موافقان رای دادن بر این باورند که هر تک رای ما نشانگر حضور ما در صحنه سیاسی و تصمیمگیری کانادا و سرنوشتساز است
از اول آگوست تاکنون، در ۱۲ شماره و نوشتار، گپ و گفتی خودمانی و افشاگری فراوان پیرامون صحنه و پشت صحنه سیاست کانادا و نیازها و درخواست های مردم داشتیم. به عرصههای گوناگون پیدایش قشر جدید و ثروتمند سیاستمداران کانادا، از دست رفتن اعتماد مردم، هزینههای بالای زندگی روزمره و مسکن، آلودگی خطرناک محیط زیست و آب و هوا، درخواستهای پزشکی - بهداشتی مردم، خواستهای جوانان، ضرورت اصلاح سیستم انتخاباتی کانادا و جلوگیری ازهدر رفتن آرای مردم، درخواستهای بومیان کانادا و مقایسه برنامههای انتخاباتی احزاب کانادا پرداختیم؛ و اکنون گفتمان پایانیمان پیرامون این که ما در انتخابات فرارو چه میتوانیم کرد؟
و پرسش اساسی این است که رای بدهیم یا خیر؟ و اگر بخواهیم رای بدهیم، به کدام حزب و نامزدانش رای بدهیم؟
نکته شک بر ندار اینست که من قطعاً دانای کل و خواستار این نیستم که در این تصمیمگیری مهم به شما عزیزان جهت بدهم. قطعاً خودتان با دستیابی به اطلاعات کافی و کمی اندیشه، بهترین تصمیم مناسب خودتان را خواهید گرفت. اما گفتمانها، نکتهها و گزینههایی هم اکنون جاریست که بد نیست بر آن نکتهها و نظرات گوناگون پیرامون انتخابات فرارو آگاه باشید و تصمیم آگاهانه بگیرید.
در پاسخ به آن پرسش اساسی، گزینههای چندی در میان و از دیدگاه اقشار متوسط و کم درآمد فرارویمان است که به آنها میتوانیم پرداخت:
گزینه ۱- تحریم یا تسلیم؟
موافقان رای دادن بر این باورند که هر تک رای ما نشانگر حضور ما در صحنه سیاسی و تصمیمگیری کانادا و سرنوشتساز است. باید صدای خود را در پارلمان به گوش همه برسانیم و برای خواستههایمان و برآورده شدن آنها تلاش کنیم. عدم حضور و رای ندادن ما باعث بهقدرت رسیدن مخالفان ما - حزب محافظهکار در این انتخابات - میشود. در نبود نمایندگان دلخواه ما در پارلمان، مخالفان یکهتازی خواهند کرد. اگر هم ایرادی به سیستم انتخاباتی کنونی داریم، باید برای اصلاح آن و جایگزینی سیستم بهتر تلاش کنیم. میتوانیم کسانی را که به این اصلاح و ضرورت اجرای تاخیرناپذیر آن ایمان دارند انتخاب کنیم و به پارلمان بفرستیم، نه اینکه دچار انفعال و کنارهگیری از صحنه سیاسی و انتخابات شویم و مُهر خود را بر آن نزدیم. باور بیاوریم که ما نقش و قدرت تاثیرگذاری داریم و میتوانیم سیستم انتخابات و توازن نیروها را تغییر دهیم.
و اما موافقان تحریم انتخابات بر این باورند که دو حزب قدرتمندی که در حکومت جا به جا میشوند، هیچ کدام اصلاح سیستم انتخاباتی را در برنامه این دوره خود ندارند و نشان دادهاند که تفاوت بنیادی میانشان نیست؛ آنها طرفدار منافع خودشان و ثروتمندان هستند و نه منافع مردم متوسط و کم درآمد. میگویند یک رای هم مهم است و نقش دارد، اما همانگونه که قبلا افشا شد، سیستم انتخاباتی کهنه را حفظ میکنند که در آن ۹ میلیون رای مردم از هفده میلیون رای هدر میرود و هیچ نماینده و صدایی در پارلمان نمییابند. معمولاً حدود ۴۰ % از افراد واجد شرایط رای نمیدهند. بیاییم با تحریم انتخابات این میزان را زیاد کنیم و به این ترتیب صدای اعتراضمان را به گوش سیاستمداران ناشنوا برسانیم؛ و به سیستم انتخاباتی و بازی دادن آنها تسلیم نشویم.
رای ندهیم تا بفهمند که در این سیستم انتخاباتی دیگر به طور جدی شرکت نمیکنیم و خواستار اصلاح عادلانه آن هستیم. تا بفهمند خواستار اجرای "برنامه دارو و دندانپزشکی رایگان" برای نیازمندان هستیم. تا بفهمند خواستار شهریه رایگان دانشگاه و کالج برای دانشجویان کمدرآمد هستیم. تا بفهمند افزایش حیرتانگیز اجاره مسکن و قیمت خانه دارد کمر مردم متوسط و کم درآمد را میشکند و خواستار ساخت سریع و انبوه واحدهای یارانهای هستیم. تا بفهمند میخواهیم رویای خانهدار شدن اکثریت کاناداییها بر باد نرود و تحققپذیر باشد. تا بفهمند خواستار افزایش حداقل دستمزد و از بین بردن فقر هستیم. تا بفهمند خواستار افزایش کمک هزینه و مقرری نیازمندان و سالمندان هستیم. تا بفهمند خواستار از بین بردن بیعدالتیها در مورد بومیان کانادا، رفع عقبماندگی آنها و بهرهمندیشان از یک زندگی انسانی هستیم. تا بفهمند خواستار کاهش جدی نرخ بهره کارتهای اعتباری و وام مسکن و عدم چپاول دسترنج طبقه متوسط و کم درآمد توسط بانکها و کلان سرمایهداران هستیم.
تا بفهمند محیط زیستمان به طور فاجعهآمیزی در خطر جدی و فوریست و خواستار رفع آلودگیهای آب و هوا با تمامی توان و سرعت هستیم، چرا که آینده کره زمین، خودمان و نسلهای آیندهمان بیبرو برگرد در خطر نابودی کامل است.
تا بفهمند دیگر خستهایم و جانمان به لب رسیده است از زد و بند با ثروتمندان و زیر پا گذاشتن قانون توسط سیاستمدارانمان و رسوایی پشت رسوایی!
رای نمیدهیم تا بفهمند که ما میفهمیم که اجرای این وعدههای شیرین انتخاباتیشان بودجه کلان میخواهد و اگر از ثروتمندان مالیات عادلانه گرفته نشود، پس بودجه از کجا تامین شود؟ از افزایش بدهی به بانکها و پرداخت بهره سنگین به کلان ثروتمندان؟ و یا برنامه پنهانی دارند برای کاهش خدمات اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و یارانههای مردمی و وعدهشکنیهای بیشتر و بیشتر؟!
رای نمیدهیم تا بفهمند که دیگر نمیتوانند ما را بازی دهند و ما بازی خود را آغاز خواهیم کرد. آری، تا بفهمند ما این بار رای نمیدهیم، پس هستیم!
اینبار سیستم و روش انتخاباتی ناعادلانه خودشان را به ما ترزیق و حقنه نمیتوانند کرد. ما مردم عادی و دردمند، و به هیچگرفته شده از سوی سیاستمداران و ثروتمندان، روش خودمان را داریم و اجرا میکنیم.
گزینه ۲- رای دادن استراتژیک:
و اگر گزینهمان رای دادنست، اما به کدام حزب؟ پاسخ به این پرسش به عهده رایدهنده است، اما پیش از پاسخ، شاید بد نباشد به نظرات گوناگون در میان خودمان در این عرصه توجه کنیم.
طرفداران حزب لیبرال میگویند همه میدانیم که حزب محافظهکار به رهبری اندرو شییر، در این دوره بیشترین بیتوجهی را به درخواستها و منافع اقشار متوسط و کم درآمد دارد. این حزب هیچ برنامهای برای اطلاح سیستم انتخاباتی، ساخت مسکنهای یارانهای، اجرای برنامههای "دارو و دندانپزشکی رایگان" برای نیازمندان، شهریه رایگان برای دانشجویان کمدرآمد، بهبود زندگی بومیان و بالاخره مبارزه با آلودگیهای آب و هوا و حفظ محیط زیست ندارد. زد و بندهای پنهانی و پشت پرده با مالکان و مدیران شرکتهای عظیم نفت و گاز دارد و خواستار راهاندازی تمام خط لولههای نفتی میباشد. پس خطر اصلی برای ما در این انتخابات پیروزی این حزب است. هیچ حزبی جز حزب لیبرال هم نمیتواند جلوی پیروزی محافظهکاران را بگیرد. پس بیاییم آرای خودمان را نشکنیم وآن را بین دو حزب لیبرال و نیودموکرات تقسیم نکنیم. این تقسیم باعث کاهش آرای نامزدان حزب لیبرال در حوزهها و پیروزی نامزدان محافظهکار میشود. این دوره از انتخابات بسیار حساس و آرا نزدیک به هم است. خطر را جدی بگیریم، احساسی برخورد و اشتباه نکنیم، چون آسیبهای ناشی از پیروزی محافظهکاران در این دوره جبرانپذیر نخواهد بود و از جمله خواست "اصلاح سیستم انتخاباتی" به طور کامل به بایگانی سپرده خواهد شد!
این باورها رگههایی از حقیقت در خود دارد. شاید بهترین نتیجه برای اقشار متوسط و کم درآمد در این انتخابات، تشکیل دولت اقلیت حزب لیبرال و ائتلاف آن با نیودموکرات باشد. پس رای دادن استراتژیک را میتوان جدی گرفت. در چنین صورتی، شایستهتر آن که رایدهندگان ببینند کدام نامزد احزاب لیبرال، نیودموکرات و یا سبز در کدام حوزه امکان بیشتری برای پیروزی بر نامزد حزب محافظهکار دارد و به آن نامزد رای بدهند، نه نامزدان دیگر و آرای خود را برای او یک کاسه کنند. برای شناخت نامزدی که شانس بیشتری داشته باشد، میتوان بررسی سنجیدهای کرد و مثلاً دید کدام نامزد از سه حزب فوق هماکنون نماینده پارلمان آن حوزه است و غیره.
و از سوی دیگر، بهترآن که ثروتمندان طرفدار حزب محافظهکار را نه در برابر خود، که در کنار خود ببینیم. به مخالف خودمان هم احترام بگذاریم و به جای رویارویی و محکوم کردن، گفتمانی و درد دلی خودمانی و بیپیرایه با آنها داشته باشیم.
- گپی انسانی و خودمانی با ثروتمندان و اقشار مرفه:
دیگر نه دشمنان، بلکه دوستانمان، چکیده خواستهای شما را در سه نکته اساسی میتوان فشرده کرد: نخست حذف یا کاهش مالیات خودتان. دو دیگر عدم پذیرش مهاجر و پناهجو و گناه مشکلات سیستم اقتصادیمان را به گردن آنها انداختن. و سه دیگر این که درد مردم عادی درد شما نیست و به آنها بیتوجهاید.
- پیرامون نکته نخست، حذف یا کاهش مالیات:
حقیقت اینست که شما در این جامعه بار آمدهاید، از منابع طبیعی و خدمات گوناگون اجتماعی، بهداشتی، آموزشی، سیاسی و اقتصادی همین جامعه استفاده کردهاید که با اندک اندک مالیات همین مردم عادی فراهم آمده است. درمیان همین مردم رشد کردهاید، با ایشان بده بستان داشتهاید و ایدههای درخشان خود را از میان آنها و درباره آنها به دست آوردهاید و با کمک آنها اجرا کردهاید.
همین مردم همکاران، کارگران، کارمندان و مشتریان شما بودهاند. اگر شما و کسب و کار شما را برنمیگزیدند و از شما خرید نمیکردند، شما هرگز ثروتمند نمیشدید. مدیون این جامعه و آنها هستید. پرداخت مالیات ادای دین شماست به این مردم و جامعه.
مالیاتها خرج خدمات اجتماعی بیشتر و بهتر میشود و انسانهای بهتر، فرهیختهتر، بینیازتر و مهربانتر میآفریند. و برعکس فقر، بیماری و ناآگاهی انسانهای بیمار، خشن و خلافکار میآفریند. دوست دارید در میان و همسایگی چگونه انسانهایی زندگی کنید؟ اندکی بیاندیشیم به آسیبهایی که یک همسایه ناسالم و ناانسان ممکن است به ما بزند. اگر خلافکاری فرزند شما را به گروگان بگیرد، حاضرید چه مبلغی برای رهاییاش هزینه کنید و یا مانع قتلش شوید؟ کشور و شهر ما خانه دوم ماست و شهروندان و همشهریان همسایگان ما هستند.
با افتخار سینهسپر نکنید و نبالید که مالیات نمیدهید و یا از آن با ترفندهای گوناگون فرار کردهاید! چون معنای راستیناش این است که غیر مستقیم باعث فقر، بیماری، بیسوادی، بیخانمانی و یا حتی مرگ عدهای فراوان شدهاید! آیا حاضرید مالیات ندهید، اما به بهای گرسنه خوابیدن فرزندان دیگران، درد کشیدن و بی دارو ماندن بیماران، از تحصیل محروم ماندن دانشجویان و... و... و...؟ در این شک نکنید که پیامد نهایی مالیات ندادن شما چیزی نیست مگر کاهش و قطع خدمات اجتماعی.
باور کنید ما به خاطر ثروتمند بودن شما، دشمن شما نیستیم و حتی از آن شادمانیم که نه تنها نیازمند و مشکلی اضافی برای جامعه نیستید، بلکه افزون بر نیازتان دارید و میتوانید بخشش کنید. میتوانید یاریگر دیگران باشید.
ما خواهان همدلی و درک متقابل هستیم تا با یکدیگر راهی راه ناهموار سازندگی جامعهمان و انسان آفرینی باشیم. تا دوش به دوش هم زنگارهای فقر، بیفرهنگی، خلافکاری، بیماری، بیکاری و بیخانمانی را از پیکر جامعه بزداییم. نمیتوانیم بدون شادی همسایهمان شاد باشیم و نمیتوانیم در میان بدبختی دیگران، بدبخت نباشیم. این آفتها مسری هستند و بیبرو برگرد گریبان همهمان را میگیرند و چونان خوره به جان و زندگی همهمان میافتند و آینده خودمان و نسلهای بعدیمان را ویران میکنند. نمیتوانیم در یک قفس طلایی درمیان منجلاب زندگی کنیم. بیایید دست در دست هم و همدلانه شاد باشیم؛ مهربانتر باشیم با خود و دیگران. به هم کمک کنیم برای انسانی بهتر شدن و ماندن.
پس شاید بد نباشد ادای این دین و پرداخت مالیات را با قلبتان انجام دهید نه به اجبار و با گریز!
حتی اگرمالیاتی هم در کار نمیبود، آیا با تاسیس بنیادها و خیریههای نیکوکاری و انسانآفرینی، بیشتر از زندگیتان لذت نمیبردید و در خلوت خودتان به خودتان لبخند نمیزدید؟
- پیرامون نکته دوم، مهاجر و پناهجوستیزی:
به راستی کداممان مهاجر نبودهایم؟ آیا یادمان رفته است وحالا که خودمان به سلامت و رفاه رسیدهایم، بیخیال دیگران و به جهنم؟!
سینه سپر نکنیم و فریاد نزنیم که باید جلوی مهاجرت این کثافتها و گدا گرسنهها را بگیریم، چون اگر چند سال، چند دهه و یا چند سده پیشتر، همین فریادها را میزدند و جلوی مهاجرت ما و یا پیشینیان ما را، سد میکردند، اکنون اینجا زندگی نمیکردیم و موفق نبودیم!
و به خودمان نبالیم که ما این کشور را ساختیم، کار ایجاد کردیم و اقتصاد را پیش بردیم! چون نخست آنکه این کار را به تنهایی انجام ندادیم، بلکه با کمک و همراهی دیگران و مهاجران قبل از خود انجام دادیم. دیگر اینکه اگر به همین مهاجران فرصت دهیم، آنها هم همین دستاوردهای ارزشمند را خواهند داشت و باعث رشد کانادا و اقتصاد آن خواهند شد. و سه دیگر، حقیقتی است که بدون پذیرش انبوه مهاجران جدید، کانادا پیر خواهد شد به دلیل افزایش سالمندان و کاهش جمعیت خانوادهها. دیگر نیروی کار جوان نخواهد داشت تا مالیات بپردازد و در پیری خواهد بوسید و خواهد مرد!
مهاجران و پناهجویان به انتخاب خودشان در مملکتی بحرانزده، جنگزده و یا فقرزده متولد یا گرفتار نشدهاند! و شاید اشتباهات مستقیم یا غیر مستقیم، پنهان یا آشکار، خود ما باعث این بدبختیها در گوشههای دیگر دنیا شده باشد. درهای قلب و کشورمان را به رویشان بگشایم و به آنها کمک کنیم تا انسان بهتری باشند، در جامعهای مهربانتر زندگی کنند و هستی انسانیتری بیافرینند. ویادمان نرود خودمان از کجا آمدهایم.
- پیرامون نکته سوم، درک درد مردم عادی و همدلی با آنها:
دو حزب قدرتمند معمولاً برنامه پنهان دارند و بعد از روی کار آمدن، برای کاهش بودجه و بدهی، به جای اخذ مالیات از ثروتمندان، ترجیح میدهند به خدمات مردمی و اجتماعی حمله و یا پیمانشکنی کنند. غالبا طرفدار خصوصی کردن خدمات اجتماعی، حتی بهداشت و آموزش، و به ضرر طبقات متوسط و کم درآمد هستند. معمولا ًخودکامه هستند، رویکردی غیر دموکراتیک داشته و توجهی به دردها و خواستهای مردم عادی ندارند.
اما شما میتوانید چنین نباشید. گاهی زنگ تفریح به خودتان بدهید و خودتان را جای مردم دردمند بگذارید! با دلتان، و نه با چشم و گوشتان، آنها را ببینید و بشنوید. دردهای آنها را لمس و درک کنید.
و آن گاه خواستار تغییر شوید. رهبران ونامزدان این دو حزب چارهای جز تندادن به خواستهای پایگاه مردمیشان که شما باشید ندارند. به عنوان طرفدار و رایدهنده، مجبورشان کنید تغییر کنند و اینگونه نباشند. باور کنید میتوانید!
و نمیدانم، برای شما هم تنفس هوایی تازه، کنار گذاشتن عادت رای دادن دیرینه و انجام تغییری شاید دلچسب باشد. بیایید برخلاف همیشه، اینبار به حزبی دیگر رای بدهید و ببینید چه میشود؟!
رویایی است، نه؟ اما داشتن این رویاها، خیلی بهتر از نداشتنشان است! آزمایش کنید!
گزینه 3- رای دادن:
و اگر رای دادن را برگزینیم، آیا بهتر نیست به یکی از دو حزب نیودموکرات و یا سبز رای دهیم که اصلاح سیستم انتخاباتی، برنامه دارو و دندانپزشکی رایگان، شهریه مجانی برای دانشجویان، مبارزه جدیتر با آلودگی آب و هوا و برای حفظ محیط زیست، توجه جدیتر به نیازهای بومیان و اجرای خواستهای آنها، اخذ مالیات بیشتر از ثروتمندان و بالاخره ساخت بیشتر مسکنهای یارانهای را در برنامه خود دارند؟
و از سویی دیگر، آیا رای دادن به این دو حزب و بالا بردن آمار آرای عمومی آنها، همانند تحریم انتخابات، نمیتواند کارکردی اعتراضی داشته باشد و به سیاستمداران و قدرتمنداران نشان دهد که خواستار تغییر بنیادی هستیم و دیگر سیستم پوسیده گذشته را بر نمیتابیم؟
کمی بیشتر بیاندیشیم و به برنامههای احزاب که در شماره پیش منتشر کردیم توجه کنیم. میتوان تغییر کرد و تغییر داد تا درب بر همان پاشنه نگردد.
آدمی به رویا و امید زنده است! پیشنهاد رویایی هم، پیشنهاد است دیگر! شاید روزی روزگاری رویاهامان تحقق یابد!
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
درباره نویسنده/هنرمند
آرش آبادی لیسانس زبان انگلیسی، فوق لیسانس فیلمنامهنویسی، دارنده دیپلم مهاجرت از کاناداست. او روزنامهنگار، نویسنده و دبیر بخش اجتماعی و سینمایی رسانهها بوده است. abadiarash@yahoo.ca |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو