یکی از آن موارد این است که به روابط زناشویی خود دقت و توجه نماییم و اجازه ندهیم که یکنواختی و عادت و پیشبینی اینکه چه خواهد شد بر زندگی ما چیره شود.
با قدری کوشش و توجه می توان روابط زناشویی و ازدواج را مثل روزهای اول تازه و با نشاط نگهداشت.در طی زمان میتوان به زندگی زناشویی روح تازهای بخشید و آنرا با نشاطتر و تازه نگهداشت . بنابراین افراد نیاز مبرم دارند تا به روابط زناشویی خود توجه بیشتری نمایند و اجازه ندهند یک عادت روزانه و قابل پیشبینی بر روابط زناشویی آنها مسلط شود. متاسفانه بسیاری از زن و شوهرها تصور میکنند که ایجاد تغییرات ظاهری اثر موثر و مناسبی در زندگی زناشویی آنها ندارد،که البته این درست نیست. مثلا شوهر همه روزه برای رفتن اداره و سرکار حتما ریشش را میزند و کرم و ادکلن مصرف مینماید و به سر و وضع خود میرسد و هراز گاهی کفشهای نو میخرد و یا کفشهای خود را واکس میزند و براق میکند برای اینکه نمیخواهد بین همکاران خود با ظاهری ژولیده و با صورت نتراشیده و سر و وضع نا مناسب ظاهر شود. ولیکن همین آقا در 2 روز تعطیلی آخر هفته ریش خود را اصلاح نمیکند و در خانه با یک شلوار زیر و بلوز کهنه و سر و وضع ناجور و درهم ریخته ظاهر میشود با این تصور غلط که من و همسرم همدیگر را خوب دیده و خوب میشناسیم و نیازی به تغییر ظاهری نداریم. سرکار خانم نیز به همین شیوه، او نیز هر موقع که بخواهد سرکار برود و یا از خانه خارج شود آرایش مفصل میکند و هر بار برای زیبا کردن موها به آرایشگر رجوع میکند و سر و وضع خود را خوب میسازد، ناخنها را لاک میزند و هر از گاهی مانیکور و پدیکور میگیرد و لباسهای زیبا میپوشد که نکند در بیرون و یا نزد همکاران و دوستان، فردی بیخیال و ژولیده قلمداد شود. این خانم نیز مانند همسر خود روزهای تعطیلی را با سر و وضع ژولیده و آرایش نشده و لباسهای کهنه در خانه ظاهر میشود و چه بسا با سری بیگودی پیچیده و روسری بر آن در منزل کار میکند و راه میرود. انگار که زیبا کردن خود برای دیگران است و نه برای همسر و کودکان. او نیز مانند همسر خود معتقد است که همدیگر را از مدتها پیش میشناسند و با همدیگر زندگی میکنند و نیاز مبرمی به تغییری ظاهری ندارند.
متاسفانه بسیاری از زن و شوهرها بقدری نسبت به همسر خود بیتوجه هستند که حتی تغییر موها و آرایش جدید همدیگر را نمیشناسند. خانم حتی ممکن است به آرایشگاه برود و مدل موهای خود را تغییر دهد. موها را رنگ کند به این امید که همسرش توجه بیشتری به او بنماید، لیکن ممکن است افراد خارج منزل و آشنا این تغییرات را متوجه شوند اما شوهر نه. او با کلی کوشش و هزینه میخواهد به همسر خود بگوید: آقا مرا ببین، ملاحظه کن که چقدر تغییر ظاهری کردهام اما بیفایده است. او گاهی اوقات در آشپزخانه با سر و وضع ژولیده و دهم ریخته ظاهر میشود و چه بسا مشغول سرخ کردن پیاز و سیر و غیره میشود و این البته فقط در تعطیلات آخر هفته است که باید بیشتر به هم دیگر برسند.
و اما یک داستان واقعی از یک زن و شوهر:
این زن و شوهر مثل بسیاری از زن و شوهرها زندگی کمکم برایشان عادی شده بود و هر دو با یکدیگر مثل دو دوست و یا خواهر و برادر رفتار مینمودند و به قول خانم هر دو نسبت به همدیگر توجه خاصی نداشتند و فقط با هم زندگی میکردند. خانم در این فکر بود که باید در این زمینه کاری کند و زندگی یکنواخت خانوادگی را تغییر دهد. او معمولا در منزل لباسهای عادی و معمولی میپوشید و سرش را به شیوه روز آرایش مینمود و هرگز از مواد زیبا کننده مثل رژ لب و یا سرخاب و غیره برای زیبا کردن صورت خود استفاده نمیکرد. او آموزگار بود و شوهرش نیز کارمند دولت. آنها مدت 21 سال بود که با یکدیگر ازدواج کرده بودند و صاحب فرزندی نبودند. گرچه در ظاهر بین این زن و شوهر هیچ چیز خارقالعاده و قابل ملاحظهای دیده نمیشد اما نوعی سرزندگی خاصی بین آن دو وجود داشت که نمیشد آنرا نادیده گرفت، اغلب آن شادی و سرخوشی توجه اشخاص را به آنها جلب مینمود. زمانیکه شوهر این خانم برای یک ماموریت کاری 3 هفتهای به شهری دیگر رفت خانم فرصت این را داشت که بیشتر درباره ازدواج خودشان فکر کند و اینکه چگونه روابط زناشوییشان از حالت عادی و معمولی و متعارف تغییر نماید. او بخوبی میدانست که موقع مناسبی است که به زندگی معمولی و عادی خودشان یک تازگی و روح و نشاط خاصی بدهد تا روابط زناشویی آنها نوسازی شود. بنابراین به خانه یکی از دوستان نزدیک خود رفت تا از او لباسهایی به عاریه بگیرد،لباسهایی که کاملا با منش و ذوق و شخصیت او غیر متعارف بود ولیکن بنظر خودش عالی بود. این خانم هر چند پاهای بلندی داشت، اما هرگز در زندگی از دامنهای کوتاه استفاده نکرده بود. دوستش به او یک دامن بسیار کوتاه و یک کرست لایهدار که قابل push-up و بزرگ کردن سینهها میشد داد به علاوه یک بلوز با دوخت کوتاه و جورابهای بلند و بدننما همراه با کفشهای پاشنه بلند از دوستش گرفت. علاوه بر همه آنها یک پوستیز بلند و بور کرایه نمود و از مانیکور و پدیکور استفاده کرده و ناخنهای بلند که به رنگ ارغوانی مزین بودند تهیه کرد.
روزیکه همسرش از مسافرت برمیگشت، تصمیم گرفت که با مینیبوسی از فرودگاه به خانه برود همان کاری که او همیشه میکرده اما امروز همسرش با یک وضعیت بسیار sexy در فرودگاه ظاهر شد. ظاهری متفاوت با یک کلاه گیس،آرایشی چنین غلیظ و غیرعادی، ناخنهای بلند با رنگ ارغوانی و دامن کوتاه. زمانیکه همسرش از درب خروجی فرودگاه بیرون میآمد او به طرف شوهرش رفت و با یک لهجه غلیظ استرالیایی گفت: به به عجب شوهر خوش تیپ و خوشبرخوردی.
شوهرش قسم میخورد که هرگز او را نشناخت و باور نداشت که او همسر خودش است. او گفت که احساس نموده که خانمی ناشناخته و مبهم اما آشنا به او گفت عجب شوهر خوش تیپ و خوش لباسی است. او فکر کرد که این خانم را قبلا در جایی دیده است. بنابراین کمی سرش را تکان داد و به راه خود برای برداشتن چمدانهایش ادامه داد. خانم با یک لهجه تحریکآمیز با شوهرش که هنوز نمیدانست او کیست ادامه داد. بالاخره شوهر متوجه میشود که او همسر خودش میباشد. آنها گفتند که از فرودگاه یکراست به منزل نرفتند بلکه به یک متل نزدیک فرودگاه رفتند و تمام مدتی که آنجا بودند شادی و خوشحالی نمودند و از وجود یکدیگر لذت بردند.
از داستان واقعی این زن و شوهر بسیاری مطالب میتوان یاد گرفت:
یکی از آن موارد این است که به روابط زناشویی خود دقت و توجه نماییم و اجازه ندهیم که یکنواختی و عادت و پیشبینی اینکه چه خواهد شد بر زندگی ما چیره شود. بلکه مدام روابط زناشویی خود را تازه نگهداریم و گاهگاهی بد نیست که از آن منش و رفتاری که داشتهایم عدول کنیم و یک تازگی و نوآوری که به نظر می رسد نوعی پاداش و یا هدیه باشد به خودمان عرضه نماییم و از این تازگی نهایت لذت و استفاده را ببریم.
متاسفانه بسیاری از زن و شوهرها بقدری نسبت به همسر خود بیتوجه هستند که حتی تغییر موها و آرایش جدید همدیگر را نمیشناسند. خانم حتی ممکن است به آرایشگاه برود و مدل موهای خود را تغییر دهد. موها را رنگ کند به این امید که همسرش توجه بیشتری به او بنماید، لیکن ممکن است افراد خارج منزل و آشنا این تغییرات را متوجه شوند اما شوهر نه. او با کلی کوشش و هزینه میخواهد به همسر خود بگوید: آقا مرا ببین، ملاحظه کن که چقدر تغییر ظاهری کردهام اما بیفایده است. او گاهی اوقات در آشپزخانه با سر و وضع ژولیده و دهم ریخته ظاهر میشود و چه بسا مشغول سرخ کردن پیاز و سیر و غیره میشود و این البته فقط در تعطیلات آخر هفته است که باید بیشتر به هم دیگر برسند.
و اما یک داستان واقعی از یک زن و شوهر:
این زن و شوهر مثل بسیاری از زن و شوهرها زندگی کمکم برایشان عادی شده بود و هر دو با یکدیگر مثل دو دوست و یا خواهر و برادر رفتار مینمودند و به قول خانم هر دو نسبت به همدیگر توجه خاصی نداشتند و فقط با هم زندگی میکردند. خانم در این فکر بود که باید در این زمینه کاری کند و زندگی یکنواخت خانوادگی را تغییر دهد. او معمولا در منزل لباسهای عادی و معمولی میپوشید و سرش را به شیوه روز آرایش مینمود و هرگز از مواد زیبا کننده مثل رژ لب و یا سرخاب و غیره برای زیبا کردن صورت خود استفاده نمیکرد. او آموزگار بود و شوهرش نیز کارمند دولت. آنها مدت 21 سال بود که با یکدیگر ازدواج کرده بودند و صاحب فرزندی نبودند. گرچه در ظاهر بین این زن و شوهر هیچ چیز خارقالعاده و قابل ملاحظهای دیده نمیشد اما نوعی سرزندگی خاصی بین آن دو وجود داشت که نمیشد آنرا نادیده گرفت، اغلب آن شادی و سرخوشی توجه اشخاص را به آنها جلب مینمود. زمانیکه شوهر این خانم برای یک ماموریت کاری 3 هفتهای به شهری دیگر رفت خانم فرصت این را داشت که بیشتر درباره ازدواج خودشان فکر کند و اینکه چگونه روابط زناشوییشان از حالت عادی و معمولی و متعارف تغییر نماید. او بخوبی میدانست که موقع مناسبی است که به زندگی معمولی و عادی خودشان یک تازگی و روح و نشاط خاصی بدهد تا روابط زناشویی آنها نوسازی شود. بنابراین به خانه یکی از دوستان نزدیک خود رفت تا از او لباسهایی به عاریه بگیرد،لباسهایی که کاملا با منش و ذوق و شخصیت او غیر متعارف بود ولیکن بنظر خودش عالی بود. این خانم هر چند پاهای بلندی داشت، اما هرگز در زندگی از دامنهای کوتاه استفاده نکرده بود. دوستش به او یک دامن بسیار کوتاه و یک کرست لایهدار که قابل push-up و بزرگ کردن سینهها میشد داد به علاوه یک بلوز با دوخت کوتاه و جورابهای بلند و بدننما همراه با کفشهای پاشنه بلند از دوستش گرفت. علاوه بر همه آنها یک پوستیز بلند و بور کرایه نمود و از مانیکور و پدیکور استفاده کرده و ناخنهای بلند که به رنگ ارغوانی مزین بودند تهیه کرد.
روزیکه همسرش از مسافرت برمیگشت، تصمیم گرفت که با مینیبوسی از فرودگاه به خانه برود همان کاری که او همیشه میکرده اما امروز همسرش با یک وضعیت بسیار sexy در فرودگاه ظاهر شد. ظاهری متفاوت با یک کلاه گیس،آرایشی چنین غلیظ و غیرعادی، ناخنهای بلند با رنگ ارغوانی و دامن کوتاه. زمانیکه همسرش از درب خروجی فرودگاه بیرون میآمد او به طرف شوهرش رفت و با یک لهجه غلیظ استرالیایی گفت: به به عجب شوهر خوش تیپ و خوشبرخوردی.
شوهرش قسم میخورد که هرگز او را نشناخت و باور نداشت که او همسر خودش است. او گفت که احساس نموده که خانمی ناشناخته و مبهم اما آشنا به او گفت عجب شوهر خوش تیپ و خوش لباسی است. او فکر کرد که این خانم را قبلا در جایی دیده است. بنابراین کمی سرش را تکان داد و به راه خود برای برداشتن چمدانهایش ادامه داد. خانم با یک لهجه تحریکآمیز با شوهرش که هنوز نمیدانست او کیست ادامه داد. بالاخره شوهر متوجه میشود که او همسر خودش میباشد. آنها گفتند که از فرودگاه یکراست به منزل نرفتند بلکه به یک متل نزدیک فرودگاه رفتند و تمام مدتی که آنجا بودند شادی و خوشحالی نمودند و از وجود یکدیگر لذت بردند.
از داستان واقعی این زن و شوهر بسیاری مطالب میتوان یاد گرفت:
یکی از آن موارد این است که به روابط زناشویی خود دقت و توجه نماییم و اجازه ندهیم که یکنواختی و عادت و پیشبینی اینکه چه خواهد شد بر زندگی ما چیره شود. بلکه مدام روابط زناشویی خود را تازه نگهداریم و گاهگاهی بد نیست که از آن منش و رفتاری که داشتهایم عدول کنیم و یک تازگی و نوآوری که به نظر می رسد نوعی پاداش و یا هدیه باشد به خودمان عرضه نماییم و از این تازگی نهایت لذت و استفاده را ببریم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: سهشنبه, آوریل 24, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو