زندگی خوب زناشویی و خانوادگی را تضادها و تفاوتهای زن و شوهر بهم نمیزند
عامل اصلی تخریب زناشویی اختلافات نیست
بلکه خشونتها و عصبانیتهای پنهانیست
زندگی خوب زناشویی و خانوادگی را تضادها و تفاوتهای زن و شوهر بهم نمیزند، بلکه خشم و عصبانیتهای مخفی آن را به هم میزند. زمانی که از خشم و رنجش در زندگی زنانشویی صحبت میکنیم منظور آن نوع خشم و رنجشی است که از آغاز کودکی در روان شخص جمع شده است. بسیاری از افراد نمیتوانند و نمیخواهند خشم و رنجش خود را از موضوعی ابراز نمایند و آن را حل کنند و مدام میگویند چیز مهمی نیست من خوبم و یا به سهو و دروغ میگویند: سرم قدری درد میکند، من عصبانی نیستم. هیچکس هم نمیتواند کشف کند که آنها از چه رفتار شوهر یا دیگران ناراحت شدهاند.کسی نمیتواند فکر دیگری را بخواند. در واقع این افراد به غلط و یا دروغ میگویند که نه، من مشکلی ندارم. این افراد از دوران کودکی یاد گرفتهاند که چیزی در مورد ناراحتیها و خشمهای خود نگویند، زیرا طرف مقابل را خشمگین و عصبانی میکنند. مثل زمانی که مادر چیزی میگفت و پدر برمیآشفت و یک جنگ و دعوای مفصل ایجاد میگردید. این افراد به عنوان یک پسر بچه یا دختر بچه ممکن است شاهد و ناظر اختلافات و جنگ و ستیزهای خانوادگی باشند و آن دردها و غمها را که در اثر عصبانیت دیگران دریافت نمودهاند به خوبی تجربه نمایند و در روان خود ثبت و ضبط کنند .
در چنین مواردی فرد از یک استراتزی و یا شیوه پذیرفتن و قبول نمودن این خشم ها استفاده مینماید تا شاید خود را از حالات عاطفی هیجانی بسیار نیرومند (خشم و عصبانیت) حفظ و نگهداری کند. در چنین مواردی شخص خوب میداند که اگر زمانی احساساتش خیلی بالا بگیرد و حاد شود، ممکن است فردی دیگر مورد آزار و اذیت جدی قرار گیرد و چه بسا آن فرد خود شخص باشد.
بنابراین از ترس مجازات و آزار و اذیت شدن بهتر است دم نزند و آنچه را که احساس میکند در درون خود خفه کند و یا پنهان نماید در واقع نادیده گرفتن و به ناخود آگاه فرستادن این تجارب تلخ و دردها شاید در دوران کودکی روش مفید و پسندیدهای بوده باشد، اما این عادات چشمپوشی و به درون سپردن خشونتها و عصبانیتها محو نخواهد شد و در فکر و روان شخص به خوبی جای میگیرند و اگر در بزرگسالی به درمان آن اقدام نکنند برای همیشه آنجا میمانند و تولید بسیاری از اختلافات شدید در زندگی زناشویی و یا در ارتباط با دیگران خواهند نمود، بدون اینکه خود شخص متوجه باشد که چرا اینطور شد. چنین افرادی کوشش میکنند که در زندگی زناشویی تفاوتها و اختلافات را نادیده بگیرند و هر موقع احتمال وقوع تضاد و جنگ و ستیز شد درحد امکان آنها را در درون خود نگه دارند و دم نزنند. به کلامی دیگر زمانی که فرد از دست زن و یا شوهر خود عصبانی و خشمگین شد، عواطف زشت و عصبانیت و دیگر ناراحتیها را در درون به خاک سپارد و چنین وانمود کند که همه چیز خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد و اوضاع او عالی است. بنابراین فرد این تکنیکها و روشها را در خود نگه میدارد و در دوران ازدواج و زناشویی آنها را به کار میبرد. او البته زمانی بیدار میشود که متوجه گردد چه زیانهایی از این عواطف محبوس شده در روان او بر او وارد شده است منظور از زیان، عواطف روانی و فشارهای روانی است که او تا به حال تحمل و تجربه کرده است. این دسته از افراد ممکن است اصولاً با شوهر و یا زن خود بحث و فحص و مجادله ننمایند و هر موقع که بگومگویی پیش آید برای سالهای سال احساسات خود را به عنوان یک شخص قربانی شده بپذیرند و دم نزند و برای خود نوعی ترحم وتاسف ایجاد مینمایند. در واقع هر زمانی که فرد از این احساس ترحم نسبت به خود که در اثر خشم و عصبانیت ایجاد شده است را به یاد میآورد آن وقت است که احساس میکند چقدر این روابط زناشویی آنها نامناسب و ناجور بوده است. در یک مورد ازدواج، در واقع خانم بود که احساسات خشم خود را قبول نداشت هنگامی که او با شوهر خود مجادله و دعوا میکرد غالباً به خاطر ضعف در کوتاه آمدن بود که نتوانسته بود که به صورت آشکار و آزاد نظرات و خواستههای خود را ابزار نماید. برعکس زمانی که شوهر عصبانی میشد بیشتر به خاطر احساسات پنهانی همسر بود که آشکار میشد. همسر به او میگفت چرا نظرات و ایدههای خود را نداده و یا نمیدهی؟ بالاخره فشارهای عصبی غیر قابل تحمل شدند و اینجا بود که خانم که همیشه احساسات و ناراحتیهای خود را پنهان میکرد نتوانست با این ایده کاذب که همه چیز خوب است و مشکلی وجود ندارد کنار بیاید و آنها را بپذیرد. در نهایت با پذیرش این خطر که چگونه عصبانیت خود را تجربه نماید متوجه شد که با این روش نه تنها ازدواجشان نجات پیدا کرد و زنده شد بلکه به مراتب از پیش بهتر گردید. در اصل تفاوتهای شخصیتی و رفتاری هر کدام از آنها ایجاد یک اندازهگیری سالم از تضادها شد. تضادهایی که روابط زناشویی آنها را تبدیل به یک عشق و علاقه نمود باعث صحبت و روراستی و اعتماد عمیق نسبت به یکدیگر شد. زمانی که هر کدام از طرفین کمتر از تضادها و اختلافات (تفاوتها) همدیگر بترسند، این نترسیدن از تفاوتها خود میتواند پاداش بسیار خوبی برای فردی که آن را تجربه میکند باشد. پاداشی که به صورت مستقیم با خشم و غضب خود مواجه شده و آنها را به خوبی تجربه نموده است. در چنین مواردی اگر شخص با نوعی ناراحتی و بحران و اضطرابی مواجه شود دیگر فروتنی نمیکند و آنها را به ناخودآگاه خود فرو نمیفرستد به کلامی دیگر در چنین مواردی اگر فرد انتظار نوعی اضطراب و بحران را در همسر خود پیدا کند دیگر آن حالت نادیده گرفتن و در خود پنهان کردن را نمیکند بلکه احساس نوعی کنجکاوی و علاقه مینماید و حتی ممکن است احساس نوعی هیجان و شادی نماید. بسیاری از این افراد که نظرات و دردهای خود را پنهان میکنند هرگز باور نمیکنند که میتوانند ترس از تضادها و مجادلههای خود را از دست بدهند. خوشبختانه فرد مورد نظر ما چنین کاری را کرد و خود را از سالها مشکلاتی که در خود نگه داشته بود و دم نزده بود رها کرد. بعضیها ممکن است که این حالت را معجزه تلقی کنند که البته قدری حالت هیجانزدگی است اما واقعاً این احساس خوب و با نشاطی را به آنها میدهد.
بلکه خشونتها و عصبانیتهای پنهانیست
زندگی خوب زناشویی و خانوادگی را تضادها و تفاوتهای زن و شوهر بهم نمیزند، بلکه خشم و عصبانیتهای مخفی آن را به هم میزند. زمانی که از خشم و رنجش در زندگی زنانشویی صحبت میکنیم منظور آن نوع خشم و رنجشی است که از آغاز کودکی در روان شخص جمع شده است. بسیاری از افراد نمیتوانند و نمیخواهند خشم و رنجش خود را از موضوعی ابراز نمایند و آن را حل کنند و مدام میگویند چیز مهمی نیست من خوبم و یا به سهو و دروغ میگویند: سرم قدری درد میکند، من عصبانی نیستم. هیچکس هم نمیتواند کشف کند که آنها از چه رفتار شوهر یا دیگران ناراحت شدهاند.کسی نمیتواند فکر دیگری را بخواند. در واقع این افراد به غلط و یا دروغ میگویند که نه، من مشکلی ندارم. این افراد از دوران کودکی یاد گرفتهاند که چیزی در مورد ناراحتیها و خشمهای خود نگویند، زیرا طرف مقابل را خشمگین و عصبانی میکنند. مثل زمانی که مادر چیزی میگفت و پدر برمیآشفت و یک جنگ و دعوای مفصل ایجاد میگردید. این افراد به عنوان یک پسر بچه یا دختر بچه ممکن است شاهد و ناظر اختلافات و جنگ و ستیزهای خانوادگی باشند و آن دردها و غمها را که در اثر عصبانیت دیگران دریافت نمودهاند به خوبی تجربه نمایند و در روان خود ثبت و ضبط کنند .
در چنین مواردی فرد از یک استراتزی و یا شیوه پذیرفتن و قبول نمودن این خشم ها استفاده مینماید تا شاید خود را از حالات عاطفی هیجانی بسیار نیرومند (خشم و عصبانیت) حفظ و نگهداری کند. در چنین مواردی شخص خوب میداند که اگر زمانی احساساتش خیلی بالا بگیرد و حاد شود، ممکن است فردی دیگر مورد آزار و اذیت جدی قرار گیرد و چه بسا آن فرد خود شخص باشد.
بنابراین از ترس مجازات و آزار و اذیت شدن بهتر است دم نزند و آنچه را که احساس میکند در درون خود خفه کند و یا پنهان نماید در واقع نادیده گرفتن و به ناخود آگاه فرستادن این تجارب تلخ و دردها شاید در دوران کودکی روش مفید و پسندیدهای بوده باشد، اما این عادات چشمپوشی و به درون سپردن خشونتها و عصبانیتها محو نخواهد شد و در فکر و روان شخص به خوبی جای میگیرند و اگر در بزرگسالی به درمان آن اقدام نکنند برای همیشه آنجا میمانند و تولید بسیاری از اختلافات شدید در زندگی زناشویی و یا در ارتباط با دیگران خواهند نمود، بدون اینکه خود شخص متوجه باشد که چرا اینطور شد. چنین افرادی کوشش میکنند که در زندگی زناشویی تفاوتها و اختلافات را نادیده بگیرند و هر موقع احتمال وقوع تضاد و جنگ و ستیز شد درحد امکان آنها را در درون خود نگه دارند و دم نزنند. به کلامی دیگر زمانی که فرد از دست زن و یا شوهر خود عصبانی و خشمگین شد، عواطف زشت و عصبانیت و دیگر ناراحتیها را در درون به خاک سپارد و چنین وانمود کند که همه چیز خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد و اوضاع او عالی است. بنابراین فرد این تکنیکها و روشها را در خود نگه میدارد و در دوران ازدواج و زناشویی آنها را به کار میبرد. او البته زمانی بیدار میشود که متوجه گردد چه زیانهایی از این عواطف محبوس شده در روان او بر او وارد شده است منظور از زیان، عواطف روانی و فشارهای روانی است که او تا به حال تحمل و تجربه کرده است. این دسته از افراد ممکن است اصولاً با شوهر و یا زن خود بحث و فحص و مجادله ننمایند و هر موقع که بگومگویی پیش آید برای سالهای سال احساسات خود را به عنوان یک شخص قربانی شده بپذیرند و دم نزند و برای خود نوعی ترحم وتاسف ایجاد مینمایند. در واقع هر زمانی که فرد از این احساس ترحم نسبت به خود که در اثر خشم و عصبانیت ایجاد شده است را به یاد میآورد آن وقت است که احساس میکند چقدر این روابط زناشویی آنها نامناسب و ناجور بوده است. در یک مورد ازدواج، در واقع خانم بود که احساسات خشم خود را قبول نداشت هنگامی که او با شوهر خود مجادله و دعوا میکرد غالباً به خاطر ضعف در کوتاه آمدن بود که نتوانسته بود که به صورت آشکار و آزاد نظرات و خواستههای خود را ابزار نماید. برعکس زمانی که شوهر عصبانی میشد بیشتر به خاطر احساسات پنهانی همسر بود که آشکار میشد. همسر به او میگفت چرا نظرات و ایدههای خود را نداده و یا نمیدهی؟ بالاخره فشارهای عصبی غیر قابل تحمل شدند و اینجا بود که خانم که همیشه احساسات و ناراحتیهای خود را پنهان میکرد نتوانست با این ایده کاذب که همه چیز خوب است و مشکلی وجود ندارد کنار بیاید و آنها را بپذیرد. در نهایت با پذیرش این خطر که چگونه عصبانیت خود را تجربه نماید متوجه شد که با این روش نه تنها ازدواجشان نجات پیدا کرد و زنده شد بلکه به مراتب از پیش بهتر گردید. در اصل تفاوتهای شخصیتی و رفتاری هر کدام از آنها ایجاد یک اندازهگیری سالم از تضادها شد. تضادهایی که روابط زناشویی آنها را تبدیل به یک عشق و علاقه نمود باعث صحبت و روراستی و اعتماد عمیق نسبت به یکدیگر شد. زمانی که هر کدام از طرفین کمتر از تضادها و اختلافات (تفاوتها) همدیگر بترسند، این نترسیدن از تفاوتها خود میتواند پاداش بسیار خوبی برای فردی که آن را تجربه میکند باشد. پاداشی که به صورت مستقیم با خشم و غضب خود مواجه شده و آنها را به خوبی تجربه نموده است. در چنین مواردی اگر شخص با نوعی ناراحتی و بحران و اضطرابی مواجه شود دیگر فروتنی نمیکند و آنها را به ناخودآگاه خود فرو نمیفرستد به کلامی دیگر در چنین مواردی اگر فرد انتظار نوعی اضطراب و بحران را در همسر خود پیدا کند دیگر آن حالت نادیده گرفتن و در خود پنهان کردن را نمیکند بلکه احساس نوعی کنجکاوی و علاقه مینماید و حتی ممکن است احساس نوعی هیجان و شادی نماید. بسیاری از این افراد که نظرات و دردهای خود را پنهان میکنند هرگز باور نمیکنند که میتوانند ترس از تضادها و مجادلههای خود را از دست بدهند. خوشبختانه فرد مورد نظر ما چنین کاری را کرد و خود را از سالها مشکلاتی که در خود نگه داشته بود و دم نزده بود رها کرد. بعضیها ممکن است که این حالت را معجزه تلقی کنند که البته قدری حالت هیجانزدگی است اما واقعاً این احساس خوب و با نشاطی را به آنها میدهد.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, فوریه 21, 2018 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو