حسن رسولی: در اولین خرید آنلاینم چه سوتی دادم

سلام وقتتون بخیر من حسن رسولی هستم April 2019 وارد کانادا شدم می‌خواهم یک خاطره جالب از اوایل حضورم برایتان تعریف کنم من اوایل که آمده بودم و دو سه ماهی گذشته بود تازه با سیستم خرید و فروش و لوازم اولیه آشنا شده بودیم و چون دیگر خیلی تجربه بدی داشتم از خرید در nofrills و Walmart و چون آن اوایل وسیله هم نداشتیم و از طرفی هم هزینه Uber هم بالا بود و هر دو هفته یک بار پیاده این مسیر را‌ می‌رفتیم و می‌‌آمدیم و خوب خیلی برایمان سخت بود. تا اینکه حدود 6 ماه گذشت و ما یک مقدار دستمان بازتر شد و گفتیم که به جای اینکه Uber بگیریم و برویم از Walmart یا nofrills خرید کنیم بنشینیم خانه و از این نرم افزارهای corner shopیک خریدی انجام دهیم که تبلیغاتش را هم در مترو دیده بودم.
بعد نشستم و گفتم فکر کن دارم در nofrills یا  Walmart می‌چرخم و دانه دانه هر چیزی را که می‌خواستم انتخاب کردم و رسیدم به آب معدنی دیدم زده boxهای 24 تایی‌اش یک تخفیفی خورده بود و آن را هم انتخاب کردم و همه چیز تمام شد. تا اینکه ما منتظر بودیم تا اینکه آن آقا بچرخد و خریدها را انجام دهد و برای ما بیاورندش که ایشان زنگ زد. خوب من هیچ وقت فکرش را نمی‌کردم که بخواهد زنگ بزند، گفتم مثل Uber است و می‌آید و نیازی هم به صحبت پشت تماس نیست و این آقا با ما تماس گرفت و ما هم آن اوایل سطح انگلیسی‌مان خیلی پایین بود و اصلا متوجه نشدیم که چه دارد می‌گوید، ما هم یک Yes گفتیم و یک تعجبی کرد. بعدا فهمیدم گفت مطمئنی؟ و من گفتم yes و در واقع اصلا هیچی نفهمیدم و نمی‌دانستم که چه می‌گوید و آن لحظه‌ای که زنگ زد و من باید جواب می‌دادم پر استرس‌ترین لحظه زندگی‌ام بود، چون فکر می‌کردم چه چیزی را اشتباه زده‌ام و بیشتر فکرهای مالی می‌کردم که این طرف زنگ زده است.
آن آقا آمد و ما رفتیم دم در که وسایل را تحویل بگیریم و باز دوباره یک چیزی به انگلیسی گفت و ما نفهمیدیم و دیدیم که چقدر جنس برای ما آورده و ما هم دانه دانه آوردیم بالا و بالا رفتن از پله‌ها خیلی سخت هم بود و این آقا برای ما یک box آب معدنی گذاشت و باز به انگلیسی یک چیزی گفت و ما نفهمیدیم و رفتیم و حدود یک ساعتی گذشت و ما در اتاق داشتیم صحبت می‌کردیم و هر از گاهی هم اپلیکیشن را نگاه می‌کردیم و می‌گفتم خدایا این چرا نمی‌رود و چرا accept نمی‌کند که من رفتم و تمام شد و فکر می‌کردم که داستان چیست و او به انگلیسی به من چه گفت! به هر حال بعد از 20دقیقه رفت و من فکر کردم شاید منتظر بوده است که یک خریدی انجام دهد.
پیش خودم هزار تا فکر کردم و وقتی که رفت من دوباره رفتم پایین که مطمئن شوم که رفته است دیدم که 23 تا box دیگر 24 عددی آب معدنی گذاشته دم در و من تازه فهمیدم که یک سوتی دادم و به جایی که بزنم 1 عدد 24 تایی می‌خواهم، زده‌ام 24 تا box 24تایی آب معدنی می‌خواهم و این بنده خدا آن زمان که به من زنگ زده بود، گفته بود که تو مطمئنی 24 تا Box می‌خواهی که من هم گفته بودم yes. پایین هم که رفته بودم به من گفته بود که این یک‌Box  است و می‌توانی برای بقیه‌اش به من کمک کنی که ببریم و من اینها را بعدا فهمیدم، که من گفتم ok و رفتم بالا و بلد نبودم و انگلیسی‌ام ضعیف بود و این بنده خدا این 20 دقیقه هی رفته تا ماشین و یک box، یک  box‌آب معدنی‌های من را آورده و گذاشته دم در و وقتی در را باز کردم و دیدم 23 تا box است. جایتان‌ خالی حدود 2-3 ماهی کامل برای آب معدنی بیمه بودم، امیدوارم از خاطره من لذت برده باشید روز خوبی داشته باشید.