پس از گشتاسب، بهمن پسر اسفندیار بر جای او نشست و پس از او "همای" دخترش صاحب تاج و تخت شد
سخن و اندیشه-73
تاریخ اساطیری کیانیان با فرمانروایی کیقباد آغاز میشود. کیقباد از نوادههای فریدون بود که در کاخی باشکوه در البرز میزیست. زال پهلوان نامی ایران که به سن پیری رسیده بود به فرزندش رستم ماموریت داد که به دنبال کیقباد رفته و رای بزرگان ایران زمین را برای فرمانروایی به او ابلاغ کرده و با او به ایران برگردد.
کیقباد به نزد بزرگان آمد و بر تخت پادشاهی نشست. او پادشاهی نیکسیرت بود و به آبادانی کشور پرداخت. در زمان این پادشاه ایران با کمک رستم، افراسیاب را شکست داد و با آنها پیمان صلح و دوستی بست. جنبههای اساطیری رویدادها در دوران حکومت کیانیان نسبت به دوره پیش کمتر است و چون شاهان این سلسله همگی لقب "کی" داشتند به آنها کیانیان میگویند. کیقباد صد سال حکومت کرد و چهار فرزند داشت. کیکاووس، کیآرش، کیپشین و کیآرمین. او هنگام فوت کیکاووس را جانشین خود کرد.
کیکاووس یکی از فرمانروایان به نام کیانیان است. مطابق متون پهلوی کیکاووس بر هفت کشور و بر آدمیان و دیوان حکومت میکرد. در بعضی از متون آمده است که این پادشاه بیمرگ آفریده شده بود. دیوان برای اینکه مرگ بر او غلبه کند، دیو خشم را به یاری میطلبند. این دیو بر ذهن کیکاووس اثر میگذارد و او را میفریبد و از حکومت مغرور میکند و به او میگوید با چنین فر و شکوه تو باید بر جهان و آسمانها حکومت کنی. لذا کیکاووس به فکر تسخیر آسمان میافتد. او جایگاهی را به بدن عقابهای تیز پروازی که طعمهها را با فاصله از آنها قرار داده بودند، میبندد و در آسمان به پرواز درمیآید. زمانی میگذرد تا آنکه عقابها گرسنه خسته و ناتوان میشوند و جایگاه، در دشتی نزدیک آمل فرو میافتد و سرانجام رستم او را یافته و نجات میدهد.
از جمله کارهای دیگر کیکاووس رفتن به سرزمین مازندران و گیر افتادن به دست دیو سپید است. دیو سپید جادو میکند و چشمان کیکاووس و همراهان نابینا میگردد. اینبار نیز رستم به خلاصی او میرود و ماجرای هفتخوان پیش میآید، این پهلوان دیو سپید را میکشد و عصاره دل و جگرش را در چشمان کیکاووس و همراهان میریزد تا آنها دوباره بینایی خود را بدست آورند.
غمنامه رستم و سهراب نیز در زمان حکومت کیکاووس اتفاق میافتد. تنها منبعی که این داستان را بیان کرده است شاهنامه فردوسی است. سهراب که فرزند رستم از تهمینه شاه سمنگان است، پهلوانی به نام است که با سیاستهای افراسیاب به جنگ ایران فرستاده میشود و در این ماجرا پدر و پسر درگیر جنگی ناخواسته بدون آنکه بدانند به هم وابستهاند، میگردند. صحنه جنگ این دو پهلوان و اتفاقهایی که میافتد یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی است که توسط استاد حکیم فردوسی به نظم درآمده است.
از ماجراهای دیگر دوران کیکاووس ازدواج او با دختر گرسیوز و به دنیا آمدن سیاووش است. کیکاووس، سیاووش را به رستم میسپارد تا او را بزرگ کند و فنون رزم بیاموزد. رستم در تربیت او کوشید و هنگامی که به نزد پدر بازگشت جوانی بود دلاور، زیباروی و با فر و دانش.
سودابه زن دیگر کیکاووس به سیاووش دل باخت و حیلهها برانگیخت تا او را با خود بر سر مهر آورد. اما سیاووش این ننگ را قبول نکرد. سرانجام سودابه در مقام عداوت و انتقام در میآید و به کیکاووس میگوید که سیاووش شب به بالین او آمده و از وی کام میخواسته، این حیلهها در پادشاه کارگر میافتد و بر فرزند خود خشم میگیرد. سران سپاه و بزرگان حکومت میگویند که بهتر است سیاووش از خرمن آتشی بگذرد تا راستی یا نادرستی اتهامش مشخص شود. در این امتحان سیاووش سرافراز بیرون آمد و با شفاعت او، سودابه را نگذاشت کشته شود.
در جنگی که بین سپاهیان افراسیاب و ایران رخ داد. رستم که با دخالتهای سودابه مخالف بود، راه سیستان را در پیش گرفت و سیاووش با افراسیاب پیمان صلح بست و این موجب کدورت شد و سیاووش به نزد افراسیاب رفت و با دختر او فرنگیس ازدواج کرد و بر اثر حسادتهای دربار افراسیاب، سیاووش کشته شد. از سیاووش پسری باقی ماند که نام او را کیخسرو نهادند.
رستم از این ماجرا ناراحت شد و به نزد کیکاووس آمد و به او گفت:"تو را عشق سودابه و بدخوییها از سرت افسر خسروی را گرفته است. کسی که بزرگ فرمانروای انجمن است، کفن بپوشد بهتر تا اینکه به فرمان زنش عمل کند." آنگاه به کاخ رفت و سودابه را به سزای اعمالش رساند. سپس سپاهیان را آراست و به خونخواهی سیاووش به توران لشکر کشید. در این جنگ پیروز شد و به خونخواهی سیاووش که رستم او را چون فرزند خود بزرگ کرده بود، سرخه پسر افراسیاب را همانگونه که سیاووش را کشته بودند، کشت. آنگاه گیو پهلوان ایرانی را مامور کردند تا به توران زمین برود و فرزند سیاووش یعنی کیخسرو را بیابد و به ایران آورد.
پس از هفت سال گیو، کیخسرو و فرنگیس را به ایران آورد و کیکاووس با دیدن او سرشک از چشمانش جاری شد و از تخت فرود آمد و چشم و روی خود را بر صورت کیخسرو مالید و پس از چندی به جای پدربزرگ بر تخت نشست. کیخسرو یکی از خوشنامهای سلسله کیانی است.
در زمان او جنگهای فراوانی بین ایران و توران اتفاق میافتد که در اغلب آنها پیروزی با ایرانیان بود. جنگ رستم با اشکبوس پهلوان تورانی، گرفتار شدن خاقان چین به دست رستم، جنگ رستم با پولادوند دیو و اکوان دیو، نجات بیژن از چاه به دست رستم و داستان دوازده رخ از جمله این رویدادها است.
در زمان فرمانروایی این پادشاه کیانی افراسیاب دستگیر و کشته میشود و کیخسرو افراسیاب را که جد مادریش بود، با احترام تمام در دخمهای مدفون میکند.
پایان زندگی کیخسرو مقدار زیادی به افسانه شبیه است. بنا بر نوشتههای کتابهای پهلوی، کیخسرو ناپدید میشود ولی نمیمیرد. او در محل مرموزی پنهان است و در هزاره آخر به پیشواز سوشیانس میآید و کارهای نیک خود را برمیشمارد و پنجاه و هفت سال فرمانروایی میکند. در شاهنامه فردوسی آمده است کیخسرو پس از شصت سال پادشاهی، تاج و تخت را به لهراسب که از نژاد کیقباد است میسپارد و همراه با چند تن از سرداران خود به کوه میرود و در میان برفها گم میشود. با ناپدید شدن کیخسرو دوره اساطیری تاریخ کیانیان به پایان میرسد. او آخرین پادشاه اساطیری بود که در پایان جهان بازمیگردد و سلطنت جاویدان را از سر میگیرد. چون او تنها شاهی بود که دوران حکومتش پر از عدل و داد بود و هم اوست که بر خواهد گشت تا به عدل و داد خود در روی گیتی تداوم بخشد.
پس از کیخسرو، لهراسب به حکومت رسید. نژاد او به فریدون میرسید. وی شاهی دادگر بود و دانشمندان زیادی را در درگاه خود جمع کرد. دین زرتشت را توسعه داد و در بلخ آتشکده ساخت. او دو فرزند داشت، گشتاسب و زریر. چون لهراسب پیر شده بود، گشتاسب خواهان جانشینی او بود و چون با این تقاضا موافقت نشد به روم رفت و با دختر قیصر روم کتایون ازدواج کرد. لهراسب زریر را به دنبال برادر فرستاد. گشتاسب با کتایون به ایران بازگشت و پدر تاج و تخت را به او سپرد. گشتاسب وقتی به فرمانروایی رسید بر ارجاسب پادشاه چین پیروز شد و آنگاه به بلخ آمد و پسرش اسفندیار را برای تبلیغ دین زرتشت به گرد جهان فرستاد. گشتاسب به عنوان حامی دین زرتشت مقام بالایی در متون اوستایی و پهلوی دارد. در کتاب یادگار زریران شرح نبردهای او آمده است. پسر گشتاسب که اسفندیار نام داشت پهلوانی دلیر و شاهزادهای پرهیزکار بود. او هم مثل رستم، هفتخوانی را پشت سر گذاشت تا خواهرانش را از دست ارجاسب تورانی رها کند. وی رویینتن بود و سلاح بر بدنش کارگر نبود. تنها محل آسیبپذیر بدن او چشمانش بود. از آنجا که خواهان تخت پادشاهی بود، گشتاسب شرط پذیرش این خواسته را به خدمت آوردن رستم در بارگاه خود قرار داد و این تقاضا موجب جنگ ناخواسته میان رستم و اسفندیار گردید. کتایون مادرش بسیار کوشید تا پسرش را از این جنگ نادرست و ناجوانمردانه باز دارد، ولی اسفندیار آن را نپذیرفت. رستم و اسفندیار با هم گفتگوهای فراوانی میکنند، چون رستم راضی نبود که خون شاهزادهای برومند را بریزد. سرانجام هیچ راه حلی جز نبرد چارهساز نبود. رستم با چارهجویی از سیمرغ اسفندیار را با تیری دو پیکانه که بر چشمان او زد از پا درآورد. خون اسفندیار دامن رستم را گرفت و چندی بعد او با حیله برادرش شغاد در چاهی پر از نیزه سقوط کرد و کشته شد.
پس از گشتاسب، بهمن پسر اسفندیار بر جای او نشست و پس از او "همای" دخترش صاحب تاج و تخت شد. بعد از هما نیز پسرش داراب به حکومت رسید. داراب از دختر قیصر روم پسری دارد به نام اسکندر و از زن دیگرش نیز فرزندی به نام دارا. در این قسمت ایرانیان برای اسکندر نژادی ایرانی میآفرینند و او را با دارا یعنی همان داریوش برادر مینامند. این قسمت از تاریخ افسانهسازی ایرانیان است تا شکست از اسکندر را عادی جلوه دهند.
از این بعد ادامه تاریخ ایران حالت مستند تاریخی پیدا میکند و حکومت اشکانیان آغاز میگردد. در شاهنامه از دوران حکومت اشکانی مطالب چندانی نیامده است. اصولاً منابع مربوط به تاریخ دوره اشکانی محدود است و چنین به نظر میرسد که حکیم توس هم مدارک چندانی درباره حکومت این سلسله نداشته است تا آن را به نظم درآورد، بنابراین پس از ذکر مختصری از اشکانیان به سلسله ساسانیان میپردازد.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو