نشاط، آثار فراوانی پیرامون زندگی زنان ایرانی خلق کرده و با ظرافت و تبحر خاصش تضادهای زندگی زنان را به چالش میکشد
نشاط، آثار فراوانی پیرامون زندگی زنان ایرانی خلق کرده و با ظرافت و تبحر خاصش تضادهای زندگی زنان را به چالش میکشد. رد پای خودش بودن در کارهایش آنچنان عمیق است که ما را وا میدارد تا صریحتر از کلیشه از او بپرسیم و او نشانمان دهد که از چه چالشهایی گذشته.
صریح و بیپرده با شیرین نشاط فراتر از فریم: دیدگاهها، آرزوها، هنرها، مقایسهها
شیرین نشاط از تغییرات خودش در طی این سالها چه دیده و چه تعریف میکند؟ در آنچه که امروز هستید چه موضوع یا چه افرادی موثر بودهاند که شما به نقطهای که امروز هستید، برسید؟
آغاز کار من با "زنان خدا" (عکس زیر) زنی را نشان میدهد که در زمان انقلاب، خارج از ایران زندگی میکند ولی نگاهش کماکان به ایران است با مسائلی که نمیتواند بخوبی از راه دور درک کند. در حقیقت در آن زمان، یک فاصلهای بین من و خانواده و وطن بود که با شروع این کارها و زیر سوال بردن برخی موارد، باعث میشد من دوباره یک رابطهای را با آن سمت برقرار کنم، متاسفانه آن کارها در آن مقطع، درست فهمیده نشد و خیلیها فکر میکردند من دارم عقیده خودم را راجع به انقلاب به آنها تفهیم میکنم. بنابراین هم ایرانیان و هم خارجیها نتوانستند آن را درک کنند. سپس در طی این سالها کارهای من رشد کرد و شروع کردم به ساخت ویدئو و بتدریج کارهایم از مسائل سیاسی به خاطر قضاوتهایی که درباره من هم از لحاظ شخصی و هم از نظر کاری، از سوی ایرانیان و خارجیها میشد، بصورت مستقیم دور شد. واقعیت این است که این موارد من را خیلی اذیت کرد و متوجه شدم برخی به کار هنری من توجه نمیکنند و قضاوتشان فقط بر اساس عقاید و طرز فکر خودشان و اینکه چه اثری در روابط آنها با ایران میگذارد، بود. بعد وقتی شروع کردم به کارهای ویدئویی و کمی شاعرانهتر به عنوان کسی که یک پایش در ایران بود دستم بازتر شد، به مراکش و ترکیه و مصر رفتم، منتها، همیشه کارهایم مثل "زنان بدون مردان" درباره ایران بود.
در ۱۹۹۳ کارهای هنریام را به شکل جدی شروع کردم. "زنان بدون مردان" در سال ۲۰۰۹ ساخته شد. بعد از آن متوجه شدم که من دیگر به ایران نخواهم رفت و این آرزو که دوباره رابطه برقرار شود امکان ندارد، چون آن احساس نوستالژی که به آنجا داشتم مرا اذیت میکرد، انگار اکسیژن من شده بود کشوری که امکان رفتن به آنجا را نداشتم، بنابراین کمکم و ناخودآگاه دید و روش کار من عوض شد. مثلا یکدفعه به مصر رفتم و در آنجا یک سری کار درباره افراد مسنی که فرزندانشان را در انقلاب از دست داده بودند کردم، یا به آذربایجان رفتم و آنجا از افراد و گونههای متفاوت درباره "معنای وطن" سوال کردم که بدانم برایشان چه معنایی دارد و این موضوعی برایم مهم بود. میخواهم بگویم که اول نوستالژی شدید به ایران بود، سپس کمکم فاصله گرفتم و بعد از "زنان بدون مردان" تمرکزم بر روی این بوده که قبول کنم من مجبور نیستم که همیشه کارهای هنریام، موضوعاتی فقط راجع به ایران باشد، میتواند راجع به کشورهای دیگر باشد اما این هم در آن باشد که من یک ایرانی هستم، بنابراین دید، دیدِ یک ایرانی خواهد بود و آن ایده نوستالژی را از آن بیرون کشیدم و پذیرفتم که رابطه من با ایران نامعلوم است و نمیخواهم تا ابد در آن فضا و خاطرات زندگی کنم.
هنر و کارهای شما اثر بزرگی در نگاه و حرکت زنان داشته، به نظرم شما به زنان از زوایای دیگری پرداختید که توجه بسیاری را جلب کرد، نهایت موفقیت و یا هدف خودتان را در این زمینه در چه میبینید؟
من یک زن هستم و خودم خیلی از زنان دیگر ایرانی تاثیر گرفتم، کلا زن بودن در ایران در نسلهای مختلف، از زمان مادربزرگم تا همین الان، مقاومت زنان تا کنون، قدرت، دولت، همهشان تاثیرگذار هستند. من همیشه از زنان ایرانی از نسلهای مختلف نیرو میگرفتم، مثلا من همیشه شیفته فروغ فرخزاد، شهنوش پارسیپور، سیمین دانشور، سیمین بهبهانی هستم. زنانی که زندگیشان معمولی نبود در بعضیشان مانند فروغ یا شهنوش، تنهایی و تلخی بود ولی کارهای هنری عجیب و بسیار قوی از خودشان به جا گذاشتند و هرگز اجازه ندادند که زن بودنشان آنها را محدود کند ولی صدایشان یک صدای زنانه بود. من با اینکه همه کارهایم به گونهای درباره زنان است اما منظورم این نیست که فقط درباره زنان صحبت کنم. از طرفی علاقه دارم به زنان در ایران بپردازم چون آنها نسبت به مردان، درگیری بیشتری دارند، بنابراین آنها برایم جالبتر هستند. مقاومت و سختیها و تلاشهای آنها برایم مهم است، مانند مادرم، خواهرم و همه زنان دیگری که میشناسم. خود من هم به عنوان یک زن، متوجه ضعفهای خودم هستم اما درضمن آدمی خیلی قوی و زرنگی هستم. چیزهایی که من به عنوان ارزش میدانم هم ضعف ماست و هم قدرت ما.
نکته دیگری که در کارهایتان وجود داشته، موضوع زن و مذهب است. او را در مقابل مذهب بخصوص اسلام به چالش کشیدید، این به خاطر تجربه شخصی خودتان بوده و یا فکر میکنید همه مذاهب به گونهای حقوق زنان را نفی کردهاند؟ نگاه شما به زن و مذهب چگونه است؟
سوال بسیار خوبی است، ببینید من در قزوین بزرگ شدم، در یک فضای کاملا مذهبی. من همیشه از کودکی بین مدرنیته و مذهب گیر کرده بودم. خانواده بسیار متشخص و تحصیل کردهای داشتم. معاشرت آنها با دیگران خیلی مدرن بود، از آن طرف به مدرسهای میرفتم که حجاب بر سر دختران بود، این تضاد برایم همیشه مسئله بود. من از خدا میترسیدم، فکر میکردم که به خاطر اینکه خانواده مدرنی دارم و مثلا مینیژوپ میپوشند روزی تنبیه میشویم. از یک طرف خانوادهام مرا فرستادند به یک پانسیون ایتالیایی که همه مسیحی بودند و مسائل، شکل پیچیدهتری شد. بنابراین من در آن ۱۷ سال اولیه زندگیام که در ایران، شهر قزوین زندگی کردم به خاطر آن شرایط همیشه با این تضاد زندگی کردم. من هر روز نماز میخواندم و دعا میکردم، تنها کسی بودم که در خانوادهمان اینطور بود، وحشت داشتم به خاطر همه آنچه ما را از آن میترساندند و در گوش ما میکردند و البته وقتی به آمریکا آمدم این حالت تمام شد ولی این را میدانم که هویت ما ایرانیان همیشه چیزی بوده بین ایران سنتی و ایران اسلامی. پس واقعا نمیتوان هویت اسلامی را از کسی که ما هستیم، حذف کرد، بنابراین کارهای من جای مذهب را در زندگی ایرانیان زیر سوال میگذارد، جوابی هم به آن ندارم. بعضیها به خاطر اینکه از جمهوری اسلامی متنفر هستند فورا حمله میکنند به موضوعات حجاب و میگویند چرا این شکلی گفتی. من نمیگویم این ما هستیم، میگویم این هم بخشی از تاریخ و فرهنگ ایرانی بوده و الان سالهای سال است که من این مسائل را دنبال نمیکنم و همه کارهای جدید من درباره یک زن مهاجر ایرانی است که در خارج زندگی میکند و حجاب وجود ندارد. ولی من خودم همیشه این مسئله دوگانگی بین ایرانی بودن و اسلام را داشتم و سالها در کودکی از بیحجابی خانوادهام احساس گناه کردم. این احساس خیلی بدی است که همیشه به خاطر مذهب، آن ترس وجود داشته باشد ولی همانطور که میدانید مغز نسل ما را پر کرده بودند.
شما برای عرضه آثارتان به نقاط مختلف سفر کردهاید، موفقترین آنها کدام بوده و به نظرتان بازدیدکنندگان کدام کشور تاکنون ارتباط نزدیکتری با کارهای شما داشتهاند؟
من در نقاط گوناگونی نمایشگاه داشتم، یکی از بزرگترین تجربههای من در لُسآنجلس، سال ۲۰۱۹ بود، همانطور که میدانید یکی از بزرگترین جمعیت ایرانی خارج از کشور در آنجا زندگی میکنند. خیلی از آنها اسم مرا شنیده بودند اما کار مرا ندیده بودند، از آن نمایشگاه استقبال بزرگی کردند، ولی تورنتو برای من یکی از مهمترین شهرهای دنیاست، به این دلیل که کانادا نه تنها از لحاظ فرهنگهای گوناگون بسیار چشمگیر است، بلکه ایرانیانی که در تورنتو زندگی میکنند، از نظر من شباهت زیادی به ایرانیانِ ایران دارند، خیلی از آنها تازه از ایران آمدهاند، در حالی که در لُسآنجلس اکثر ایرانیانی که زندگی میکنند نسل در نسل آنجا هستند. خیلی تورنتو را دوست دارم و در هنگام صحبت با ایرانیان احساس میکنم ایران هستم و رابطهشان با کارهای من نسبت به ایرانیان لُسآنجلس خیلی فرق میکند. من خیلی احساس احترام نسبت به بیان نظراتشان در زمینه کارهایم دارم. البته این سری آخری که آمدم متاسفانه خیلی فرصت نشد که با ایرانیان زیادی بتوانم گفتگو کنم. این را هم میخواهم اضافه کنم که هر بار که به آنجا میآیم به خاطر "زنان بدون مردان" حرفها و بحثهایی که میشود که خیلی درست هستند و من همیشه لذت میبرم. من به ایران که نمیتوانم بروم ولی وقتی به تورنتو میآیم انگار که به ایران رفتهام. من از لحاظ شخصیتی یک آدم بسیار خاکی هستم، من نه ثروتمند هستم و نه برایم پول و ماشین و ژست و این چیزها اهمیت داشته و امیدوارم بتوانم بزودی مجددا به تورنتو برگردم.
شما با نمایشگاه موکا به تورنتو آمدید (عکس زیر)، این نمایشگاه را چه کسانی برگزار کردند؟ کمی لطفا از این برنامه برایمان بگویید
من در تمامی این سالهایی که فعالیت میکردم، فقط یکبار در مونترال در سال ۲۰۰۱ نمایشگاه داشتم، بنابراین من در تورنتو اصلا شو نداشتم بعد خانمی به اسم "نوامبر" که مدیر "موکا" هستند، زنی انگلیسی که سالها در استانبول زندگی و کار کرده و الان در تورنتوست با من تماس گرفت و من به دلیل اینکه میدانم ایرانیان زیادی آنجا هستند خیلی استقبال و اعتماد کردم. انتخاب کارها بر اساس این فکر من بود که بهتر است ایرانیان آنجا کارهای مرا از ابتدا تا آخرینش را ببینند، چون خیلیها کارهای مرا ندیدهاند و دربارهاش شاید فقط شنیده باشند، میخواستم رشد کارهای مرا از ابتدا تا آخری که "سرزمین رویاهاست" بتوانند مشاهده کنند. در این زمینه خانمی به نام فرنوش در زمینه اطلاعرسانی به ایرانیان به من کمک بسیاری کرد و با نیروی محدودی که داشتند همه سعیشان را کردند که این شو بدرستی و بر اساس علاقه من انجام شود و من خیلی از زحماتی که کشیده بودند راضی بودم و بازدیدکنندگان زیادی هم تاکنون داشته و امیدوارم بقیه دوستان هم بیایند و ببینند.
برویم سراغ آخرین کار شما " سرزمین رویاها"، چقدر خودتان به سیمین نزدیک هستید؟ آیا شبیه این سیمینی هستید که به درب منزل مردم رفت تا رویاهای آنها را جمعآوری کند؟
داستان "سرزمین رویاها"، تجربه خود من به عنوان یک ایرانی در آمریکا بود. یک زن ایرانی که مهاجر و عکاس است. کاراکتر اصلی این داستان، یک زن ایرانی است. خوب همه داستان که صد در صد واقعی نیست، اما باورکردنیست. این داستان یک پایش روی زمین بود و یک پایش روی هوا و کاملا میشود گفت که کاراکتر سیمین، خود من بودم. من دقیقا کاری که او کرد را در نیومکزیکو انجام دادم. من از سیصد نفر عکس گرفتم و ازشان اجازه میگرفتم که وارد خانهشان شوم و فیلمبرداری کنم. بنابراین برای اولین بار این پروژه " سرزمین رویاها" یک حالت مستند داشت و میشود گفت این یکی از کارهای من است که خیلی شخصی است. اینکه به عنوان یک اقلیت در این کشور به سرخپوستان، سیاهپوستان و مکزیکیها نزدیک شوی و با آنها صحبت کنی و بپرسی که آخرین رویایشان چیست و بفهمی که رویاهای شما از آنها خیلی دور نیست برایم تجربه بینظیری بود و جالبتر اینکه در آخر به این میرسیم که همه ما به گونهای "بیخانمان" هستیم. چیزی که مایلم به حرفهایم اضافه کنم اینکه من و دوستانی که رفته بودیم این کار را فیلمبرداری کنیم شیفته نیومکزیکو شدیم برای اینکه شبیه طبیعت ایران بود و آن حالتهای نوستالژیها را داشت. این پروژه برای من دری را باز کرد که به عنوان یک زن مهاجر ایرانی، میتوانم کاری را انجام دهم که ایرانی اما نتیجه سالهای طولانی زندگی کردن در آمریکا باشد.
از نگاه دوربین شما با توجه به اینکه در امریکا زنان لاتین، بومی، شرقی و غربی در جامعه حل میشوند، رویاهای آنها ریشه در چه چیزی داشت؟
من اگر به کارهای خودم نگاه کنم متوجه میشوم که بیشتر به ترسهای من اشاره شده، هم از نظر سیاسی و هم از نظر شخصی. معمولا همان چیزی که از آن در طول روز فرار میکنی، شبها زمانی که خواب هستی به سراغت میآید. چیزی که من متوجه شدم و شما در ویدیو دیدهاید اکثر کسانی که خوابهایشان را تعریف میکنند در حقیقت انعکاس ترسهای آنها و یا امید آنهاست. مثلا یکی در مورد بمب اتمی که منفجر شده، یا خانم دیگری که دنبال دهکدهاش میگشته و هواپیماها آمدهاند و روستایش را بمباران کرده، یا خانم سرخپوست دیگری که وحشت دارد کودکش مانند خودش در جایی به زور باشد که دینش را فراموش کند. در مورد خودم، مادرم در خوابهای من هست، به دلیل اینکه مادرم را نمیبینم و ترس از دست دادن مادر، و سرزمین مادری با من است. نکته تا حدودی مشترک بین همه خوابهایی که شنیدیم ترس از مرگ، خشونت، جنگ، از دست دادن خانه بود که ریشهی تا حدودی سیاسی، شخصی و بسیار انسانی داشت و نشان داد که خوابهای ما صرف نظر از اینکه ایرانی هستیم یا هر ملیت دیگری، شباهت زیادی به یکدیگر دارد. برای همه ما اتفاقات خوب و یا بدی میافتد و همگی گرفتار سیستمهای دولتی بخصوصی هستیم بنابراین هر کسی به نوعی ترسهایی دارد.
برنامه بعدی شما چیست؟ آیا به فکر یک فیلم سینمایی هستید؟
میتوانم دربارهاش بگویم، البته ممکن است اتفاق نیفتد چون دارم بهش فکر میکنم و نمیدانم چه خواهد شد. حقیقت این است که یک پروژه در دست دارم که میخواهم احتمالا فیلم سینمایی کنم. آن هم بر اساس تجربه یک زن ایرانی است که در نیویورک زندگی میکند ولی اتفاق تلخی در زمانی که در ایران بوده برایش افتاده، شاید یک زن زندانی بوده که هر کاری میکند نمیتواند آن اتفاق تلخ را فراموش کند و من میخواهم آن تضاد را نشان دهم. این زن هم با اینکه اینجاست نمیتواند از حوادثی که پشت سر گذاشته رها شود و من دارم روی آن هنوز کار میکنم. من آدم سیاسی نیستم ولی برایم مهم است در کارهایی که انجام میدهم اشاره غیرمستقیمی به آن داشته باشم چون به زندگی هموطنانم مربوط است. امیدوارم که بتوانیم در ماه جون فیلمبرداری را شروع کنیم.
بیشتر بخوانید:
- یکشنبه ۲۷ مارچ با اسکار ۲۰۲۲، چه فیلمهایی را تماشا کنیم؟
- تماشای این ۲۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۱ را از دست ندهید
- فیلمهای خوب سال 2019 که باید ببینید
- جشنواره فیلم تورنتو به پایان رسید
- فیلم اتاق
- فیلم کولی، خوانندهای که موسیقی راک دیگر به خودش ندید
- فیلم انتقامجویان: جنگ ابدیت
- اسکار ۲۰۱۹
- فیلم کتاب سبز، کتابی که به رفاقت منجر شد
- فیلم پلنگ سیاه
- فیلم بازگشت مری پاپینزMary Poppins Return
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو