مسافری که به مقصد نرسید
سخن و اندیشه-97
گلهایی که پرپر میشوند
آه، نگاه کن
ببین چگونه گلهای ما پرپر میشوند
و پرستوها به لانه برنمیگردند
و صندلی دانشگاهها از استاد و دانشجو
خالی میشود
این چه مصیبتیست که پایان ندارد
ما را به کدام گناه
اینچنین عقوبت میکنند.
دلم برای میدان آزادی تنگ شده
تا در آن فریادی بکشم
و فشار درون سینهام را
خالی کنم.
ما همه از دور نگاه میکنیم
خانه و کاشانهمان در آتش میسوزد
و گلهایی که در باغچه
برای آمدن بهار کاشته بودیم
در حال نابودیند.
وای، تا کی سکوت
تا کی ترس
ما همه مجسمههایی متحرک شدهایم
رها شده در سرزمین بیحاصل
غرق در اخبار مرگ و نابودی
و هوایی که نمیتوان در آن
نفس کشید.
ما همه میمیریم
و جهانیان
فقط نگاه میکنند
احساس غریبی دارم
با غم غربت و دوری از عزیزانم
هر روز خبرهای بد به ما میرسد.
سالها سپری میشوند و ما
کودکیهایمان را تکرار میکنیم
و بزرگ نمیشویم
بهار که فرا برسد
درختان گیلاس امسال شکوفه نمیکنند
و ما در تنهایی میمیریم
ای کاش زمستان ادامه داشت
و بهار نمیآمد
بهار بیعزیزانمان غمانگیزترین فصلست.
نمیدانم که چرا
هنوز زندهایم
کاش پیشتر از اینها
مرده بودیم
و این روزها را نمیدیدیم.
شهرها در لهیب آتشاند
ما همه چیز را گم کردهایم
حتی راه خانههایمان را
ولی باورمان را از دست ندادهایم
چون روزی آزادی
از میان تاریکیها، گرسنگیها و انفجارها
بر در خانههایمان خواهد کوبید
با شاخه گلی قرمز در دست.
تورنتو-10/1/2020
دیوانه
چه خوب است این روزها
آدم دیوانه باشد
طوری به همه نگاه کند
که انگار کسی را نمیشناسد
من از هموطنانم خجالت میکشم
از آنهایی که نان در سفره نداشتند
و خونشان بر آسفالت ریخت
آه، ای افتاده بر کف خیابان
ناشناس
من دیوانهام
کسی را نمیشناسم.
در پشت این پنجرهها
کسی نفس نمیکشد
من اینجا ایستادهام
کنار خیابان
آدمها را تماشا میکنم
که همه در شهر راه میروند
آنها نشانی میدان آزادی را
از من پرسیدند
و من نمیدانستم
کدام میدان شهر نامش آزادیست؟
من دیوانهام
اسامی خیابانها و میدانهای شهر را
فراموش کردهام.
شفق نور خورشید
بر روی خونهای دلمه بسته
روز خونینی را به یاد میآورد
من در تمام شب
به گلولههایی فکر میکردم
که چگونه از پشت سر شلیک میشوند
صبح وقتی از بستر برخاستم
چشمانم خیس خون بود
به سمت پنجره رفتم
تا شاید آن را فراموش کنم
نمیدانم من خوابم یا بیدار
هر چه خودم را به فراموشی میزنم
خاطرات خیابان و دود و خون
از ذهنم پاک نمیشوند.
پس چه خوب است این روزها
آدم دیوانه باشد
انگار کسی را نمیشناسد
تا از آنها خجالت بکشد.
تورنتو-3/12/2019
مسافری که به مقصد نرسید
با دستهای مهربان خود
سنگینی بار غربت را
از شانههایم بردار.
با اشکهای زلال درد
گرد این راه دراز را
از چشمهایم بشوی.
با نگاههای پر مهرت
همچون مسافران بیمقصد
هواپیمایم را بدرقه کن.
من اینک از ناکجای
این سرزمین پر محنت
با کولهبار عشق و امید
به سوی تو میآیم.
نمیدانم در کدامین ایستگاه
و با چه نشان
به استقبال من میآیی
تا در انتظار بمانم.
آه، ای نازنین
چقدر سختست
وقتی که تو منتظر من هستی
و من به سوی تو میآیم
و به مقصد نمیرسم.
تورنتو-12/1/2020
گلهایی که پرپر میشوند
آه، نگاه کن
ببین چگونه گلهای ما پرپر میشوند
و پرستوها به لانه برنمیگردند
و صندلی دانشگاهها از استاد و دانشجو
خالی میشود
این چه مصیبتیست که پایان ندارد
ما را به کدام گناه
اینچنین عقوبت میکنند.
دلم برای میدان آزادی تنگ شده
تا در آن فریادی بکشم
و فشار درون سینهام را
خالی کنم.
ما همه از دور نگاه میکنیم
خانه و کاشانهمان در آتش میسوزد
و گلهایی که در باغچه
برای آمدن بهار کاشته بودیم
در حال نابودیند.
وای، تا کی سکوت
تا کی ترس
ما همه مجسمههایی متحرک شدهایم
رها شده در سرزمین بیحاصل
غرق در اخبار مرگ و نابودی
و هوایی که نمیتوان در آن
نفس کشید.
ما همه میمیریم
و جهانیان
فقط نگاه میکنند
احساس غریبی دارم
با غم غربت و دوری از عزیزانم
هر روز خبرهای بد به ما میرسد.
سالها سپری میشوند و ما
کودکیهایمان را تکرار میکنیم
و بزرگ نمیشویم
بهار که فرا برسد
درختان گیلاس امسال شکوفه نمیکنند
و ما در تنهایی میمیریم
ای کاش زمستان ادامه داشت
و بهار نمیآمد
بهار بیعزیزانمان غمانگیزترین فصلست.
نمیدانم که چرا
هنوز زندهایم
کاش پیشتر از اینها
مرده بودیم
و این روزها را نمیدیدیم.
شهرها در لهیب آتشاند
ما همه چیز را گم کردهایم
حتی راه خانههایمان را
ولی باورمان را از دست ندادهایم
چون روزی آزادی
از میان تاریکیها، گرسنگیها و انفجارها
بر در خانههایمان خواهد کوبید
با شاخه گلی قرمز در دست.
تورنتو-10/1/2020
دیوانه
چه خوب است این روزها
آدم دیوانه باشد
طوری به همه نگاه کند
که انگار کسی را نمیشناسد
من از هموطنانم خجالت میکشم
از آنهایی که نان در سفره نداشتند
و خونشان بر آسفالت ریخت
آه، ای افتاده بر کف خیابان
ناشناس
من دیوانهام
کسی را نمیشناسم.
در پشت این پنجرهها
کسی نفس نمیکشد
من اینجا ایستادهام
کنار خیابان
آدمها را تماشا میکنم
که همه در شهر راه میروند
آنها نشانی میدان آزادی را
از من پرسیدند
و من نمیدانستم
کدام میدان شهر نامش آزادیست؟
من دیوانهام
اسامی خیابانها و میدانهای شهر را
فراموش کردهام.
شفق نور خورشید
بر روی خونهای دلمه بسته
روز خونینی را به یاد میآورد
من در تمام شب
به گلولههایی فکر میکردم
که چگونه از پشت سر شلیک میشوند
صبح وقتی از بستر برخاستم
چشمانم خیس خون بود
به سمت پنجره رفتم
تا شاید آن را فراموش کنم
نمیدانم من خوابم یا بیدار
هر چه خودم را به فراموشی میزنم
خاطرات خیابان و دود و خون
از ذهنم پاک نمیشوند.
پس چه خوب است این روزها
آدم دیوانه باشد
انگار کسی را نمیشناسد
تا از آنها خجالت بکشد.
تورنتو-3/12/2019
مسافری که به مقصد نرسید
با دستهای مهربان خود
سنگینی بار غربت را
از شانههایم بردار.
با اشکهای زلال درد
گرد این راه دراز را
از چشمهایم بشوی.
با نگاههای پر مهرت
همچون مسافران بیمقصد
هواپیمایم را بدرقه کن.
من اینک از ناکجای
این سرزمین پر محنت
با کولهبار عشق و امید
به سوی تو میآیم.
نمیدانم در کدامین ایستگاه
و با چه نشان
به استقبال من میآیی
تا در انتظار بمانم.
آه، ای نازنین
چقدر سختست
وقتی که تو منتظر من هستی
و من به سوی تو میآیم
و به مقصد نمیرسم.
تورنتو-12/1/2020
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, ژانویه 15, 2020 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو