در حیاط این ساختمان علاوه بر درختان و گلها و سبزههای فراوان، یک درخت گل ارغوان وجود داشت که گلهای قرمز خوش رنگ در فصلهای بهار و تابستان سرتاسر شاخههای آن درخت را فرا میگرفت
سخن و اندیشه-52
نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی نه تنها در زمان حیات خود بلکه بعد از فوت هم تنها و حتی فراموش شده است. تا زمانی که زنده بود به علت مانیفست شعری که در سرودههایش عنوان میکرد، توسط عوامل رژیم گذشته از اشاعه تفکر و اندیشههای او که جنبههای روشنگری و آشناسازی جامعه به حقوق اجتماعی خود داشت، جلوگیری به عمل میآمد. حتی افراد وابسته به آن رژیم نظیر دکتر ناتل خانلری، دکتر حمیدی شیرازی و استاد فروزانفر در نخستین کنگره نویسندگان ایران که توسط سفارت شوروی در سال 1325 خورشیدی در تهران برگزار گردید، توهین و مطالب تحقیرآمیزی درباره او به زبان آورند که اگر هر کسی جز نیما بود، قدرت تحمل شنیدن آن را نداشت. آنها در مجله سخن که پایگاه بسیاری از شاعران درجه دو و سه زمان نیما بود، از نیما و شاملو شعری چاپ نمیکردند و در ضدیت با اشعار نو نیمایی، سبک شعری جدیدی به صورت چهارهپاره ابداع کرده و شاعران آن دوره را به تبعیت از این سبک فرا خوانده و سرودههای اینگونه افراد را چاپ میکردند که اغلب اشعار آنها مضامین تغزلی و عاشقانه داشت.
ریشه اصلی تمامی این دشمنیها و معاضدت با نیما به علت مانیفست شعری بود که او برای سرودن اشعار خود آنها را بهکار میبست. شعر نیمایی حاوی تفکر و اندیشههایی بود که آحاد مردم تهیدست و بیپناه جامعه را با حقوق اجتماعیشان آشنا میکرد و این درست آن چیزی بود که اگر در جامعه آن زمان جا میافتاد و رشد میکرد، ارکان حکومت رژیم گذشته را به لرزه در میآورد. بنابراین سیستم حکومت شاه با اینگونه تفکر کنار نمیآمد و به دست نشاندگان فرهنگی و انجمنهای مطبوعاتی و نشریات تحتنظر خود، دستور میداد که با روش شعر نیمایی و مانیفست فکری او مبارزه کنند تا شعر اجتماعی و روشنگر در جامعه و در بین شاعران جوان پایگاهی پیدا نکند.
اینک که نزدیک به مدت شصت سال از مرگ نیما گذشته است، بسیاری از مسائل هنوز به قوت خود باقی است. آثار نیما دستخوش حوادث و کشمکشهای گوناگونی شده، محل زندگی روستایی او در یوش علیرغم کارهایی که صورت گرفته مورد بیتوجهی است. خانه تاریخی و محل سکونت او در دزاشیب شمیران که روزی مرکز رفت و آمد و تجمع شاعران، نویسندگان و هنرمندان معاصر بود در چند قدمی خانه جلالآلاحمد، تبدیل به خرابهای شده است که مرکز تجمع معتادان و کثافتکاری رهگذران گردیده و کسی به آن توجه ندارد.
دلمان خوش بود که خانه نیما در سال 1380 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. حال پس از گذشت چندین سال در سال 1396، این خانه مالک شخصی پیدا کرده و از فهرست آثار ملی خارج شده و سرنوشتی نامعلوم دارد.
در اغلب کشورهای دیگر، خانه و محل سکونت و کار و حتی رفت و آمد بزرگان تاریخی، ادبی و سیاسی، مورد توجه، حراست و بازسازی قرار گرفته و به عنوان یادگارهای باقی مانده از دوران حیات این افراد مورد بازدید و توجه نسلهای جدید قرار میگیرد.
نگهداری از خانههای نویسندگان و شاعرانی چون شکسپیر، همینگوی، ویکتور هوگو، چارلز دیکنز، آگاتا کریستی، آنتوان چوخوف و بسیاری دیگر از آن جملهاند.
بدیهی است از اولین کسانی که توقع میرود در نگهداری و بازسازی خانه نیما از خود ممارستی به خرج دهند. دولت، وزارت ارشاد، شهرداری و شورای شهر تهران است. البته اینکار میتواند با تذکر، پیگیری و درخواست بسیاری از اساتید دانشگاه، شعرا، نویسندگان و افراد علاقمند به فرهنگ و شعر و ادب فارسی مورد تقاضا قرار گیرد.
"چه کسی یا کسانی باید از این یادگارهای شعر و ادب فارسی حمایت کنند؟"
چه کسی برای انجام پیشنهاد و پیگیری نجات خانه نیما، شایستهتر و با نفوذتر از استاد دکتر شفیعی کدکنی است؟ استاد شفیعی خانه خراب شده نیما یوشیج را در شهر تهران نمیبینند و برای خانه ارغوان استاد هوشنگ ابتهاج(سایه) در روز سه شنبه اول خرداد 97، ابراز نگرانی میکنند و قلم به دست میگیرند و برای شورای شهر تهران در روز پاسداشت زبان فارسی مینویسند:
"منزل استاد هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه) شاعر عظیمالشان عصر ما را در خیابان کوشک اگر خریداری کنند و به عنوان یکی از مراکز هنری و فرهنگی از آن استفاده شود، بر ارزش تاریخی تهران افزوده خواهد شد."
خانه ارغوان به علت شعری که استاد سایه در زندان و در فروردین 63 سرود، به زبانها افتاد و معروف شد. سایه این شعر را به یاد درخت بزرگ گل ارغوان که در حیاط خانهاش داشت و هر روز آن را آب میداد، سرود. خانه سایه در خیابان کوشک(فردوسی) در مجموعه ساختمانی متعلق به شرکت سیمان تهران در یک بنبست سه چهار متری به نام "بنبست کیوان" برگرفته از نام مرتضی کیوان که هم حزبی سایه بود، قرار داشت. وقتی که وارد این خانه بزرگ میشدید یک میز بیلیارد که یادآور سرگرمی بازیهای استاد بود، قرار داشت.
چشمان آهویی که شکار شده و به دیوار خانه نصب بود به انسان زل میزد و سگی که به استقبال مدعوین میآمد. سگ اصیل گران قیمت. این شمای مختصری از زندگی اشرافی استاد بود که او در این محل اغلب اشعار خلقی خود را سروده است.
دیوارهای خانه سایه در کوشک پر از تابلوهای گرانقیمت بودند و میزها و کمدهای او انباشته از اشیا قیمتی و عتیقه بود. یک دستگاه پیانو، دستگاه ضبط صوت و پخش مفصل و چند بانده و مقدار بسیار زیادی نوار و صفحههای گرام در کنار هم به طریق مرتب و زیبایی قرار گرفته بودند، که استاد در زمان فراغت به آثار موسیقی گوش میکردند.
در حیاط این ساختمان علاوه بر درختان و گلها و سبزههای فراوان، یک درخت گل ارغوان وجود داشت که گلهای قرمز خوش رنگ در فصلهای بهار و تابستان سرتاسر شاخههای آن درخت را فرا میگرفت. استاد سایه گاهی اوقات روزها به حیاط میآمدند و با شلنگ به گلها و این درخت آب میدادند و روی تابی که در آنجا بود مینشستند و چون گلهای ارغوان به رنگ قرمز و هم رنگ با پرچم کشور مورد علاقه او بود، حالت عجیبی به ایشان دست میداد و عاشقانه به درخت ارغوان خیره میشدند. وقتی که استاد به همراه سایر افراد وابسته به حزب توده به زندان افتاد، گاهی اوقات دلش هوای این درخت را میکرد و به فکر فرو میرفت که الان ارغوان در چه حالتی است؟ آیا کسی به آن آب میدهد؟ آیا گل کرده است؟ خلاصه شعر ارغوان احساس او در اینباره بود.
پس از آزادی استاد از زندان که با نامه استاد شهریار اینکار صورت گرفت، بسیاری از دوستان، رفقا و حتی اساتید دانشگاهی نزدیک به این شاعر، با این شعر چه همدلیهایی کردند و دل خود را به یاد گلهای قرمز خونین پنداشتند. اینک پس از نزدیک به 45 سال که از این وقایع گذشته است، استاد بزرگوار ما دکتر شفیعی، خانه خرابه نیما یوشیج که محل زندگی و کثافتکاری معتادان و رهگذران ناعلاج شده است را مشاهده نمیکند. مقام، جایگاه و ارزش مانیفست شعری نیما را در نظر نمیگیرد و دلسوزانه آن هم در روز پاسداشت زبان فارسی، خواهان حفظ باغ ارغوان میشود.
نگارنده شخصاً با پیشنهاد ارزشمند و ناب استاد شفیعی هیچگونه مخالفتی ندارد و توصیه میکند که شورای شهر تهران خانه ارغوان را بخرد و آنجا را موزه خدمات استاد سایه و رفقای ایشان قرار دهد و در و دیوار را مزین به عکسهای تاریخی فعالیتهای فرهنگی استاد نماید و چکامه وطنپرستی"ارغوان" را با خط خوش در آن محل به نمایش بگذارد، تا نسلهای آینده بدانند که ما چه انسانهای وطنپرست و ایران دوستی داشتیم و قدر آنان را به درستی ندانستیم. اما اگر خانه نیما به مخروبه تبدیل شده است، هیچ اشکالی ندارد، چون خانه اصلی او در قلب و در ذهن انسانهای فهیم و نکتهسنج همواره پا برجاست و پدر شعر نو معاصر به اینگونه تظاهرات و فریبکاریهای یکبار مصرف نیازی ندارد.
نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی نه تنها در زمان حیات خود بلکه بعد از فوت هم تنها و حتی فراموش شده است. تا زمانی که زنده بود به علت مانیفست شعری که در سرودههایش عنوان میکرد، توسط عوامل رژیم گذشته از اشاعه تفکر و اندیشههای او که جنبههای روشنگری و آشناسازی جامعه به حقوق اجتماعی خود داشت، جلوگیری به عمل میآمد. حتی افراد وابسته به آن رژیم نظیر دکتر ناتل خانلری، دکتر حمیدی شیرازی و استاد فروزانفر در نخستین کنگره نویسندگان ایران که توسط سفارت شوروی در سال 1325 خورشیدی در تهران برگزار گردید، توهین و مطالب تحقیرآمیزی درباره او به زبان آورند که اگر هر کسی جز نیما بود، قدرت تحمل شنیدن آن را نداشت. آنها در مجله سخن که پایگاه بسیاری از شاعران درجه دو و سه زمان نیما بود، از نیما و شاملو شعری چاپ نمیکردند و در ضدیت با اشعار نو نیمایی، سبک شعری جدیدی به صورت چهارهپاره ابداع کرده و شاعران آن دوره را به تبعیت از این سبک فرا خوانده و سرودههای اینگونه افراد را چاپ میکردند که اغلب اشعار آنها مضامین تغزلی و عاشقانه داشت.
ریشه اصلی تمامی این دشمنیها و معاضدت با نیما به علت مانیفست شعری بود که او برای سرودن اشعار خود آنها را بهکار میبست. شعر نیمایی حاوی تفکر و اندیشههایی بود که آحاد مردم تهیدست و بیپناه جامعه را با حقوق اجتماعیشان آشنا میکرد و این درست آن چیزی بود که اگر در جامعه آن زمان جا میافتاد و رشد میکرد، ارکان حکومت رژیم گذشته را به لرزه در میآورد. بنابراین سیستم حکومت شاه با اینگونه تفکر کنار نمیآمد و به دست نشاندگان فرهنگی و انجمنهای مطبوعاتی و نشریات تحتنظر خود، دستور میداد که با روش شعر نیمایی و مانیفست فکری او مبارزه کنند تا شعر اجتماعی و روشنگر در جامعه و در بین شاعران جوان پایگاهی پیدا نکند.
اینک که نزدیک به مدت شصت سال از مرگ نیما گذشته است، بسیاری از مسائل هنوز به قوت خود باقی است. آثار نیما دستخوش حوادث و کشمکشهای گوناگونی شده، محل زندگی روستایی او در یوش علیرغم کارهایی که صورت گرفته مورد بیتوجهی است. خانه تاریخی و محل سکونت او در دزاشیب شمیران که روزی مرکز رفت و آمد و تجمع شاعران، نویسندگان و هنرمندان معاصر بود در چند قدمی خانه جلالآلاحمد، تبدیل به خرابهای شده است که مرکز تجمع معتادان و کثافتکاری رهگذران گردیده و کسی به آن توجه ندارد.
دلمان خوش بود که خانه نیما در سال 1380 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. حال پس از گذشت چندین سال در سال 1396، این خانه مالک شخصی پیدا کرده و از فهرست آثار ملی خارج شده و سرنوشتی نامعلوم دارد.
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید
نگهداری از خانههای نویسندگان و شاعرانی چون شکسپیر، همینگوی، ویکتور هوگو، چارلز دیکنز، آگاتا کریستی، آنتوان چوخوف و بسیاری دیگر از آن جملهاند.
بدیهی است از اولین کسانی که توقع میرود در نگهداری و بازسازی خانه نیما از خود ممارستی به خرج دهند. دولت، وزارت ارشاد، شهرداری و شورای شهر تهران است. البته اینکار میتواند با تذکر، پیگیری و درخواست بسیاری از اساتید دانشگاه، شعرا، نویسندگان و افراد علاقمند به فرهنگ و شعر و ادب فارسی مورد تقاضا قرار گیرد.
"چه کسی یا کسانی باید از این یادگارهای شعر و ادب فارسی حمایت کنند؟"
چه کسی برای انجام پیشنهاد و پیگیری نجات خانه نیما، شایستهتر و با نفوذتر از استاد دکتر شفیعی کدکنی است؟ استاد شفیعی خانه خراب شده نیما یوشیج را در شهر تهران نمیبینند و برای خانه ارغوان استاد هوشنگ ابتهاج(سایه) در روز سه شنبه اول خرداد 97، ابراز نگرانی میکنند و قلم به دست میگیرند و برای شورای شهر تهران در روز پاسداشت زبان فارسی مینویسند:
"منزل استاد هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه) شاعر عظیمالشان عصر ما را در خیابان کوشک اگر خریداری کنند و به عنوان یکی از مراکز هنری و فرهنگی از آن استفاده شود، بر ارزش تاریخی تهران افزوده خواهد شد."
خانه ارغوان به علت شعری که استاد سایه در زندان و در فروردین 63 سرود، به زبانها افتاد و معروف شد. سایه این شعر را به یاد درخت بزرگ گل ارغوان که در حیاط خانهاش داشت و هر روز آن را آب میداد، سرود. خانه سایه در خیابان کوشک(فردوسی) در مجموعه ساختمانی متعلق به شرکت سیمان تهران در یک بنبست سه چهار متری به نام "بنبست کیوان" برگرفته از نام مرتضی کیوان که هم حزبی سایه بود، قرار داشت. وقتی که وارد این خانه بزرگ میشدید یک میز بیلیارد که یادآور سرگرمی بازیهای استاد بود، قرار داشت.
چشمان آهویی که شکار شده و به دیوار خانه نصب بود به انسان زل میزد و سگی که به استقبال مدعوین میآمد. سگ اصیل گران قیمت. این شمای مختصری از زندگی اشرافی استاد بود که او در این محل اغلب اشعار خلقی خود را سروده است.
دیوارهای خانه سایه در کوشک پر از تابلوهای گرانقیمت بودند و میزها و کمدهای او انباشته از اشیا قیمتی و عتیقه بود. یک دستگاه پیانو، دستگاه ضبط صوت و پخش مفصل و چند بانده و مقدار بسیار زیادی نوار و صفحههای گرام در کنار هم به طریق مرتب و زیبایی قرار گرفته بودند، که استاد در زمان فراغت به آثار موسیقی گوش میکردند.
در حیاط این ساختمان علاوه بر درختان و گلها و سبزههای فراوان، یک درخت گل ارغوان وجود داشت که گلهای قرمز خوش رنگ در فصلهای بهار و تابستان سرتاسر شاخههای آن درخت را فرا میگرفت. استاد سایه گاهی اوقات روزها به حیاط میآمدند و با شلنگ به گلها و این درخت آب میدادند و روی تابی که در آنجا بود مینشستند و چون گلهای ارغوان به رنگ قرمز و هم رنگ با پرچم کشور مورد علاقه او بود، حالت عجیبی به ایشان دست میداد و عاشقانه به درخت ارغوان خیره میشدند. وقتی که استاد به همراه سایر افراد وابسته به حزب توده به زندان افتاد، گاهی اوقات دلش هوای این درخت را میکرد و به فکر فرو میرفت که الان ارغوان در چه حالتی است؟ آیا کسی به آن آب میدهد؟ آیا گل کرده است؟ خلاصه شعر ارغوان احساس او در اینباره بود.
پس از آزادی استاد از زندان که با نامه استاد شهریار اینکار صورت گرفت، بسیاری از دوستان، رفقا و حتی اساتید دانشگاهی نزدیک به این شاعر، با این شعر چه همدلیهایی کردند و دل خود را به یاد گلهای قرمز خونین پنداشتند. اینک پس از نزدیک به 45 سال که از این وقایع گذشته است، استاد بزرگوار ما دکتر شفیعی، خانه خرابه نیما یوشیج که محل زندگی و کثافتکاری معتادان و رهگذران ناعلاج شده است را مشاهده نمیکند. مقام، جایگاه و ارزش مانیفست شعری نیما را در نظر نمیگیرد و دلسوزانه آن هم در روز پاسداشت زبان فارسی، خواهان حفظ باغ ارغوان میشود.
نگارنده شخصاً با پیشنهاد ارزشمند و ناب استاد شفیعی هیچگونه مخالفتی ندارد و توصیه میکند که شورای شهر تهران خانه ارغوان را بخرد و آنجا را موزه خدمات استاد سایه و رفقای ایشان قرار دهد و در و دیوار را مزین به عکسهای تاریخی فعالیتهای فرهنگی استاد نماید و چکامه وطنپرستی"ارغوان" را با خط خوش در آن محل به نمایش بگذارد، تا نسلهای آینده بدانند که ما چه انسانهای وطنپرست و ایران دوستی داشتیم و قدر آنان را به درستی ندانستیم. اما اگر خانه نیما به مخروبه تبدیل شده است، هیچ اشکالی ندارد، چون خانه اصلی او در قلب و در ذهن انسانهای فهیم و نکتهسنج همواره پا برجاست و پدر شعر نو معاصر به اینگونه تظاهرات و فریبکاریهای یکبار مصرف نیازی ندارد.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, فوریه 27, 2019 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو