یکی از افراد کامیونیتی در این رابطه به من گفت:من ضمن هدیه یک دسته گل قرمز، چون همسرم نقره دوست دارد، به او یک گردنبند نقره هدیه میدهم
سخن و اندیشه-50
چه چیزی بهتر از عشق میتواند بار سنگین غربت را از دلها بردارد. غمی که ذره ذره در دل نشسته و اکنون کوهی گران شده است. واقعاً این دل انسان چه ظرفیتی دارد. من فکر میکنم یکی از شاهکارهای خلقت همین دل است. هیچ میدانید که این دل را از چه ساختهاند؟
خاک دل آن روز که میبیختند
شبنمی از عشق بر او ریختند
بی اثر مهر چه آب و چه گل
بی نمک عشق چه سنگ و چه دل
آهن و سنگی که شراری در اوست
بهتر از آن دل که نه یاری در اوست
واقعاً اگر در این دل عشق نباشد، چه ارزشی دارد؟ قیمت و بهای دل به عشق درون آن است. وقتی که عشق در دل ما ماوا گرفت، درون را آتش میزند و به بیرون فوران میکند.
همچو نی، مینالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم، جای دل
دل اگر از من گریزد، وای من
غم اگر از دل گریزد، وای دل
زندگی زیباست ولی با عشق، آدم عاشق راه نمیرود پرواز میکند. به کجا؟ به کلبهای که در آن معشوق در انتظار او است. آدم عاشق از لحظهای که از یار جدا میشود تا موقعی که دوباره به کنار او برمیگردد، نمیداند چه میکند؟ وقتی که پس از پایان کار روزانه به خانه بر میگردد. یک نگاه عاشقانه. یک کلمه"دوستت دارم" یک لبخند آرامش بخش و یک آغوش گرم میتواند، همه سختیها، ناراحتیها و غمهای غربت را از دلت بزداید. پس جستجو کنید. چی را؟ همان نگاه را، همان کلمه را، همان لبخند را و همان...
وقتی به او گفتم:دوستت دارم، تصور کرد که جملهای ساده و کوتاه را بیان کردهام. ولی این تنها یک جمله نیست. دنیای لبریز از رویاهای همیشگی است. بله، همین یک جمله کوتاه. کتابی است سرشار از معنی.
"دوستت دارم یعنی بیحضور تو زندگی برایم بیمعناست."
برای ابراز عشق هیچوقت دیر نیست. تو عاشق واقعی باش. همه چیز درست میشود. چه چیزی بهتر از اینکه در روز عشاق، این عشق را با تمامی وجود و عمقاش به آن کسی که او را دوست داری نشان دهی.
ای که میپرسی ز من، کان ماه را منزل کجاست
منزل او در دل است، اما ندانم دل کجاست
پس چرا معطلی، امرور روز والنتاین و روز عشاق است. 14 فوریه بهترین روز است برای آنکه محبت و عشق خودت را به آن کسی که او را دوست داری نشان دهی. مبادا آنکه فراموش کنی؟ هدیهات را خریدهای؟ اگر جواب منفی است ناراحت مشو. فکر کن او چه چیزی را دوست دارد. همین امروز اقدام کن. گرانی و ارزانی هدیه مهم نیست. اینکه تو به یاد او هستی ارزش دارد. گاهی وقتها یک شاخه گل، یک جعبه شکلات یا یک جمله عاشقانه، کفایت میکند.
"فکر میکنید ایرانیان تورنتو برای روز والنتاین چه چیزی به همسر، مادر، خواهر، دوست، نامزد و آن کسی را که دوست دارند هدیه میدهند؟"
یکی از افراد کامیونیتی در این رابطه به من گفت:من ضمن هدیه یک دسته گل قرمز، چون همسرم نقره دوست دارد، به او یک گردنبند نقره هدیه میدهم. یکی از دوستان من میگفت:ما از روز والنتاین خاطره خوشی داریم. وقتی به کانادا مهاجرت کردیم، متوجه شدیم سالگرد ازدواج من و همسرم روز والنتاین است. بنابراین از آن به بعد همه فامیل در این روز جمع میشویم و این روز را با جشن مفصلی برگزار میکنیم.
ما اگر خوب فکر کنیم، به این نتیجه میرسیم که بنیان جامعه بر اساس خانواده است و عشق یکی از پایههای خانواده محسوب میگردد. چون موجب همبستگی بین زن و مرد میشود و نسل بشر در روی کره زمین ادامه پیدا میکند. پس این همه تمدن و تکنولوژی و آسایش و پیشرفت مرهون عشق و علاقه میان زن و مرد است. پس چه زیباست که ما در روز والنتاین آتش این پیوند را برافروختهتر کنیم و انسجام خانوادگی را محکمتر نمائیم. امروز که به منزل بر میگردید، حتی با یک شاخه گل، یا یک جعبه شکلات، یا یک لبخند عاشقانه، برای همسرتان این شعر را زمزمه کنید:
"با توام ای همسر همپای من
ای تو هم امروز و هم فردای من
ای دو دستت دشت حاصلخیز عشق
ای تمام هستیات لبریز عشق
با توام ای باغ رویاهای شاد
گیسوانت خرمن افشان به باد
با توام ای همسر زیبای من
چلچراغ زندگی آرای من
یاد باد آن عشق و شور پاک ما
خاطرات پاک آتشناک ما
روز و شب ما در کنار یکدگر
از غم و رنج زمانه بیخبر
روزها رفتند و در ما رفته مُرد
سینه آتشدان و آتشها فسرد
عمر ما آهسته آهسته گذشت
برف پیری بر سر و رومان نشست
دائماً با اضطراب و با خطر
همچو پایان خوشی در یک سفر
روزها رفتند و درد از حد گذشت
مرزها بشکست و بد از بد گذشت
آه ای همخانه چشمان من
با تو بودن آخرین پیمان من
سر نپیچیم هرگز از تقدیر خویش
رهسپردیم جمله با تدبیر خویش"
و آنگاه با او به کنار پنجره بروید، به بیرون نگاه کنید، گاهی در حالی که دستان او را در دست گرفتهاید، هر دو چشمانتان را ببندید و یاد ایام گذشته را در ذهنتان مرور نماید. از او به خاطر تحملاش، از او به خاطر عشقش، از او به خاطر همراهی که با تو در مهاجرت و غربت داشته، تشکر کنید و به او بگوئید که اگر محبتها و گذشتهایش نبود، نمیتوانستی غربت را تحمل کنی، سپس در حالیکه دستان گرمش را در دست گرفتهای برایش این نغمه را عاشقانه بخوان:
"تا وقتی که تو هستی"
تمام لحظههایم با تو جاریست
تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستان خسته من است
از سردی غربت واهمهای ندارم
تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیهگاه من است
به جای امن دیگری احتیاج ندارم
آه، عزیزم، در این تورنتوی زیبا
با همه سردی زمستانهایش
با همه گرمی تابستانهایش
و با همه زیباییهای بهار و پائیزش
تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی من هستی
با تو در راهم بدون خستگی
تا وقتی که جان در بدن دارم
من زنده هستم، برای زندگی کردن با تو
ای فرشته زیبای عشق
"دوستت دارم"
چه چیزی بهتر از عشق میتواند بار سنگین غربت را از دلها بردارد. غمی که ذره ذره در دل نشسته و اکنون کوهی گران شده است. واقعاً این دل انسان چه ظرفیتی دارد. من فکر میکنم یکی از شاهکارهای خلقت همین دل است. هیچ میدانید که این دل را از چه ساختهاند؟
خاک دل آن روز که میبیختند
شبنمی از عشق بر او ریختند
بی اثر مهر چه آب و چه گل
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید
آهن و سنگی که شراری در اوست
بهتر از آن دل که نه یاری در اوست
واقعاً اگر در این دل عشق نباشد، چه ارزشی دارد؟ قیمت و بهای دل به عشق درون آن است. وقتی که عشق در دل ما ماوا گرفت، درون را آتش میزند و به بیرون فوران میکند.
همچو نی، مینالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم، جای دل
دل اگر از من گریزد، وای من
غم اگر از دل گریزد، وای دل
زندگی زیباست ولی با عشق، آدم عاشق راه نمیرود پرواز میکند. به کجا؟ به کلبهای که در آن معشوق در انتظار او است. آدم عاشق از لحظهای که از یار جدا میشود تا موقعی که دوباره به کنار او برمیگردد، نمیداند چه میکند؟ وقتی که پس از پایان کار روزانه به خانه بر میگردد. یک نگاه عاشقانه. یک کلمه"دوستت دارم" یک لبخند آرامش بخش و یک آغوش گرم میتواند، همه سختیها، ناراحتیها و غمهای غربت را از دلت بزداید. پس جستجو کنید. چی را؟ همان نگاه را، همان کلمه را، همان لبخند را و همان...
وقتی به او گفتم:دوستت دارم، تصور کرد که جملهای ساده و کوتاه را بیان کردهام. ولی این تنها یک جمله نیست. دنیای لبریز از رویاهای همیشگی است. بله، همین یک جمله کوتاه. کتابی است سرشار از معنی.
"دوستت دارم یعنی بیحضور تو زندگی برایم بیمعناست."
برای ابراز عشق هیچوقت دیر نیست. تو عاشق واقعی باش. همه چیز درست میشود. چه چیزی بهتر از اینکه در روز عشاق، این عشق را با تمامی وجود و عمقاش به آن کسی که او را دوست داری نشان دهی.
ای که میپرسی ز من، کان ماه را منزل کجاست
منزل او در دل است، اما ندانم دل کجاست
پس چرا معطلی، امرور روز والنتاین و روز عشاق است. 14 فوریه بهترین روز است برای آنکه محبت و عشق خودت را به آن کسی که او را دوست داری نشان دهی. مبادا آنکه فراموش کنی؟ هدیهات را خریدهای؟ اگر جواب منفی است ناراحت مشو. فکر کن او چه چیزی را دوست دارد. همین امروز اقدام کن. گرانی و ارزانی هدیه مهم نیست. اینکه تو به یاد او هستی ارزش دارد. گاهی وقتها یک شاخه گل، یک جعبه شکلات یا یک جمله عاشقانه، کفایت میکند.
"فکر میکنید ایرانیان تورنتو برای روز والنتاین چه چیزی به همسر، مادر، خواهر، دوست، نامزد و آن کسی را که دوست دارند هدیه میدهند؟"
یکی از افراد کامیونیتی در این رابطه به من گفت:من ضمن هدیه یک دسته گل قرمز، چون همسرم نقره دوست دارد، به او یک گردنبند نقره هدیه میدهم. یکی از دوستان من میگفت:ما از روز والنتاین خاطره خوشی داریم. وقتی به کانادا مهاجرت کردیم، متوجه شدیم سالگرد ازدواج من و همسرم روز والنتاین است. بنابراین از آن به بعد همه فامیل در این روز جمع میشویم و این روز را با جشن مفصلی برگزار میکنیم.
ما اگر خوب فکر کنیم، به این نتیجه میرسیم که بنیان جامعه بر اساس خانواده است و عشق یکی از پایههای خانواده محسوب میگردد. چون موجب همبستگی بین زن و مرد میشود و نسل بشر در روی کره زمین ادامه پیدا میکند. پس این همه تمدن و تکنولوژی و آسایش و پیشرفت مرهون عشق و علاقه میان زن و مرد است. پس چه زیباست که ما در روز والنتاین آتش این پیوند را برافروختهتر کنیم و انسجام خانوادگی را محکمتر نمائیم. امروز که به منزل بر میگردید، حتی با یک شاخه گل، یا یک جعبه شکلات، یا یک لبخند عاشقانه، برای همسرتان این شعر را زمزمه کنید:
"با توام ای همسر همپای من
ای تو هم امروز و هم فردای من
ای دو دستت دشت حاصلخیز عشق
ای تمام هستیات لبریز عشق
با توام ای باغ رویاهای شاد
گیسوانت خرمن افشان به باد
با توام ای همسر زیبای من
چلچراغ زندگی آرای من
یاد باد آن عشق و شور پاک ما
خاطرات پاک آتشناک ما
روز و شب ما در کنار یکدگر
از غم و رنج زمانه بیخبر
روزها رفتند و در ما رفته مُرد
سینه آتشدان و آتشها فسرد
عمر ما آهسته آهسته گذشت
برف پیری بر سر و رومان نشست
دائماً با اضطراب و با خطر
همچو پایان خوشی در یک سفر
روزها رفتند و درد از حد گذشت
مرزها بشکست و بد از بد گذشت
آه ای همخانه چشمان من
با تو بودن آخرین پیمان من
سر نپیچیم هرگز از تقدیر خویش
رهسپردیم جمله با تدبیر خویش"
و آنگاه با او به کنار پنجره بروید، به بیرون نگاه کنید، گاهی در حالی که دستان او را در دست گرفتهاید، هر دو چشمانتان را ببندید و یاد ایام گذشته را در ذهنتان مرور نماید. از او به خاطر تحملاش، از او به خاطر عشقش، از او به خاطر همراهی که با تو در مهاجرت و غربت داشته، تشکر کنید و به او بگوئید که اگر محبتها و گذشتهایش نبود، نمیتوانستی غربت را تحمل کنی، سپس در حالیکه دستان گرمش را در دست گرفتهای برایش این نغمه را عاشقانه بخوان:
"تا وقتی که تو هستی"
تمام لحظههایم با تو جاریست
تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستان خسته من است
از سردی غربت واهمهای ندارم
تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیهگاه من است
به جای امن دیگری احتیاج ندارم
آه، عزیزم، در این تورنتوی زیبا
با همه سردی زمستانهایش
با همه گرمی تابستانهایش
و با همه زیباییهای بهار و پائیزش
تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی من هستی
با تو در راهم بدون خستگی
تا وقتی که جان در بدن دارم
من زنده هستم، برای زندگی کردن با تو
ای فرشته زیبای عشق
"دوستت دارم"
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, فوریه 13, 2019 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو