که به صورت ناموثری میجنگند، معمولا زحمت ناموفقی برای تغییر فرد مقابل میکنند یعنی کسی که نمیخواهد تغییر کند، تغییر نمیکند مگر خودش بخواهد. زمانیکه کوششهای ما برای تغییر باورها، احساسات، عکسالعملها و یا رفتارهای شخصی دیگر کار نکند، ممکن است با همان کار قبلی ادامه دهیم یعنی به الگوهای قابل پیشبینی واکنش نشان دهیم که مشکلات و شکایات مربوط به آنها را افزایش دهیم. ممکن است طوری از لحاظ عاطفی شدت عمل به خرج دهیم که راههای رفتاری مختلف دیگر را که امکان اجرا دارند کاملا از دست بدهیم، زنها میتوانند یاد بگیرند که چگونه خشم خود را به عنوان شروع کار مورد استفاده قرار دهند تا بلکه الگوها را تغییر دهند و نه دیگران را سرزنش نمایند. اگر آنها جاهطلبی زیادی داشته باشند و کوشش کنند خیلی سریع و زیاد تغییر نمایند، ممکن است اصلا تغییر نکنند. در عوض میتوانند نگرانیهای زیادشان و حالات عاطفی سنگین خود را در درون خود و دیگران به حرکت درآورند تا عاقبت دوباره الگوها و رفتارهای کهنه را برقرار سازند. پس یا اینکار را میکنند و یا ممکن است به خصومت خود پایان دهند و رابطه مهم خود را قطع نمایند که البته لزوما راه حل مناسبی نخواهد بود.
برای اینکه زنها بتوانند خشم خود را به عنوان وسیلهای برای تغییر روابط به کار ببرند بایستی یاد بگیرند و مهارتهای خود را در چهار سطح مختلف که در ادامه خواهد آمد رشد دهند.
ادامه دارد...
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, ژانویه 8, 2020 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو