Date: یک‌شنبه, ژوئیه 11, 2021 - 10:45

یه بوس به من بده! گفتیم خوب دیگه این فرهنگ اینجاست

سلام من خسرو رضایی هستم و در حدود 20 سال است که ساکن تورنتو هستم. خیلی خوشحالم که با شما دارم تماس می‌گیرم و می‌خواهم یک خاطره تعریف کنم. وقتی که وارد کانادا شدیم ‌مسائل و چیزهایی بود که با ایران خیلی متفاوت بود و ما با آن روبرو بودیم. مساله این است که ما در ایران می دانیم که در روابط بین زن و مرد به اصطلاح در زمان روبرو شدن با همدیگر کسی با زنی دست نمی‌دهد و اینجا که ما آمدیم دیدیم که مساله خیلی متفاوتی است. اینجا دست که می‌دهند هیچ، همدیگر را هم می‌بوسند.
خوب گفتیم این فرهنگ اینجاست و آنهایی هم که آمده‌اند اینجا یاد گرفتند که همین کار را انجام دهند. خاطره‌ای که می‌خواهم برایتان تعریف کنم این بود که یک مدت تقریبا یک یا دو ماه بود که ما ساکن تورنتو شده بودیم و در همین خانه هم زندگی می‌کردیم در همسایگی ما یک خانم و آقای ایرانی هستند که خانم بسیار زیبایی هستند و آقای بسیار مودبی اینها با ما سلام و علیک کردند و فهمیدیم که همسایه‌های ما ایرانی هستند و یک همسایه آن طرف‌تر ما هم ایرانی بود و خوب خوشحال شدیم که همسایه‌های ایرانی دور و برمان هستند.
یک روز صبح بعد از حدود یک ماه که ما به اینجا آمده بودیم، دیدیم که در خانه‌مان را زدند و من بلند شدم و در را باز کردم و دیدم خانوم همسایه است، سلام و احوالپرسی کردیم و بعد گفتند که من یک بوس از شما می‌خواهم. من تعجب کردم که چی؟! گفتند یک بوس لازم دارم. گفتم خیلی خوب الان می‌آیم خدمتتان و آمدم و به بچه‌هایم گفتم که این خانم می‌گویند من یک بوس لازم دارم. گفت بابا این بوس با آن بوس‌هایی که در ایران است فرق می‌کند، باطری ماشینشان خوابیده است یک سیم رابط می‌خواهند و این بوس است. بعد من آمدم و گفتم چشم خانم من الان می‌آیم خدمت شما و فوری ماشین را آوردیم بیرون و سیم رابط را بردیم و وصل کردیم و ماشین را روشن کردیم.
‌به هر جهت هر وقت کاری داشتیم می‌رفتیم دم خانه همدیگر و اتفاقا صدای خیلی قشنگی هم دارند و یک روز هم که من داشتم خودم برای خودم آواز می‌خواندم و آبجویی گذاشته بودم کنارم و تنها بودم و دیدم ایشان هم از خانه‌شان شروع کردند به خواندن و صدای قشنگی دارند. این داستان همسایه‌های ما بود و البته تورنتو و این زمان 20 سالی که ما اینجا هستیم پر از خاطره است، همه خاطره‌ها هم قشنگ است حالا این یکی از آن خاطره‌ها بود.
گپ تاپ - مهاجرت - ایرانیان - خسرو رضایی: همسایه گفت یه بوس به من بده

دیگر مطالب مرتبط

Share this with: ارسال این مطلب به